۱۶٬۸۸۳
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
نتيجه اين نامگذارى اين شد كه: فعلا «اسم» همان طور كه در مورد لفظ استعمال مى شود، و به آن لحاظ اصلا امرى لفظى است. همچنين در مورد صفات معرف هر كسى نيز استعمال مى شود، و به اين لحاظ از مقوله الفاظ نيست، بلكه از اعيان است. | نتيجه اين نامگذارى اين شد كه: فعلا «اسم» همان طور كه در مورد لفظ استعمال مى شود، و به آن لحاظ اصلا امرى لفظى است. همچنين در مورد صفات معرف هر كسى نيز استعمال مى شود، و به اين لحاظ از مقوله الفاظ نيست، بلكه از اعيان است. | ||
آنگاه ديدند آن چيزى كه دلالت مى كند بر ذات، و از هر چيزى به ذات نزديكتر است، اسم به معناى دوم است، (كه با تجزيه و تحليل عقلى اسم شده)، و اگر اسم به معناى اول بر ذات دلالت مى كند، با وساطت اسم به معناى دوم است. از اين رو اسم به معناى دوم را اسم ناميدند، و اسم به معناى اول را اسم اسم. | آنگاه ديدند آن چيزى كه دلالت مى كند بر ذات، و از هر چيزى به ذات نزديكتر است، اسم به معناى دوم است، (كه با تجزيه و تحليل عقلى اسم شده)، و اگر اسم به معناى اول بر ذات دلالت مى كند، با وساطت اسم به معناى دوم است. از اين رو اسم به معناى دوم را اسم ناميدند، و اسم به معناى اول را اسم اسم. | ||
البته همه | البته همه اين ها كه گفته شد، مطالبى است كه تحليل عقلى آن را دست مى دهد، و نمى شود لغت را حمل بر آن كرد. پس هر جا كلمه «اسم» را ديديم، ناگزيريم حمل بر همان معناى اول كنيم. | ||
در صدر اول اسلام، اين نزاع همه مجامع را به خود مشغول كرده بود، و متكلمين بر سر آن مشاجره ها مى كردند، كه آيا اسم، عين مسمى است؟ و يا غير آن است؟ ولكن اين گونه مسائل ديگر امروز مطرح نمى شود. چون آنقدر روشن شده كه به حد ضرورت رسيده است، و ديگر صحيح نيست كه آدمى خود را به آن مشغول نموده، قال و قيل صدر اول را مورد بررسى قرار دهد و حق را به يك طرف داده، سخن ديگرى را ابطال كند. پس بهتر آن است كه ما نيز متعرض آن نشويم. | در صدر اول اسلام، اين نزاع همه مجامع را به خود مشغول كرده بود، و متكلمين بر سر آن مشاجره ها مى كردند، كه آيا اسم، عين مسمى است؟ و يا غير آن است؟ ولكن اين گونه مسائل ديگر امروز مطرح نمى شود. چون آنقدر روشن شده كه به حد ضرورت رسيده است، و ديگر صحيح نيست كه آدمى خود را به آن مشغول نموده، قال و قيل صدر اول را مورد بررسى قرار دهد و حق را به يك طرف داده، سخن ديگرى را ابطال كند. پس بهتر آن است كه ما نيز متعرض آن نشويم. | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۹ </center> | ||
و ظاهرا كلمه «'''الله '''» در اثر غلبه استعمال، علم(اسم خاص) خدا شده، و گرنه قبل از نزول قرآن اين كلمه بر سر زبان ها دائر بود، و عرب جاهليت نيز آن را مى شناختند. همچنان كه آيه شريفه: «'''و لئن سئلتهم من خلقهم ليقولن الله '''» (و اگر از ايشان بپرسى چه كسى ايشان را خلق كرده، هر آينه خواهند گفت: الله). و آيه: «'''فقالوا هذا لله بزعمهم، و هذا لشركائنا'''»، (پس درباره قربانيان خود گفتند: اين مال الله، و اين مال شركایى كه ما براى خدا داريم)، اين شناسایى را تصديق مى كند. | و ظاهرا كلمه «'''الله '''» در اثر غلبه استعمال، علم(اسم خاص) خدا شده، و گرنه قبل از نزول قرآن اين كلمه بر سر زبان ها دائر بود، و عرب جاهليت نيز آن را مى شناختند. همچنان كه آيه شريفه: «'''و لئن سئلتهم من خلقهم ليقولن الله '''» (و اگر از ايشان بپرسى چه كسى ايشان را خلق كرده، هر آينه خواهند گفت: الله). و آيه: «'''فقالوا هذا لله بزعمهم، و هذا لشركائنا'''»، (پس درباره قربانيان خود گفتند: اين مال الله، و اين مال شركایى كه ما براى خدا داريم)، اين شناسایى را تصديق مى كند. | ||
