مريم ٨٧
کپی متن آیه |
---|
لاَ يَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمٰنِ عَهْداً |
ترجمه
مريم ٨٦ | آیه ٨٧ | مريم ٨٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لا یَمْلِکُونَ»: نمیتوانند. دارا نیستند. مراد بندگان خدا به طور کلّی است. «إِلاّ مَنْ»: مراد کسانی است که یکتاپرست و مؤمنِ راستین باشند. چنین کسانی بعد از اجازه خداوند مهربان میتوانند شفاعت بکنند (نگا: طه / سبأ / ، زخرف / ، نجم / ). «عَهْداً»: پیمان. مراد توحید و ایمان خالص است. برخی پیمان را (اذن) مذکور در آیات متعدّد قرآن دانستهاند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۸۱ - ۹۶ سوره مريم
- معناى اين كه فرمود: «مشركان، جز خدا آلهه اى گرفتند تا براى آنان عزت باشند»
- مقصود از شمردن عمر، شمردن اعمال آدمی در تمام عمر اوست
- مقصود از اين كه مشركان گفتند: «خدا فرزند گرفته»
- بحث روايتی
- رواياتى درباره اين كه: «كسى مالك شفاعت نيست، مگر آن که نزد خدا عهدی داشته باشد»
- رواياتى در ذيل آيه: «إنّ الَذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات سَيَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمَانُ وُدّاً»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً «87»
آنان مالك شفاعت نيستند، مگر كسى كه با خداى رحمان پيمانى بسته باشد.
نکته ها
قرآن، براى شفاعت شرايطى قائل است و چنين نيست كه هر كس هر چه را خواست شفيع خود قرار دهد. در قيامت، كفّار به هر درى مىزنند و از هر كسى پناه مىخواهند، ولى جواب منفى مىشنوند.
ممكن است مراد از «عهد»، همان عهد بندگى خدا و دورى از شيطان باشد كه قرآن مىفرمايد: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ» «1» اى انسانها! آيا از شما پيمان نگرفتم كه از شيطان اطاعت نكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است و اينكه تنها مرا پرستش كنيد كه اين صراط مستقيم است. و در جاى ديگرى مىخوانيم: «لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلًا» «2» در آن روز، شفاعت هيچ كس سودى نمىبخشد جز كسى كه خداوند به او اجازه داده و به گفتار او راضى است.
در روايات، «عهد» به چند چيز تفسير شده است از جمله:
الف: تعهّد به ولايت اميرالمؤمنين علىّبن ابيطالب عليهما السلام و امامان پس از او. «3»
ب: وصيّت هنگام مرگ كه انسان مردم را گرد خود جمع كند و بگويد: من متعهّدم به «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ*، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»، و حقانيّت بهشت و دوزخ. «4»
ج: تعهّد ومواظبت بر نمازهاى شبانهروزى. «5»
«1». يس، 60- 61.
«2». طه، 109.
«3». تفسير الميزان.
«4». تفسير مجمعالبيان.
«5». تفسير الميزان.
جلد 5 - صفحه 311
پیام ها
1- شفاعت، داراى نظامى قانونمند و تحت نظارت خداوند است. لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ ...
2- كسى خودسرانه و از پيش خود قدرت و حقّ شفاعت ندارد. «لا يَمْلِكُونَ»
3- شفاعت، جلوهاى از رحمت گستردهى الهى است. «عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً»
4- افراد خاص ومتعهّد از طرف خداوند حقّ شفاعت دارند. «إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً (87)
لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ: مالك نباشند روز قيامت هيچيك از متقين و مجرمين شفاعت را. إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً: مگر كسى كه فرا گرفته باشد نزد خداى تعالى پيمانى براى شفاعت، كه آن ايمان و عمل صالح و تبرى از غير خدا؛ چه اهليت شفاعت براى گناهكاران موقوف است بر آن يا مراد اذن الهى باشد در شفاعت، چه حق تعالى فرموده «لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ» در مجمع فرمايد: مالك شفاعت دو قسم است: يكى شفاعت براى غير، دوم استدعاى شفاعت از غير. پس معنى آنكه هيچكس مالك شفاعت غير و استدعاى شفاعت از غير نكند براى خود مگر آن را كه وعده شفاعت داده شده از جانب خدا مانند انبياء و اولياء و شهداء و علماء و صلحا «1».
