النحل ٥٨: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
QRobot edit
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link248 | آيات ۴۱ - ۶۴،سوره نحل]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link248 | آيات ۴۱ - ۶۴،سوره نحل]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link249 | مقصود از حسنه در دنيا كه خداوند به مهاجرين وعده داده مجتمع صالح اسلامى است]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link249 | مقصود از حسنه در دنيا كه خداوند به مهاجرين وعده داده مجتمع صالح اسلامى است]] | ||
خط ۶۵: | خط ۶۶: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link281 | چند روايت در معناى : ((فاسئلوا اهل الذكر))، ((افا من الذين مكروا))، ((له الدين واصبا)) و ((لله المثل الاعلى ))]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link281 | چند روايت در معناى : ((فاسئلوا اهل الذكر))، ((افا من الذين مكروا))، ((له الدين واصبا)) و ((لله المثل الاعلى ))]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۵۷#link68 | آيه ۵۶ - ۶۰]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۵۷#link68 | آيه ۵۶ - ۶۰]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۵۷#link69 | تفسير :]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۵۷#link69 | تفسير :]] | ||
خط ۷۲: | خط ۷۵: | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۵۷#link72 | ۲ - چرا عرب جاهلى دختران را زنده بگور مى كرد؟]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۵۷#link72 | ۲ - چرا عرب جاهلى دختران را زنده بگور مى كرد؟]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۵۷#link73 | ۳ - نقش اسلام در احياى ارزش مقام زن]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۵۷#link73 | ۳ - نقش اسلام در احياى ارزش مقام زن]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ «58» | |||
و هرگاه يكى از آن مشركان به دختر دارشدن بشارت داده شود، صورتش از غصّه سياه مىشود، در حالى كه خشم خود را فرو مىبرد. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ (58) | |||
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى: و هرگاه بشارت داده شود يكى از ايشان را به اينكه تولد يافته براى او دخترى. ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا: گردد رنگ رويش متغير به سياهى به جهت ظهور اثر حزن و شرمندگى ميان قوم. وَ هُوَ كَظِيمٌ: و او پر باشد از خشم بر زن خود كه چرا دختر زائيدى. ابن عباس گويد: محزون باشد. | |||
نزد ضحاك مراد دلتنگى است كه از شدت ملالت دم نزند. | |||
تنبيه: يكى از حالات غريبه جاهليت، تنفر و انزجار طبيعى بود از داشتن دختر، به حدى كه هرگاه او را مژده ولادت دختر مىدادند بسيار محزون و دلتنگ مىگرديد كه آثار ملالت در صورتش ظاهر مىشد، يعنى رنگش متغير و | |||
جلد 7 - صفحه 224 | |||
رويش سياه و نهايت افسردگى پيدا مىكرد؛ زيرا چون جماعتى بودند راهزن و غارتگر، پسر را مىخواستند تا در چپاول با آنها شريك شود، و دختر را قابل اين امر نمىدانستند، لذا وجود او را كراهت داشتند. و اين كاشف است از غايت جهالت و سفاهت و كوتاه نظرى آنان كه در ماديات هم رعايت تمام جهات را ننموده، بلكه همان اغراض شخصى را منظور مىداشتند، و الا وجود دختر هم فوائد زيادى دارد، مانند تكثير نسل و تدبير امورات منزل و تربيت اولاد و غيره، لكن چنان ملكات خبيثه جاهليت رسوخ يافته كه به كلى وظايف آدميت را از ميان برده. از اينجا زحمات و صدمات حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم معلوم گردد كه چقدر بايد تحمل ناملايمات بنمايد تا بتدريج اين عادات رذيله و مرسومات باطله را از ميان بردارد و به ملكات فاضله مؤدّب فرمايد. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ (56) وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما يَشْتَهُونَ (57) وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ (58) يَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ (59) لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (60) | |||
