گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۹۸: خط ۹۸:


==دو شبهه پيرامون اعجاز بلاغت قرآن ==
==دو شبهه پيرامون اعجاز بلاغت قرآن ==
حال ممكن است بگوئى : اصلا معناى معجزه بودن كلام را نفهميدم ، براى اينكه كلام ساخته قريحه خود انسان است ، چطور ممكن است از قريحه انسان چيزى ترشح كند، كه خود انسان از درك آن عاجز بماند؟ و براى خود او معجزه باشد؟ با اينكه فاعل ، اقواى از فعل خويش ، و منشاء اثر، محيط باثر خويش است ، و بعبارتى ديگر، اين انسان بود كه كلمات را براى معانى وضع كرد، و قرار گذاشت كه فلان كلمه بمعناى فلان چيز باشد، تا باين وسيله انسان اجتماعى بتواند مقاصد خود را بديگران تفهيم نموده ، و مقاصد ديگرانرا بفهمد.
حال ممكن است بگویى: اصلا معناى معجزه بودن كلام را نفهميدم، براى اين كه كلام ساخته قريحه خود انسان است، چطور ممكن است از قريحه انسان چيزى ترشح كند، كه خود انسان از درك آن عاجز بماند و براى خود او معجزه باشد؟ با اين كه فاعل، اقواى از فعل خويش، و منشأ اثر، محيط به اثر خويش است. و به عبارتى ديگر: اين انسان بود كه كلمات را براى معانى وضع كرد، و قرار گذاشت كه فلان كلمه به معناى فلان چيز باشد، تا باين وسيله انسان اجتماعى بتواند مقاصد خود را به ديگران تفهيم نموده، و مقاصد ديگران را بفهمد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۰۹ </center>
پس خاصه كشف از معنا در لفظ، خاصه ايست قراردادى ، و اعتبارى ، كه انسان اين خاصه را بان داده ، و محال است در الفاظ نوعى از كشف پيدا شود، كه قريحه خود انسان بدان احاطه نيابد، و بفرضى كه چنين كشفى در الفاظ پيدا شود، يعنى لفظى كه خود بشر قرار داده ، در برابر معنائى معين ، معناى ديگرى را كشف كند، كه فهم و قريحه بشر از درك آن عاجز باشد، اين گونه كشف را ديگر كشف لفظى نميگويند، و نبايد آنرا دلالت لفظ ناميد.
پس خاصه كشف از معنا در لفظ، خاصه ای است قراردادى و اعتبارى، كه انسان اين خاصه را به آن داده، و محال است در الفاظ نوعى از كشف پيدا شود، كه قريحه خود انسان بدان احاطه نيابد. و به فرضى كه چنين كشفى در الفاظ پيدا شود، يعنى لفظى كه خود بشر قرار داده، در برابر معنایى معيّن، معناى ديگرى را كشف كند كه فهم و قريحه بشر از درك آن عاجز باشد، اين گونه كشف را ديگر كشف لفظى نمی گويند، و نبايد آن را دلالت لفظ ناميد.
علاوه بر اينكه اگر فرض كنيم كه در تركيب يك كلام ، اعمال قدرتى شود، كه بشر نتواند آنطور كلام را تركيب كند، معنايش اين استكه هر معنا از معانى كه بخواهد در قالب لفظ در آيد، بچند قالب ميتواند در آيد، كه بعضى از قالب ها ناقص ، و بعضى كامل ، و بعضى كاملتر است ، و همچنين بعضى خالى از بلاغت ، و بعضى بليغ و بعضى بليغ ‌تر، آنوقت در ميان اين چند قالب ، يكى كه از هر حيث از ساير قالبها عالى تر است ، بطوريكه بشر نميتواند مقصود خود را در چنان قالبى در آورد، آنرا معجزه بدانيم .
 