در كافى و تهذيب و من لا يحضر از حضرت صادق عليه السلام فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله: كسى كه نيكو نكند وصيت خود را نزد مرگ
«1» مجمع البيان ج 3 ص 531.
جلد 8 - صفحه 227
خود، باشد نقص در مروت و عقلش. عرض شد: چگونه وصيت كند ميت؟
فرمود: وقت حضور موت و اجتماع مردمان به اطراف او، بگويد: اللهمّ فاطر السّموات و الارض عالم الغيب و الشّهادة الرّحمن الرّحيم. اللّهم انّى اعهد اليك فى دار الدّنيا انّى اشهد ان لا اله الّا انت وحدك لا شريك لك و انّ محمّدا (ص) عبدك و رسولك و انّ الجنّة حقّ و النّار حقّ و ان البعث حقّ و الحساب حقّ و القدر حقّ (فى التهذيب- و ان الحساب و القدر و الميزان حقّ و ان القرآن كما نزلت و انّك انت اللّه الحقّ المبين جزى اللّه محمّدا صلّى اللّه عليه و آله خير الجزاء) و الميزان حقّ و انّ الّدين كما وصفت و انّ الاسلام كما شرعت و انّ القول كما حدّثت و انّ القرآن كما انزلت و انّك انت اللّه الحقّ المبين جزى اللّه محمّدا عنّا خير الجزاء و حيّا اللّه محمّدا و ال محمّد بالسّلام. اللّهمّ يا عدّتى عند كربتى و يا صاحبى عند شدّتى و يا ولىّ نعمتى الهى و آله آبائى لا تكلنى الى نفسى طرفة عين ابدا فانّك ان تكلنى الى نفسى طرفة عين كنت اقرب من الشّرّ و ابعد من الخير و انس فى القبر وحشتى و اجعل لى عهدا يوم القاك منشورا بعد از آن وصيت كند به حاجت خود. و تصديق اين وصيت در قرآن در سوره مريم در قوله تعالى «لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» پس اين عهد ميت باشد و وصيت حق هر مسلمانى و حقى است بر او كه حفظ نمايد اين وصيت را و ياد گيرد آن را. و حضرت امير المؤمنين عليه السلام مىفرمود: مرا تعليم فرمود رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و فرمود: جبرئيل آن را به من تعليم نموده «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا (83) فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا (84) يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً (85) وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلى جَهَنَّمَ وِرْداً (86) لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً (87)
وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً (88) لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئاً إِدًّا (89) تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا (90) أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً (91) وَ ما يَنْبَغِي لِلرَّحْمنِ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً (92)
ترجمه
- آيا نديدى كه ما فرستاديم شيطانها را بر كافران كه بجنبانند آنها را جنباندنى
پس شتاب مكن براى آنها جز اين نيست كه ميشماريم براى آنها
جلد 3 صفحه 492
شمردنى
روز كه جمع كنيم پرهيزكاران را بسوى خداى بخشنده وارد شدگان
و برانيم گناهكاران را بسوى جهنّم تشنگان
مالك نميباشند شفاعت را مگر كسانيكه گرفتند نزد خداوند پيمانى
و گفتند گرفت خداوند فرزندى
بتحقيق آورديد چيز بسيار زشتى
نزديك شد آسمانها پاره پاره شود از آن و شكافته گردد زمين و فرو ريزند كوهها و منهدم شوند منهدم شدنى
براى آنكه خواندند براى خدا فرزند
و سزاوار نيست از براى خداى بخشنده آنكه بگيرد فرزندى.