ترجمه | |||
و قرار ميدهند براى چيزيكه نميدانند بهرهاى از آنچه روزى داديمشان سوگند بخدا هر آينه پرسيده ميشويد از آنچه بوديد كه افتراء ميزديد | |||
و قرار ميدهند براى خدا دختران را منزّه است او و براى خودشان چيزيرا كه مايل بآنند | |||
و چون مژده داده شود يكى از آنها بدختر ميگردد رويش سياه با آنكه او باشد خشمناك | |||
پنهان شود از خويشان از بدى آنچه مژده داده شد بآن كه آيا نگهدارد او را بخوارى يا پنهان كند او را در خاك آگاه باشيد بد است آنچه حكم ميكنند | |||
از براى آنانكه نميگروند بآخرت صفت بد است و از براى خدا است صفت برتر و او است قادر درست كردار. | |||
تفسير | |||
قمّى ره فرموده كه مشركين عرب قرار ميدادند از براى بتهاى خودشان سهمى در زرع و شتر و گوسفند خودشان و قريش ميگفتند ملائكه دختران خدايند چنانچه در سوره انعام و غيره ذكر شد و بنابراين خداوند ملامت فرموده است آنها را باين بيان كه قرار ميدهند براى بتهائى كه علم و شعور ندارند در صورتى كه ضمير جمع در لا يعلمون راجع بمعناى ما باشد بملاحظه آنكه مراد ذوى العقولند در اعتقاد اهل شرك با آنكه غير ذوى العقولند در واقع يا براى بتهائى كه علم ندارند اهل شرك بحال و اوصاف آنها در صورتى كه ضمير در لا يعلمون راجع بخود اهل شرك باشد كه اظهر است و احتياج بتوجيه ندارد مگر حذف مفعول كه فضله است يعنى قرار ميدهند براى بتهائى كه نميدانند شافع و نافع و مضر بودن آنها را نصيب و بهرهاى از ارزاق ما پس روى خطاب را متوجّه بآنها نمود براى مزيد تهديد و و عيد و ميفرمايد قسم بذات خدا مسئول خواهيد شد در مقابل افترائات خودتان كه ميگوئيد آنها خدا و مستحق عبادت و پرستش و ستايشند و آنها شفعاء و خصماء مايند و ما بايد در اموال خودمان سهمى براى آنها قرار دهيم و قرار ميدهند براى خدا دختران را با آنكه خدا منزه است از والد و ولد و همسر و همتا و تمام لوازم | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 294 | |||
جسمانى و براى خودشان پسران را كه مطلوب و مرغوب است نزد آنها و بآن اشتها و ميل دارند و بقدرى از دختر متنفّرند كه چون بيكى از آنها بشارت داده شود كه خدا دخترى بتو داده از اندوه و خجلت رويش سياه ميشود با آنكه پر است از خشم بطوريكه نتواند با كسى سخن بگويد و خود را پنهان كند از كسانش از براى پيش آمد بدى كه باو روى آورده و متحيّر و متفكّر ميشود در امر خود كه آيا او را نگهدارد و تن بذلّت و خوارى خود در دهد يا آنكه او را زنده بگور كند و بپوشاند از انظار تا از اهانت بيرون آيد حال ملاحظه كنيد چه توهمات و احكام بدى كردند كه دخترى را كه اين اندازه از آن برى بودند و بد ميدانستند براى خدا اثبات نمودند و پسرى را كه مايل بآن بودند و خوب ميدانستند براى خودشان با آنكه دختر مانند پسر نعمت خدا است رزقش با او است و موجب سر گرمى و دلخوشى و استيناس است نبايد او را بدو موجب وهن و خوارى دانست و نبايد از بشارت ولادتش غمناك و خشمگين شد و نبايد در امرش متحير و متفكر گشت اينها همه كفران نعمت خدا و احكام مذمومه ركيكه و توهمات باطله فاسده است از براى كسانيكه ايمان بآخرت ندارند اين عقائد و صفات ناپسنديده است كه بصراحت و اشارت ذكر شد از قبيل احتياج و خوف فقر و دلخوشى و غرور به پسر و ناخوشى و كراهت از دختر و غير اينها و از براى خدا است امثال و اوصاف الهيه كه برتر و بالاتر از تمام صفات حسنه است و از آن جمله است غنى و بىنيازى از ولد و شريك و همسر و همتا و منزّه بودن از صفات خلق و تفرّد بكمال عزّت و قدرت و علم و حكمت تعالى شأنه و عظم برهانه. