گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۰: خط ۳۰:
<span id='link100'><span>
<span id='link100'><span>


==شبهه ماديون در وجود علم و رد بر آنها و اثبات تجرد و غير مادى بودن علم و ادراك ==
==شبهه ماديّون در وجود علم و ردّ بر آن ها و اثبات تجرّد و غير مادى بودن علم و ادراك ==
البته اين را هم بايد دانست كه در وجود علم ، از جهت ديگر شبهه اى است قوى ، كه همان شبهه ، اساس علوم مادى قرار گرفته است ، كه علم ثابت را (با اينكه هر علمى ثابت است )، نفى كنند . توضيح اينكه : بحث هاى علمى اين معنا را به ثبوت رسانده كه علم طبيعت در تحول و تكامل است ، و هر جزء از اجزاء عالم طبيعت كه فرض شود، در مسير حركت قرار دارد، و رو بسوى كمال دارد، و بنابراين اساس ، هيچ موجودى نيست ، مگر آنكه در آن دوم از وجودش ، غير آن موجود، در آن اول وجودش ميباشد.
البته اين را هم بايد دانست كه: در وجود علم، از جهت ديگر شبهه اى است قوى كه همان شبهه، اساس علوم مادى قرار گرفته است؛ كه علم ثابت را (با اين كه هر علمى ثابت است)، نفى كنند.  
از سوى ديگر مى دانيم ، و هيچ شكى نداريم ، در اينكه فكر و انديشه از خواص مغز و دماغ است ، و چون دماغ ، خود موجودى مادى است ، فكر نيز اثرى مادى خواهد بود، و قهرا مانند ساير موجودات در تحت قانون تحول و تكامل قرار دارد، پس تمامى ادراكات ما كه يكى از آنها ادراكهائى است كه نامش را علم نهاده ايم ، در مسير تغير و تحول قرار دارد، و ديگر معنا و مفهومى براى علم ثابت و لا يتغير باقى نمى ماند، بله اين معنا هست ، كه ادراكهاى ما دوام نسبى دارند، آنهم نه بطور مساوى ، بلكه بعضى از تصديقات ، دوام و بقاء بيشترى دارد، و عمرش طولانى تر، و يا نقيض آن پنهان تر از ساير تصديقات است ، كه ما نام اينگونه تصديقات را علم گذاشته ايم ، و ميگوئيم بفلان چيز علم داريم ، در حاليكه علم بمعناى واقعى كلمه كه عبارتست از علم بعدم نقيض ، نداريم ، بلكه تاكنون به نقض و نقيض آن بر نخورده ايم ، و احتمال ميدهيم دير يا زود نقيضش ثابت شود، پس علمى در عالم وجود ندارد.
توضيح اين كه: بحث هاى علمى اين معنا را به ثبوت رسانده كه علم طبيعت در تحوّل و تكامل است و هر جزء از اجزاء عالَم طبيعت كه فرض شود، در مسير حركت قرار دارد، و رو به سوى كمال دارد. و بنابراين اساس، هيچ موجودى نيست مگر آن كه در آن دوّم از وجودش، غير آن موجود در آن اوّل وجودش می باشد.
جواب از شبهه اين است كه : اين شبهه وقتى صحيح و قابل اعتناء است ، كه علم ، همانطور كه گفتند، مادى ، و از ترشحات دماغ و مغز باشد، نه موجودى مجرد، در حاليكه اين ادعا نه در حد خود روشن است ، و نه دليلى بر آن دارند، بلكه حق مطلب آنست كه علم بهيچ وجه مادى نيست ، براى اينكه مى بينيم هيچيك از آثار و خواص ماديت در آن وجود ندارد.
از سوى ديگر مى دانيم و هيچ شكّى نداريم، در اين كه فكر و انديشه از خواص مغز و دماغ است، و چون دماغ، خود موجودى مادّى است، فكر نيز اثرى مادّى خواهد بود، و قهرا مانند ساير موجودات در تحت قانون تحوّل و تكامل قرار دارد. پس تمامى ادراكات ما كه يكى از آن ها ادراك هایى است كه نامش را علم نهاده ايم، در مسير تغير و تحوّل قرار دارد، و ديگر معنا و مفهومى براى علم ثابت و لا يتغير باقى نمى ماند.
 
بله اين معنا هست كه ادراك هاى ما دوام نسبى دارند، آن هم نه به طور مساوى؛ بلكه بعضى از تصديقات، دوام و بقا بيشترى دارد و عمرش طولانى تر، و يا نقيض آن پنهان تر از ساير تصديقات است، كه ما نام اين گونه تصديقات را علم گذاشته ايم و می گویيم به فلان چيز علم داريم، در حالی كه علم به معناى واقعى كلمه كه عبارت است از «علم به عدم نقيض» نداريم، بلكه تاكنون به نقض و نقيض آن بر نخورده ايم، و احتمال می دهيم دير يا زود نقيضش ثابت شود. پس علمى در عالم وجود ندارد.
 
جواب از شبهه اين است كه: اين شبهه وقتى صحيح و قابل اعتنا است كه علم - همان طور كه گفتند - مادّى  و از ترشحات دماغ و مغز باشد، نه موجودى مجرّد؛ در حالی كه اين ادّعا نه در حدّ خود روشن است، و نه دليلى بر آن دارند، بلكه حق مطلب آن است كه: علم به هيچ وجه مادّى نيست. براى اين كه مى بينيم هيچ يك از آثار و خواص مادّيت در آن وجود ندارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۸۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۸۱ </center>
<span id='link101'><span>
<span id='link101'><span>
==وجوهى كه دلالت دارند بر اينكه علم ، بدان جهت كه علم است مادى نيست ==
==وجوهى كه دلالت دارند بر اينكه علم ، بدان جهت كه علم است مادى نيست ==
۱ - يكى از آثار ماديت كه در همه ماديات هست ، اين است كه امر مادى قابل انقسام است ، چون مادى آنرا گويند كه داراى ابعاد ثلاثه باشد، و چيزيكه داراى بعد است ، قابل انقسام نيز هست ، ولى علم ، بدان جهت كه علم است بهيچ وجه قابل انقسام نيست ، (مثلا وقتى ما زيد پسر عمرو را تصور مى كنيم اين صورت علميه ما قابل انقسام نيست بشهادت اينكه نيم زيد نداريم ).
۱ - يكى از آثار ماديت كه در همه ماديات هست ، اين است كه امر مادى قابل انقسام است ، چون مادى آنرا گويند كه داراى ابعاد ثلاثه باشد، و چيزيكه داراى بعد است ، قابل انقسام نيز هست ، ولى علم ، بدان جهت كه علم است بهيچ وجه قابل انقسام نيست ، (مثلا وقتى ما زيد پسر عمرو را تصور مى كنيم اين صورت علميه ما قابل انقسام نيست بشهادت اينكه نيم زيد نداريم ).
۱۶٬۸۸۰

ویرایش