و لازمه چنين چيزى اين است كه هر معنا و مقصودى كه فرض شود، چند قالب غير معجزآسا دارد، و يك قالب معجزآسا، با اينكه قرآن كريم در بسيارى از موارد يك معنا را بچند قالب در آورده ، و مخصوصا اين تفنن در عبارت در داستانها بخوبى بچشم ميخورد، و چيزى نيست كه بشود انكار كرد، و اگر بنا بدعوى شما، ظاهر آيات قرآن معجزه باشد، بايد يك مفاد، و يك معنا، و يا بگو يك مقصود، چند قالب معجزآسا داشته باشد.
علاوه بر اين كه اگر فرض كنيم كه در تركيب يك كلام، اعمال قدرتى شود كه بشر نتواند آن طور كلام را تركيب كند، معنايش اين است كه هر معنا از معانى كه بخواهد در قالب لفظ در آيد، به چند قالب می تواند در آيد، كه بعضى از قالب ها ناقص و بعضى كامل، و بعضى كاملتر است. و همچنين بعضى خالى از بلاغت، و بعضى بليغ و بعضى بليغ ‌تر. آن وقت در ميان اين چند قالب، يكى كه از هر حيث از ساير قالب ها عالى تر است، به طوری كه بشر نمی تواند مقصود خود را در چنان قالبى در آورد، آن را معجزه بدانيم.
 
و لازمۀ چنين چيزى اين است كه: هر معنا و مقصودى كه فرض شود، چند قالب غير معجزآسا دارد و يك قالب معجزآسا، با اين كه قرآن كريم در بسيارى از موارد يك معنا را به چند قالب در آورده، و مخصوصا اين تفنّن در عبارت، در داستان ها به خوبى به چشم می خورد، و چيزى نيست كه بشود انكار كرد. و اگر بنا به دعوى شما، ظاهر آيات قرآن معجزه باشد، بايد يك مفاد و يك معنا، و يا بگو يك مقصود، چند قالب معجزآسا داشته باشد.
 
اعتقاد به «'''صرف '''» درباره معجزه بودن قرآن
اعتقاد به «'''صرف '''» درباره معجزه بودن قرآن
در جواب ميگوئيم : قبل از آنكه جواب از شبهه را بدهيم مقدمتا توجه بفرمائيد كه ، اين دو شبهه و نظائر آن ، همان چيزيست كه جمعى از اهل دانش را وادار كرده ، كه در باب اعجاز قرآن در بلاغتش ، معتقد بصرف شوند، يعنى بگويند: درست است كه بحكم آيات تحدى ، آوردن مثل قرآن يا چند سوره اى از آن ، و يا يك سوره از آن ، براى بشر محال است ، بشهادت اينكه دشمنان دين ، در اين چند قرن ، نتوانستند دست بچنين اقدامى بزنند، و لكن اين از آن جهت نيست كه طرز تركيب بندى كلمات فى نفسه امرى محال باشد و خارج از قدرت بشر بوده باشد، چون مى بينيم كه تركيب بندى جملات آن ، نظير تركيب و نظم و جمله بندى هائى است كه براى بشر ممكن است .
 
بلكه از اين جهت بوده ، كه خداى سبحان نگذاشته دشمنان دينش دست بچنين اقدامى بزنند، باين معنا كه با اراده الهيه خود، كه حاكم بر همه عالم ، و از آن جمله بر دلهاى بشر است ، تصميم بر چنين امرى را از دلهاى بشر گرفته ، و بمنظور حفظ معجزه ، و نشانه نبوت ، و نگهدارى پاس حرمت رسالت ، هر وقت بشر ميخواسته در مقام معارضه با قرآن برآيد، او تصميم وى را شل مى كرده ، و در آخر منصرفش ميساخته .
در جواب می گویيم: قبل از آن كه جواب از شبهه را بدهيم، مقدمتا توجه بفرمایيد كه اين دو شبهه و نظایر آن، همان چيزی است كه جمعى از اهل دانش را وادار كرده كه در باب اعجاز قرآن در بلاغتش، معتقد به صرف شوند. يعنى بگويند: درست است كه به حكم آيات تحدّى، آوردن مثل قرآن يا چند سوره اى از آن، و يا يك سوره از آن، براى بشر محال است، به شهادت اين كه دشمنان دين در اين چند قرن، نتوانستند به چنين اقدامى دست بزنند؛ ولكن اين از آن جهت نيست كه طرز تركيب بندى كلمات فى نفسه امرى محال و خارج از قدرت بشر بوده باشد.
 