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالأُنثي ظَلَّ وَجهُهُ مُسوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ (58) يَتَواري مِنَ القَومِ مِن سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمسِكُهُ عَلي هُونٍ أَم يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحكُمُونَ (59) | |||
و زماني که بشارت داده شد احدي از اينکه مشركين را بزن يعني دختر پيدا كردهاي تاريك ميشود صورت او بطرف سياهي و او در شدت غيظ و غضب ميشود و از قوم خود پنهان ميشود بواسطه اينکه بشارت سويي که باو داده شد خود را از آنها مخفي ميكند يا آن را نگاه ميدارد بخفت و خواري يا زير خاك ميكند او را بواسطه اينکه بشارت بدي که باو داده شده آگاه باشند بسيار بد است آنچه اينها حكم ميكنند (اشكال) انثي مؤنث است و تمام ضمائر در به و يمسكه و يدسه مذكر (جواب) مرجع ضمائر ما است در ما بشر و او مذكر است و لو مقصود از ما انثي است (تنبيه) سرّ اينكه مشركين از دختر بسيار مشمئز ميشدند چند چيز است. | |||
1- آنكه بايد متكفّل روزي آنها باشند و اينکه بسيار براي آنها مشكل بود لذا در قرآن ميفرمايد: | |||
وَ لا تَقتُلُوا أَولادَكُم مِن إِملاقٍ نَحنُ نَرزُقُكُم وَ إِيّاهُم انعام آيه 151. | |||
2- عصبيّت و كبر و نخوت زير بار اينکه نميرفتند كسي دختر آنها بگيرد و با او جماع كند يا خواهر آنها و اينکه نخوت هنوز در عرب باقيست. | |||
3- اينكه چون در جاهليت دائما بين قبائل عرب جنگ و خونريزي بود اولاد ذكور ميخواستند شجاع و دلير باشد و اينکه از عهده نساء خارج بود. | |||
جلد 12 - صفحه 143 | |||
4- اينكه زنها در تحت فشار مردان بودند و آنها بر زنها كمال سلطنت و قهرماني داشتند و زير بار نميرفتند كسي بر دختر آنها يا خواهر آنها اينکه نحو سلطنت داشته باشد. | |||
5- اگر كسي دختر آنها را ميگرفت توقعات زيادي داشت و منّتهاي زيادي بر سر آنها ميگذاشت و اينکه بر آنها ناگوار بود و تمام اينکه موهومات را دين اسلام برداشت حتي اينها ارث براي دختر قائل نبودند از اينکه جهت ميفرمايد: | |||
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالأُنثي ظَلَّ وَجهُهُ مُسوَدًّا صورت آنها سياه ميشود از شدت خجلت و غيظ و غضب وَ هُوَ كَظِيمٌ خود را ميخورد و تاب تحمل نداشت يَتَواري مِنَ القَومِ مخفي ميشد از قوم که او را توبيخ و سرزنش ميكردند که دختر پيدا كرده مِن سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ و اينکه بشارت بسيار در نظر آنها بد بود أَ يُمسِكُهُ عَلي هُونٍ يا اينكه آنها را نگاه ميداشتند با كمال بيميلي و بيرغبتي و خفت و ذلت و سستي أَم يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ زنده زير خاك ميكردند قساوت قلب آنها چنان بود که ابدا متأثر نميشدند هر چه آن دختر گريه و ناله و التماس كند آيا ظلمي بالاتر از اينکه است که شخص با اولاد خود چنين كند أَلا ساءَ ما يَحكُمُونَ. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 58)- این آیه برای تکمیل مطلب فوق اشاره به سومین عادت زشت و شوم آنها کرده، میگوید: «هنگامی که به یکی از آنها بشارت داده شود، خدا دختری به تو داده آن چنان از فرط ناراحتی چهرهاش تغییر میکند که صورتش سیاه میشود»! (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا). | |||
ج2، ص576 | |||
«و مملو از خشم و غضب میگردد» (وَ هُوَ کَظِیمٌ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||