تفسير
- وقتى كه اهل شرك و خلاف منغمر در شهوات و لذّات جسمانى شدند و خداوند بآنها مهلت داد و از اين مهلت سوء استفاده كردند و بر طغيان و سركشى خود افزودند خداوند مسلّط ميفرمايد بر آنها شياطين انسى و جنّى را كه تحريك كنند و برانند آنها را بجانب مقاصدشان مانند حيوانيكه صاحبش بسيخ يا چوب آنرا براند چون لفظ از بر اين قبيل تحريك اطلاق ميشود اگر چه اصلا بمعناى جنباندن است خلاصه آنكه كاملا ملك طلق شيطان ميشوند و مهارشان بدست او ميآيد چنانچه قمّى ره قريب باين معانى را نقل نموده و بنابراين معناى فرستادن خداوند همان دادن تسلط است بشياطين در اثر معصيت بسوء اختيار بندگان و لذا خداوند متعال به پيغمبر خود ميفرمايد تعجيل در هلاك و عذاب آنها منماى ما براى فرا رسيدن موعد ايّام مهلت آنها شماره ميكنيم و ميدانيم از عدد انفاس آنها معدودى بيش باقى نمانده چنانچه در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد تعداد انفاس است نه ايّام چون احصاء ايّام كار خلق است و احصاء انفاس شأن خالق و در نهج البلاغه است كه نفس مرد گام او است بسوى مرگ و نيز فرموده هر معدودى منقضى و هر متوقعى آينده است خلاصه آنكه در آتيه نزديكى از شرّ آنها راحت خواهى شد و خداوند محشور ميفرمايد اهل تقوى و پرهيزكارى را كه محبوب حقّند و اعمالشان مرضى او است بسوى رحمت واسعه خود مانند قوميكه وارد شوند از راه دور بر پادشاهى كه اميدوار نموده باشد ايشانرا بكرامت و انعام خود در حاليكه سوار باشند بر ناقههاى نجيب بهشتى كه ملائكه بامر خداوند بعد از بيرون آمدنشان از قبر براى استقبال و تشريفات ورودشان بمحشر حاضر نمودهاند با ساز و برگ تمام از طلا و ديبا و حرير بهشتى مزيّن به درّ و ياقوت
جلد 3 صفحه 493
و زبر جد پس پرواز كنند بسوى محشر هر يكنفر پرهيزكار با سه هزار ملك در هر يك از جلو و يمين و يسار يكهزار ملك كه با او باشند تا بدر بهشت برسند و از آنجا ببعد تشريفاتش مفصلتر است كه در روايت كافى از امام باقر عليه السّلام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام ذكر شده و حقير بملاحظه اختصار نقل ننمودم و در مقابل ايشان خداوند سوق ميدهد گناهكاران را بسوى جهنّم مانند حيوانات تشنه كه در كنار آب ورود نمايند دسته جمع و پا برهنه و بعد معلوم شود كه آب نيست و آتش است و بر عطش آنها افزوده گردد و در ذيل حديث قمّى ره علاوه شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود و اللّه اى على پرهيزكارانى كه باين احترام وارد محشر ميشوند و خداوند در باره ايشان فرموده يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً شيعيان تواند و تو امام ايشانى چون در هر دو روايت راوى اصلى حديث امير المؤمنين عليه السّلام است كه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تفسير اين آيه را سؤال نموده و آنحضرت جواب فرموده بنحوى كه اجمالا بيان شد و دارا و واجد و مالك نميشوند احدى از اهل محشر شفاعت را كه از كسى بنمايند يا كسى در باره آنها بنمايد چون تلبّس بفعل يا بصدور فعل است از فاعل يا بوقوع آن بر مفعول و هيچ كس بهيچ عنوان قادر نيست متلبّس بشفاعت شود مگر داراى عهد ولايت امير المؤمنين و ائمه اطهار عليهم السلام باشد از جانب خدا چنانچه در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و در كافى و فقيه و تهذيب