از جمله ادله ای كه دلالت مى كند بر اين كه كلمه «'''الله '''» علم و اسم خاص خدا است، اين است كه خدای تعالى به تمامى اسماء حسنايش و همه افعالى كه از اين اسماء انتزاع و گرفته شده، توصيف مى شود، ولى با كلمه «'''الله '''» توصيف نمى شود. مثلا می گویيم: الله رحمان است، رحيم است، ولى به عكس آن نمی گویيم. يعنى هرگز گفته نمی شود: كه رحمان اين صفت را دارد كه الله است. و نيز می گویيم: «'''رحم الله و علم الله و رزق الله '''»، (خدا رحم كرد، و خدا دانست، و خدا روزى داد)، ولى هرگز نمی گویيم: «الله الرحمن: رحمان الله شد». خلاصه: «اسم جلاله» نه صفت هيچيك از اسماء حسناى خدا قرار مى گيرد، و نه از آن چيزى به عنوان صفت براى آن اسماء گرفته می شود. | از جمله ادله ای كه دلالت مى كند بر اين كه كلمه «'''الله '''» علم و اسم خاص خدا است، اين است كه خدای تعالى به تمامى اسماء حسنايش و همه افعالى كه از اين اسماء انتزاع و گرفته شده، توصيف مى شود، ولى با كلمه «'''الله '''» توصيف نمى شود. مثلا می گویيم: الله رحمان است، رحيم است، ولى به عكس آن نمی گویيم. يعنى هرگز گفته نمی شود: كه رحمان اين صفت را دارد كه الله است. و نيز می گویيم: «'''رحم الله و علم الله و رزق الله '''»، (خدا رحم كرد، و خدا دانست، و خدا روزى داد)، ولى هرگز نمی گویيم: «الله الرحمن: رحمان الله شد». خلاصه: «اسم جلاله» نه صفت هيچيك از اسماء حسناى خدا قرار مى گيرد، و نه از آن چيزى به عنوان صفت براى آن اسماء گرفته می شود. | ||
از آن جایى كه وجود خداى سبحان كه اله تمامى موجودات است، خودش خلق را به سوى صفاتش هدايت مى كند و مى فهماند كه به چه اوصاف كمالى متصف است، لذا مى توان گفت كه: كلمه «'''الله '''» به طور التزام دلالت بر همه صفات كمالى او دارد. و صحيح است بگویيم: لفظ جلاله «'''الله '''» اسم است براى ذات واجب الوجودى كه دارنده تمامى صفات كمال است، و گرنه اگر از اين تحليل بگذريم، خود كلمه «'''الله '''» پيش از اين كه نام خدای تعالى است، بر هيچ چيز ديگرى دلالت ندارد، و غير از عنايتى كه در ماده (ا ل ه) است، هيچ عنايت ديگرى در آن به كار نرفته است. | از آن جایى كه وجود خداى سبحان كه اله تمامى موجودات است، خودش خلق را به سوى صفاتش هدايت مى كند و مى فهماند كه به چه اوصاف كمالى متصف است، لذا مى توان گفت كه: كلمه «'''الله '''» به طور التزام دلالت بر همه صفات كمالى او دارد. و صحيح است بگویيم: لفظ جلاله «'''الله '''» اسم است براى ذات واجب الوجودى كه دارنده تمامى صفات كمال است، و گرنه اگر از اين تحليل بگذريم، خود كلمه «'''الله '''» پيش از اين كه نام خدای تعالى است، بر هيچ چيز ديگرى دلالت ندارد، و غير از عنايتى كه در ماده (ا ل ه) است، هيچ عنايت ديگرى در آن به كار نرفته است. | ||
<span id='link25'><span> | <span id='link25'><span> |
ویرایش