چون مى بينيم كه تركيب بندى جملات آن، نظير تركيب و نظم و جمله بندى هایى است كه براى بشر ممكن است؛ بلكه از اين جهت بوده كه خداى سبحان، نگذاشته دشمنان دينش دست به چنين اقدامى بزنند. به اين معنا كه با اراده الهيّه خود، كه حاكم بر همه عالم و از آن جمله بر دل هاى بشر است، تصميم بر چنين امرى را از دل هاى بشر گرفته، و به منظور حفظ معجزه و نشانه نبوّت، و نگهدارى پاس حرمت رسالت، هر وقت بشر می خواسته در مقام معارضه با قرآن برآيد، او تصميم وى را شل مى كرده، و در آخر منصرفش می ساخته است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۱۰ </center>
<span id='link129'><span>
<span id='link129'><span>
==نادرستى اعتقاد به صرف ==
==نادرستى اعتقاد به صرف ==
ولى اين حرف فاسد و نادرست است ، و با آيات تحدى هيچ قابل انطباق نيست ، چون ظاهر آيات تحدى ، مانند آيه «'''قل فاتوا بعشرسور مثله مفتريات ، و ادعوا من استطعتم من دون اللّه ، ان كنتم صادقين ، فان لم يستجيبوا لكم فاعلموا انما انزل بعلم اللّه '''»، اين است كه خود بشر نمى تواند چنين قالبى بسازد، نه اينكه خدا نمى گذارد، زيرا جمله آخرى آيه كه مى فرمايد: «'''فاعلموا انما انزل بعلم اللّه '''»، ظاهر در اين است كه استدلال به تحدى استدلال بر اين است كه قرآن از ناحيه خدا نازل شد، نه اينكه رسولخدا (ص ) آنرااز خود تراشيده باشد، و نيز بر اين است كه قرآن بعلم خدا نازل شده ، نه بانزال شيطانها، همچنانكه در آن آيه ديگر مى فرمايد: «'''ام يقولون تقوله ، بل لا يومنون ، فلياتوا بحديث مثله '''»، ان كانوا صادقين ، و يا ميگويند قرآن را خود او بهم بافته ، بلكه چنين نيست ، ايشان ايمان ندارند، نه اينكه قرآن از ناحيه خدا نيامده باشد، اگر جز اين است ، و راست ميگويند، خود آنان نيز، يك داستان مثل آن بياورند)، و نيز مى فرمايد: «'''و ما تنزلت به الشياطين ، و ما ينبغى لهم ، و ما يستطيعون ، انهم عن السمع لمعزولون '''»، بوسيله شيطانها نازل نشده ، چون نه شيطان ها سزاوار چنين كارى هستند، و نه مى توانند بكنند، چون آنها از شنيدن اسرار آسمان ها رانده شده اند).
ولى اين حرف فاسد و نادرست است ، و با آيات تحدى هيچ قابل انطباق نيست ، چون ظاهر آيات تحدى ، مانند آيه «'''قل فاتوا بعشرسور مثله مفتريات ، و ادعوا من استطعتم من دون اللّه ، ان كنتم صادقين ، فان لم يستجيبوا لكم فاعلموا انما انزل بعلم اللّه '''»، اين است كه خود بشر نمى تواند چنين قالبى بسازد، نه اينكه خدا نمى گذارد، زيرا جمله آخرى آيه كه مى فرمايد: «'''فاعلموا انما انزل بعلم اللّه '''»، ظاهر در اين است كه استدلال به تحدى استدلال بر اين است كه قرآن از ناحيه خدا نازل شد، نه اينكه رسولخدا (ص ) آنرااز خود تراشيده باشد، و نيز بر اين است كه قرآن بعلم خدا نازل شده ، نه بانزال شيطانها، همچنانكه در آن آيه ديگر مى فرمايد: «'''ام يقولون تقوله ، بل لا يومنون ، فلياتوا بحديث مثله '''»، ان كانوا صادقين ، و يا ميگويند قرآن را خود او بهم بافته ، بلكه چنين نيست ، ايشان ايمان ندارند، نه اينكه قرآن از ناحيه خدا نيامده باشد، اگر جز اين است ، و راست ميگويند، خود آنان نيز، يك داستان مثل آن بياورند)، و نيز مى فرمايد: «'''و ما تنزلت به الشياطين ، و ما ينبغى لهم ، و ما يستطيعون ، انهم عن السمع لمعزولون '''»، بوسيله شيطانها نازل نشده ، چون نه شيطان ها سزاوار چنين كارى هستند، و نه مى توانند بكنند، چون آنها از شنيدن اسرار آسمان ها رانده شده اند).
۱۶٬۸۸۰

ویرایش