و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كسيكه وصيّت كامل نكند در هنگام مرگش مروّت او ناقص است و بعد از سؤال از كيفيّت آن دعاء مفصّلى تعليم فرمود كه در صافى و غيره مذكور است و از آن استفاده ميشود كه مراد از عهد الهى كه موجب تلبّس بشفاعت است در آخرت اعتراف بتمام عقائد حقّه است صريحا باصول و اجمالا بفروع در وقت ظهور امارات مرگ و از بعضى روايات استفاده ميشود محبوبيّت تجديد اين عهد در هر صبح و شام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون قريش گفتند خداوند ملائكه را براى خود اولاد اناث قرار داده اين آيه در ردّ آنها نازل شد و بعضى ولدا بسكون لام كه جمع ولد است قرائت نمودهاند در هر حال پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مأمور شده كه در جواب آنها بفرمايد مرتكب بهتان عظيم
جلد 3 صفحه 494
و قول منكر شنيع فظيعى شديد كه نزديك شد آسمانها از اثر سوء آن شكافته و منشق و پاره پاره شود و نيز زمين منشقّ و متلاشى و متفرّق گردد و در اثر آن كوهها منهدم و ويران شود چون اگر اين اوضاع در عالم براى امرى روى دهد چيزى سزاوارتر از اين بهتان بزرگ نيست و كلمه هدّا يا مفعول مطلق است براى فعل مقدّر كه تهدّ باشد يا مفعول له است براى تخرّ يعنى تخرّ الجبال و تهدّ هدّا يا تخرّ الجبال للهدّ و همه اين انقلابات براى آنستكه قرار داد فرقى از قبيل يهود و نصارى و قريش كه قبلا ذكر شد براى خداوند اولاد و سزاوار نيست براى خدا كه كسى را اولاد خود قرار دهد و هر چه براى خدا سزاوار نباشد صدورش از حقّ محال است چون خداوند مثل و مانند و شبيه و عديل و نظير ندارد و محتاج نيست و از هر عيب و نقصى منزّه و مبرّى است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لا يَملِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحمنِ عَهداً (87)
مالك نميشوند شفاعت را مگر كسي که گرفته باشد نزد خداوند رحمن عهد و پيماني:
لا يَملِكُونَ الشَّفاعَةَ نه كسي آنها را شفاعت ميكند به هر جا پناه بهبرند آنها را راه نميدهند و قابليت شفاعت ندارند. و نه ميتوانند شفاعت اتباع و اولاد و بستگان خود را بكنند.
إِلّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحمنِ عَهداً که خداوند هم قابليت شفاعت بآنها داده که شفعاء روز قيامت آنها را شفاعت كنند، و هم اجازه شفاعت بآنها داده که شفاعت اهل و اولاد و رفقاء و بستگان و اتباع خود را كنند، و اينکه عهد و پيمان مخصوص اهل ايمان است، زيرا شفعاء روز محشر انبياء و اوصياء و قرآن و مؤمنين هستند
جلد 12 - صفحه 487
که هر مؤمني پس از نجات حق هفتاد نفر را دارد که شفاعت كند، و شفاعت عامه مخصوص بحضرت رسالت و صديقه طاهره و ائمه اطهار عليهم السّلام است که حدي بر آن ها قرار نداده هر كس را بخواهند شفاعت ميكنند، و آنها غير مؤمنين و دوستان خود را شفاعت نميكنند، و شفاعت خاصّه شفاعت ساير شفعاء است كساني که بآنها خدمت كردند و منتسب شدند. قرآن كساني که تلاوت كردند و به دستورات آن عمل كردند، ايام مثل شهر رمضان ليالي متبركه هر که را که در آنها عبادت كردند و به وظايف آن عمل كردند، اطفال مؤمنين پدر و مادر خود را، مؤمنين عيال و فرزندان و كساني که بآنها احسان كردند، علماء كساني که احترام آنها را نگاه داشتند و بآنها خدمت كردند و به دستور آنها عمل كردند.
