گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۷: خط ۵۷:


==رفع شبهه درباره نسخ كه در قرآن صورت گرفته ==
==رفع شبهه درباره نسخ كه در قرآن صورت گرفته ==
خواهى گفت بسيار خوب ، خود شما درباره نسخى كه در قرآن صورت گرفته ، چه ميگوئى ؟ با اينكه خود قرآن كريم در آيه «'''ما ننسخ من آيه او ننسها نات بخيرمنها'''»، هيچ آيه اى را نسخ كنيم يا آنرا از يادها ببريم آيه اى بهتر از آن مى آوريم )، و همچنين در آيه : «'''و اذا بدلنا آيه مكان آيه ، و اللّه اعلم بما ينزل '''»، و چون آيتى را در جاى آيتى ديگر عوض مى كنيم ، بارى خدا داناتر است بآنچه نازل مى كند)، اعتراف كرده : باينكه در آن نسخ و تبديل واقع شده ، و بفرضيكه ما آنرا تناقض گوئى ندانيم ، حداقل اختلاف در نظريه هست .
خواهى گفت بسيار خوب! خود شما درباره نسخى كه در قرآن صورت گرفته، چه می گویى؟ با اين كه خود قرآن كريم در آيه: «'''ما ننسخ من آية أو ننسها نأت بخير منها'''»: (هيچ آيه اى را نسخ نمی كنيم، مگر آن که آيه اى بهتر از آن مى آوريم)، و همچنين در آيه: «'''و إذا بدّلنا آية مكان آية، و اللّه أعلم بما ينزّل'''»: (و چون آيتى را در جاى آيتى ديگر عوض مى كنيم، بارى خدا داناتر است به آنچه نازل مى كند)، اعتراف كرده به اين كه: در آن نسخ و تبديل واقع شده، و به فرضی كه ما آن را تناقض گویى ندانيم، حداقل اختلاف در نظريه هست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۰۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۰۶ </center>
در پاسخ ميگوئيم مسئله نسخ نه از سنخ تناقض گوئى است ، و نه از قبيل اختلاف در نظريه و حكم ، بلكه نسخ ناشى از اختلاف در مصداق است ، باين معنا كه يك مصداق ، روزى با حكمى انطباق دارد، چون مصلحت آن حكم در آن مصداق وجود دارد، و روزى ديگر با آن حكم انطباق دارد، براى اينكه مصلحت قبليش به مصلحت ديگر مبدل شده ، كه قهرا حكمى ديگر را ايجاب مى كند، مثلا در آغاز دعوت اسلام ، كه اكثر خانواده ها مبتلا بزنا بودند، مصلحت در اين بود كه براى جلوگيرى از زناى زنان ، ايشانرا در خانه ها زندانى كنند، ولى بعد از گسترش اسلام ، و قدرت يافتن حكومتش آن مصلحت جاى خود را باين داد: كه در زناى غير محصنه تازيانه بزنند، و در محصنه سنگسار كنند.
در پاسخ می گویيم: مسئله نسخ، نه از سنخ تناقض گویى است، و نه از قبيل اختلاف در نظريه و حكم؛ بلكه نسخ ناشى از اختلاف در مصداق است. به اين معنا كه يك مصداق، روزى با حكمى انطباق دارد، چون مصلحت آن حكم در آن مصداق وجود دارد، و روزى ديگر با آن حكم انطباق ندارد، براى اين كه مصلحت قبلی اش، به مصلحت ديگر مبدّل شده، كه قهرا حكمى ديگر را ايجاب مى كند.
و نيز در آغاز دعوت اسلام ، و ضعف حكومتش ، مصلحت در اين بود كه اگر يهوديان در صدد برآمدند مسلمانان را از دين برگردانند، مسلمانان بروى خود نياورده ، و جرم ايشانرا نديده بگيرند، ولى بعد از آنكه اسلام نيرو پيدا كرد، اين مصلحت جاى خود را بمصلحتى ديگر داد، و آن جنگيدن و كشتن ، و يا جزيه گرفتن از آنان بود.
 
