مُلِئَت
ریشه کلمه
- ملء (۴۰ بار)
قاموس قرآن
(به فتح ميم) پركدن. خواه پركردن با آب باشد يا غيرآن. [جن:8]. ما آسمان را تفحص كرديم و يافتيم كه با نگهبانها و شهابها پر شده است. املاء: پركردن. [اعراف:18]. اِمْتِلاء: پرشدن. [ق:30]. مِلْء (به كسر ميم) نام مقدارى است كه ظرفى را پركند [آل عمران:91]. آنانكه كافراند و كافر بميرند اگر يكيشان آنقدر طلا به عوض دهد كه زمين پرشود از او پذيرفته نيست. *** مَلَأ: جماعت و جماعت اشراف. در صحاح گفته: «اَلْمَلَأُ اَلْجَماعَةُ» در قاموس و اقرب از جمله معانى آن اشراف ناس و مطلق جماعت است به معنى خُلق و مشورت نيز آمده است. طبرسى فرموده: ملاً به معنى جماعت اشراف است كه هيبت آنها سينهها را پر كند. راغب آن را جماعتى كه بر يك رأىاند معنى كرده وجه تسميه را مانند طبرسى گفته است. ناگفته نماند: در قرآن مجيد هم در جماعت اشراف بكار رفته مثل [اعراف:109]. و هم در مطلق جماعت و قوم، مثل [زخرف:46]. كه مراد مطلق قوم فرعون است ولى بيشتر در اشراف قوم بكار رفته است در ملحقات صحيفه سجاديّه هست: «سُبْحانَكَ حاضِرُ كُلِ مَلَأٍ» شايد. به مطلق جماعت از آن ملاء گفته شده كه محلّى از زمين و يا چشم بيننده را پر مىكنند. ملاء اعلى 1- [صافات:8]. يعنى شياطين به جماعت بالاتر نتوانستند گوش بدهند و از هر طرف زده مىشوند و طرد مىگردند. گفتهاند: مراد از ملاء اعلى جماعت ملائكه است كه شياطين در صورت استماع كلام آنها و استراق سمع از هر طرف رانده مىشوند و در اينصورت بايد گفت: ملائكه در آسمانها اجتماعى دارند كه شياطين در صورت ورود به آن انجمن ازاخبار غيبى و از حوادث آينده مطلع مىشوند لذا از استماع جريان آن ممنوعند. به نظر بعضى: مراد از ملاء اعلى مخلوقاتى است كه در كرات آسمانىاند و شياطين سعى مىكردند به آن مكانها نزديك شوند و اسرار بيشترى بدست آورند در «سَماء» مشروحاً گفتهايم كه در آسمانها مخلوقات زنده وجود دارند و هم اكنون اصوات آنها را به صورت امواج بىسيم مىگيرند. 2- [ص:70-67]. ظاهراً مراد از ملاء اعلى ملائكه و مراد از اختصام آنها همان است كه در جواب «اِنّى جاعِلٌ فِى الْاَرْضِ خَليفَةً» گفتند «أَتَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ» (والله اعلم) و يا اختصاصى است كه ميان خويش داشتند.