نَقْعُد
ریشه کلمه
- قعد (۳۱ بار)
قاموس قرآن
نشستن. [جن:9]. ما در مقاعد آسمان براى استراق سمع مىنشستيم. به كوتاهى از كار نيز اطلاق مىشود مثل [توبه:90]. آنكه به خدا و رسول دروغ گفتند كوتاهى كردند [توبه:83]. قعود: جمع قاعد نيز آمده است مثل سجود جمع ساجد [آل عمران:191]. قيام جمع قائم و قعود جمع قاعد است يعنى آنكه خدا را درحال ايستاده و نشسته و خوابيده ياد مىكنند. قعيد: صفت مشبهه و مفيد دوام است لذا طبرسى در [ق:17]. فرموده مراد از قعيد ملازمى است كه پيوسته هست نه قاعد ضد قائم و اهل لغت آن را حافظ گفتهاند. مقعد: مصدر ميمى و اسم مكان هر دو آمده است مثل [توبه:81]. كه مصدر ميمى است و مثل [قمر:55]. كه اسم مكان مىباشد يعنى: در مجلس راستين نزد پادشاه توانا. مقاعد: جمع مقعد است [آل عمران:121]. و چون از نزد عائله ات خارج شدى براى مومنان مواضعى براى جنگ آماده مىكردى. قواعد: جمع قائده است [نور:60]. زنان بازنشسته كه رغبتى به نكاح ندارند[بقره:127]. آن در آيه جمع قاعده به معنى پايه هاست يعنى آنگاه كه ابراهيم پايههاى كعبه را بالا مىبرد.