و اتفاقا در هر دو مسئله آيه قرآن طورى نازل شده كه هر خواننده مى فهمد حكم در آيه بزودى منسوخ ميشود، و مصلحت آن حكم دائمى نيست ، بلكه موقت است ، درباره مسئله اولى مى فرمايد: «'''و اللاتى ياتين الفاحشه من نساءكم ، فاستشهدوا عليهن اربعه منكم ، فان شهدوا، فامسكوهن فى البيوت ، حتى يتوفيهن الموت ، او يجعل اللّه لهن سبيلا'''» و آن زنان از شما كه مرتكب زنا ميشوند، از چهار نفر گواهى بخواهيد، اگر شهادت دادند، ايشانرا در خانه ها زندانى كنيد، تا مرگ ايشانرا ببرد، و يا خداوند راهى براى آنان معين كند)، كه جمله اخير بخوبى مى فهماند: كه حكم زندانى كردن موقت است ، پس اين حكم تازيانه و سنگسار، از باب تناقض گوئى نيست .
مثلا در آغاز دعوت اسلام - كه اكثر خانواده ها مبتلا به زنا بودند - مصلحت در اين بود كه براى جلوگيرى از زناى زنان، ايشان را در خانه ها زندانى كنند؛ ولى بعد از گسترش اسلام و قدرت يافتن حكومتش، آن مصلحت جاى خود را به اين داد كه: در زناى غيرمحصنه تازيانه بزنند و در محصنه، سنگسار كنند.
و در خصوص مسئله دوم مى فرمايد: «'''ود كثير من اهل الكتاب ، لو يردونكم من بعد ايمانكم كفارا حسدا من عند انفسهم ، من بعد ما تبين لهم الحق ، فاعفوا و اصفحوا، حتى ياتى اللّه بامره '''»، بسيارى از اهل كتاب دوست دارند بلكه بتوانند شما را از دين بسوى كفر برگردانند، و حسادت درونيشان ايشانرا وادار ميكند كه با وجود روشن شدن حق اين چنين بر خلاف حق عمل كنند، پس شما صرفنظر كنيد، و به بخشيد، تا خداوند دستورش را بفرستد)، كه جمله اخير دليل قاطعى است بر اينكه مصلحت عفو و بخشش موقتى است ، نه دائمى .
 
و نيز در آغاز دعوت اسلام و ضعف حكومتش، مصلحت در اين بود كه اگر يهوديان در صدد برآمدند مسلمانان را از دين برگردانند، مسلمانان به روى خود نياورده، و جرم ايشان را نديده بگيرند. ولى بعد از آن كه اسلام نيرو پيدا كرد، اين مصلحت جاى خود را به مصلحتى ديگر داد و آن، جنگيدن و كشتن، و يا جزيه گرفتن از آنان بود.
 
و اتفاقا در هر دو مسئله، آيه قرآن طورى نازل شده كه هر خواننده مى فهمد حكم در آيه به زودى منسوخ می شود و مصلحت آن، حكم دائمى نيست، بلكه موقت است. درباره مسئله اوّلى مى فرمايد: «'''و اللّاتى يأتين الفاحشة من نساءكم، فاستشهدوا عليهنّ أربعة منكم، فإن شهدوا، فأمسكوهنّ فى البيوت، حتّى يتوفّيهنّ الموت، أو يجعل اللّه لهنّ سبيلا'''»: (و آن زنان از شما كه مرتكب زنا می شوند، از چهار نفر گواهى بخواهيد. اگر شهادت دادند، ايشان را در خانه ها زندانى كنيد، تا مرگ ايشان را ببرد، و يا خداوند راهى براى آنان معيّن كند)، كه جمله اخير به خوبى مى فهماند كه: حكم زندانى كردن موقّت است. پس اين حكم تازيانه و سنگسار، از باب تناقض گوئى نيست.
 
و در خصوص مسئله دوّم مى فرمايد: «'''ودّ كثير من أهل الكتاب، لو يردّونكم من بعد إيمانكم كفّارا حسدا من عند أنفسهم، من بعد ما تبيّن لهم الحقّ، فاعفوا و اصفحوا، حتّى يأتى اللّه بأمره'''»: (بسيارى از اهل كتاب دوست دارند بلكه بتوانند شما را از دين به سوى كفر برگردانند، و حسادت درونی شان، ايشان را وادار می كند كه با وجود روشن شدن حق، اين چنين بر خلاف حق عمل كنند. پس شما صرفنظر كنيد، و ببخشيد، تا خداوند دستورش را بفرستد)، كه جمله اخير دليل قاطعى است بر اين كه مصلحت عفو و بخشش موقتى است، نه دائمى.
<span id='link125'><span>
<span id='link125'><span>
==تحدى قرآن به بلاغت ==
==تحدى قرآن به بلاغت ==
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۰۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۰۷ </center>
۱۴٬۴۴۷

ویرایش