و از امور مهمه اينکه است که جميع اينکه شفعاء حق مخاصمه هم دارند كساني را که به آنها ظلم كردند و مخالفت كردند و حق آنها را مراعات نكردند.
ويل لمن کان شفعائه خصمائه.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 87)- و اگر تصور کنند که در آنجا از طریق شفاعت میتوانند به جایی برسند، باید بدانند که «آنها هرگز مالک شفاعت (در آنجا) نیستند» (لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ). نه کسی از آنها شفاعت میکند، و به طریق اولی قادر بر آن نیستند که از کسی شفاعت کنند.
«مگر کسی که نزد خداوند رحمان عهد و پیمانی دارد» (إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً).
تنها این دستهاند که مشمول شفاعت شافعان میشوند و یا مقامشان از این هم برتر است و توانایی دارند از گنهکارانی که لایق شفاعتند شفاعت کنند.
ج3، ص106
منظور از عهد هر گونه رابطه با پروردگار و معرفت و اطاعت او، و همچنین ارتباط و پیوند با مکتب اولیای حق، و هر گونه عمل صالح میباشد.
نکات آیه
۱- هیچ کس در قیامت خودسرانه، حق شفاعت کردن و قدرت آن را ندارد. (المتّقین ... المجرمین ... لایملکون الشفعة) در مورد مرجع ضمیر فاعلى «لایملکون» احتمالاتى هست; از جمله آن که مرجع ضمیر، از مجموع «متقین» و «مجرمین» (در آیات پیشین) انتزاع شود; دراین صورت مقصود، همه مردم خواهدبود. درباره معناى «الشفاعة» نیز دو وجه محتمل است: ۱- به معناى شفاعت کردن (مصدر معلوم)، ۲- به معناى شفاعت شدن. این برداشت و چند برداشت بعد، مبتنى بر وجه اول است.
۲- معبودهاى پندارى مشرکان، از شفاعت در قیامت ناتوانند. (واتّخذوا من دون اللّه ءالهةً ... لایملکون الشفعة) چنان که برخى از مفسران گفته اند، مرجع ضمیر در «لایملکون» مى تواند «الهه» در آیات پیشین باشد. دراین صورت ردِ پندار شفاعتى است که مشرکان آن را از معبودهاى خود توقع داشتند. دراین وجه استثنا منقطع و مفاد آن چنین خواهد بود: هر کس به عهدى نزد خداوند دست یافته باشد، توان شفاعت دارد.
۳- در قیامت، برخى حق شفاعت کردن از دیگران را دارا خواهند بود. (لایملکون الشفعة إلاّ من اتّخذ ... عهدًا) «شفاعة»; یعنى، خود را در کنار کسى قراردادن، به منظور یارى رسانى و یا مطرح ساختن خواسته اى از جانب او . و بیشتر در مواردى به کار مى رود که این شخص از احترام و رتبه اى برتر برخوردار باشد (مفردات راغب). استثناى «إلاّ من اتخذ...» گرچه فعلیت یافتن شفاعت را نمى فهماند; ولى بر ثبوت حق شفاعت دلالت دارد.
۴- تنها کسانى در قیامت حق شفاعت دارند که عهدى و اذنى از جانب خداوند داشته باشند. (لایملکون الشفعة إلاّ من اتّخذ عند الرحمن عهدًا) از جمله معانى «عهد» میثاق و پیمان است. مقصود از گرفتن پیمان نزد خداوند، قرار و قانونى است که خداوند آن را بیان کرده و وعده داده باشد.
۵- شفاعت داراى نظامى قانونمند و تحت نظارت خداوند (لایملکون الشفعة إلاّ من اتّخذ ... عند الرحمن عهدًا) مراد از «اتخاذ عهد» این است که شفاعت کننده بتواند به وعده، سنّت یا حکمى که از خداوند به او رسیده باشد، تمسّک کند و خود را داراى حق شفاعت بداند.
