لِسَانَک
ریشه کلمه
قاموس قرآن
زبان. لغت. مثل [بلد:9-8]. [قيامة:16]. كه مراد از هر دو زبان است و مثل [ابراهيم:4]. [نحل:103]. كه مراد لغت است مثل زبان عربى، زبان فارسى و غيره. جمع آن در قرآن السنه است [فتح:11]. در آيه [روم:22]. مراد اختلاف لغات است. * [طه:28-27]. گره از زبان من بگشاى منطقم را روان كن تا سخنم را بفهمند. راغب گويد: موسى در زبان عقده و گره نداشت غرض قدرت تكلم است (روانى منطق) ما را در باره عقده زبان موسى «عليه السلام» سخنى است كه در«عقد» و «بان تبين» گفتهايم. در باره اين مطلب كه موسى در بچگى در نزد فرعون اخگر را به دهان گذاشت زبانش سوخت و معيوب شد دليل روشنى در دست نيست و آن در مجمع و غيره بلفظ «قيل - روى» نقل شده است. در الميزان از الدرالمنثور از اسماء و در برهان دو حديث از اسماء بنت عميس و ابن عباس نقل شده كه اسماء گويد: رسول خدا«صلى الله عليه واله» را ديدم در كنار ثبير مىفرمود: روشن باد ثبير روشن باد ثبير( ثبير كوهى است در كنار مكه و آبى است در ديار مزينه ظاهرا اولى مراد است) بعد گفت: اَلَّلهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِما سَئَلَكَ اَخىِ مُوسى اَنْ تَشْرَحَ لى صَدْرى وَ اَنْ تُيَسِرَ لى اَمْرى وَ اَنْ تَحُلَّ عُقْدِةً مِنْ لِسانى يَفْقَهُوا قَوْلى وَ اجْعَلْ لى وَزيراً مَنْ اَهْلى عَلِياً اَخى اُشْدُدْ بِهِ اَرْزى وَ اَشْرِكْهُ فى اَمْرى كَىْ نُسَبِحَكَ كَثيراً وَ نَذْكُرَكَ كَثيراً اِنَكَّ كُنْتَ بِنابَصيراً» در اين دعا مىبينيم كه رسول خدا «صلى الله عليه و اله» حل عقده زبانش را از خدا مىخواهد با آنكه گرهى در زبان نداشت پس منظور روانى نطق است. چنانكه [شعراء:13]. آن را روشنتر مىكند. * [مريم:50]. [شعراء:84]. مراد از لسان صدق در اين دوآيه چيست؟ لسان چنانكه طبرسى فرموده ياد كردن است اعم از مدح يا ذم «جائَنى لِسانُ فُلانٍ» يعنى مدح يا ذم او به من رسيد و نيزگويد: عرب به طور استعاره لسان را بمعنى قول بكار برند، على هذا لسان صدق در آيه به معنى يادنيك و ثناء جميل است در اقرب گويد لسان صدق به معنى ذكر حسن است طبرسى آن را ثناء جميل گفته است. نگارنده گويد: احتمال دارد بقاء شريعت مراد باشد كه توأم با ثناء جميل و نام نيك است. چنانكه در باره ابراهيم «عليه السلام» آمده [زخرف:28]. خدا توحيد و برائت از بتان را كلمه باقى كرد در نسل ابراهيم «عليه السلام».