۶- اعطاى حق شفاعت در قیامت به برخى از افراد، جلوه اى از رحمت گسترده (رحمانیت) خداوند (لایملکون الشفعة إلاّ من اتّخذ عند الرحمن عهدًا)
۷- رحمان، از نام هاى خداوند و اوصاف او است. (من اتّخذ عند الرحمن)
۸- وجود حق شفاعت براى غیر، منافى با حاکمیت مطلق خداوند نیست. (لایملکون الشفعة إلاّ من اتّخذ عند الرحمن عهدًا)
۹- تنها کسانى در قیامت مشمول شفاعت مى شوند که در باره آن عهدى از جانب خداوند داشته باشند. (لایملکون الشفعة إلاّ من اتّخذ عند الرحمن عهدًا) دراین برداشت «الشفاعة»، مصدر مجهول معنا شده است; از این رو «لایملکون الشفاعة»; یعنى، مالک شفاعت شدن نیستند.
۱۰- سودمندى شفاعت دیگران در باره مشمولان شفاعت، پرتویى است از رحمت گسترده (رحمانیت) خداوند. (إلاّ من اتّخذ عند الرحمن عهدًا)
روایات و احادیث
۱۱- «عن أبى عبداللّه: ... قیل: یارسول اللّه(ص) و کیف یوصى المیت عند الموت قال إذا حضرته الوفاة قال: ... اللّهم إنّى أعهد إلیک فى دارالدنیا أنّى أشهد أن لا إله إلاّ أنت وحدک لاشریک لک و أشهد أنّ محمداً عبدک و رسولک و أنّ الجنّة حق و أنّ النار حقّ و أنّ البعث حقّ ... و أنّ الدین کما وصفت ... و أنّ القرآن کما أنزلت ... واجعل لى عهداً یوم ألقاک منشوراً ... و تصدیق هذه الوصیة فى القرآن فى السورة التى یذکر فیها مریم(س) فى قوله - عزّوجلّ - «لایملکون الشفاعة إلاّ من اتّخذ عند الرحمن عهداً» فهذا عهد المیت ; از امام صادق(ع) روایت شده است:... به رسول خدا(ص) گفته شد: انسان هنگام مرگ چگونه وصیت کند؟ فرمود: آن گاه که مرگش مى رسد، بگوید:... خدایا من با تو در دنیا این را عهد مى کنم که شهادت مى دهم معبودى جز تو نیست تو یگانه اى و شریکى براى تو نیست و شهادت مى دهم که محمد(ص) بنده و رسول تو است و این که بهشت حق است و آتش حق است و برانگیخته شدن حق است ... و این که دین همان گونه است که تو وصف کرده اى... و این که قرآن همان گونه است که تو نازل کرده اى... [این اقرار را] براى من در روزى که تو را ملاقات مى کنم عهدى سرگشاده قرار بده ... و گواه [بر لزوم] این وصیت در قرآن در سوره اى است که نام مریم(س) در آن ذکرمى شود در کلام خداى عزّوجلّ: «لایملکون الشفاعة إلاّ من اتّخذ عند الرحمن عهداً» این عهد همان عهد میت است».[۱]
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: رحمان ۷
- انسان: محدوده اختیارات انسان ۱
- خدا: آثار اذن خدا ۴; آثار عهد خدا ۹; حاکمیت خدا ۸; نشانه هاى رحمانیت خدا ۶، ۱۰; نظارت خدا ۵
- شفاعت: اذن در شفاعت ۴; تأثیر شفاعت ۱۰; شفاعت غیرخدا ۸; قانونمندى شفاعت ۵; مشمولان شفاعت ۹
- شفیعان: شفیعان در قیامت ۳، ۴
- عهد: عهد با خدا ۱۱
- قیامت: شرایط شفاعت در قیامت ۴; شفاعت در قیامت ۱، ۶، ۹
- معبودان باطل: شفاعت معبودان باطل ۲; معبودان باطل در قیامت ۲
منابع
- ↑ کافى، ج ۷، ص ۲، ح ۱; نورالثقلین، ج ۳، ص ۳۶۱- ، ح ۱۵۷.