لقمان ١١
کپی متن آیه |
---|
هٰذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِي مَا ذَا خَلَقَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ |
ترجمه
لقمان ١٠ | آیه ١١ | لقمان ١٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«هذا»: این مخلوقات و موجودات جهان هستی، اعم از انسان و نبات و حیوان و زمین و سایر کرات. «مِن دُونِهِ»: بجز خدا. سوای خدا.
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۱، سوره لقمان
- مضامين سوره مباركه لقمان و غرض از نزول آن
- نكوهش كسى كه براى منصرف ساختن مردم از حقائق و معارف قرآن ، به ترويج ((لهوالحديث )) مى پرداخته است
- توصيف خريدار لهو الحديث : گويا گوشش در برابر تلاوت قرآن كر است
- بحث روايتى (رواياتى درباره شاءن نزول آيه : ((و من الناس من يشترى لهو الحديث...)) و اينكه غنا لهو الحديث است )
- رواياتى دال بر حرمت غنا و موسيقى
- حديثى از امام سجاد(ع ) در بيان شدت حرمت موسيقى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِي ما ذا خَلَقَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «11»
اين آفرينش خداست، پس به من نشان دهيد كه (معبودان) غير او چه آفريدهاند؟ آرى، ستمگران (مشرك) در گمراهى آشكارند.
پیام ها
1- در بحث و گفتگو، از نمونههاى عينى استفاده كنيم. «هذا»
2- ابتدا راه حقّ را بيان كنيد و سپس از مخالفان حق، انتقاد يا با آنان مبارزه كنيم.
«هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِي ما ذا»
3- يكى از راههاى خداشناسى، مقايسه ميان قدرت او و قدرت ديگران است.
«هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِي ما ذا خَلَقَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ»
4- تنها به ادّعا گوش ندهيم، دليل و سند و نمونه بخواهيم. «فَأَرُونِي»
5- سرسختى و لجاجت در برابر حقّ، ظلم است. «بَلِ الظَّالِمُونَ» (اين همه آثار را مىبينند، ولى باز هم با خدا و راه حقّ دشمنى دارند).
جلد 7 - صفحه 238
6- كسانى كه به سراغ غير خدا مىروند، هم گمراهند و هم ظالم. «بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلالٍ»
7- انحراف شرك، بر كسى پوشيده نيست. «ضَلالٍ مُبِينٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِي ما ذا خَلَقَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «11»
حق تعالى استدلال فرموده به اين امور بر عزّت خود كه آن كمال قدرت اوست و بر حكمت خود كه كمال علم اوست و تمهيد فرموده بر آن قاعده توحيد را و تقرير آن فرموده:
هذا خَلْقُ اللَّهِ: اينكه مذكور شد از آسمان و زمين و كوه و حيوان و نبات، آفريده خداست. فَأَرُونِي ما ذا خَلَقَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ: پس بنمائيد به من اى مشركان كه در عالم چه چيز را آفريدند آنانكه غير اويند و آنها را شريك قرار دهيد، يعنى غير خدا چيزى نيافريدهاند تا مستحق شركت باشند. بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ: بلكه مشركان كه از جاده حق در گذشتهاند در گمراهى آشكارا هستند كه عاجز را با قادر و مخلوق را با خالق در پرستش و ستايش شريك سازند، و اين قسمت بر هيچ عاقلى مخفى نخواهد بود و وجدان منصف حاكم است بر آن.
جلد 10 - صفحه 338
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِي ما ذا خَلَقَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «11» وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ «12» وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ «13» وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِي عامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ «14» وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «15»
ترجمه
اين مخلوق خدا است پس بنمائيد بمن كه چه آفريدند آنها كه باشند غير از او بلكه ستمكاران در گمراهى آشكارند
و هر آينه بتحقيق داديم لقمان را حكمت كه شكر كن خدايرا و آنكه شكر ميكند پس جز اين نيست كه شكر ميكند براى خود و آنكه كفران ميورزد پس همانا خداوند بىنياز ستوده است
و هنگاميكه گفت لقمان به پسرش و او پند ميدادش اى پسرك من شرك مياور بخدا همانا شرك هر آينه ظلمى است بزرگ
و سفارش كرديم بانسان در باره پدر و مادرش برداشت او را مادرش با سستى مزيد بر سستى و بريدنش از شير باشد در دو سال كه شكر كن مرا و پدر و مادرت را بسوى من است بازگشت
و اگر كوشش كنند با تو بر آنكه شريك گردانى با من آنچه نيست تو را بآن دانش پس اطاعت مكن آندو را و معاشرت كن با آن دو در دنيا بخوبى و پيروى كن راه آنرا كه بازگشت كرد بسوى من پس بسوى من است بازگشت شما پس خبر ميدهم شما را بآنچه بوديد كه ميكرديد.
تفسير
خداوند متعال در آيه سابقه ذكرى از خلقت آسمانها و زمين و موجودات در آنرا فرمود و در اين آيه استدلال فرموده در مقابل اهل شرك بر توحيد خود به آنكه اين مخلوق مذكور خلق خدا است شما كه غير او را با او شريك قرار داديد در پرستش و ستايش بمن بنمايانيد مخلوقات آنها را و چون بتپرستان كه ستمكاران بخود و خلقند در اين عقيده و اظهار آن نمىتوانند مخلوقى براى خدايان خود ارائه دهند معلوم ميشود كه در گمراهى آشكارى هستند و پس از آن شمّهاى از احوال لقمان حكيم را براى تنبّه مردم بيان فرموده باين تقريب كه ما بلقمان حكمت داديم كه ظاهرا علم و عقل و فهم و حسن تشخيص و صحّت عمل و درستى كردار است و در حديث كافى از امام كاظم عليه السّلام بفهم و عقل و در روايت قمّى ره از امام صادق عليه السّلام بمعرفت امام زمان تفسير شده و دستور فرموديم باو كه
جلد 4 صفحه 272
شكر خدا را بجا آورد و كسيكه شكر نعمت را بجا آورد بنفع خود اقدام نموده چون نعمتش افزوده خواهد شد و كسيكه كفران نعمت نمايد و شكر خدا را بجا نياورد همانا خدا بىنياز است از شكر مردم و ستوده است احتياج بستايش كسى ندارد و تمام موجودات حمد و ثناى او را بلسان حال و مقال بجا مىآورند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه شكر هر نعمتى اگر چه بزرگ باشد بحمد الهى است بر آن و در روايتى افزوده شده و بآنستكه اگر در آن نعمت حقّى بر او باشد ادا نمايد و در روايتى اكتفا بمعرفت قلبى آن نعمت شده و نيز از آن حضرت روايت شده كه خداوند بحضرت موسى خطاب فرمود كه حقّ شكر مرا بجا آور عرض كرد پروردگارا چگونه حق شكر تو را بجا آورم با آنكه نعمت شكرگزارى را تو بمن عطا فرمودى خطاب رسيد الآن شكر نمودى مرا كه دانستى آن از من است و قمّى ره از آنحضرت نقل نموده كه خداوند بلقمان حكمت عطا نفرمود براى جاه و مال و بزرگى اندام و جمال بلكه عطا فرمود براى دليرى او در اطاعت خدا و پرهيزش از معصيت او و براى سكونت و وقار و عمق نظر و طول فكر و حدّت ذهن و ديده عبرت بينش بود كه به اين مقام رسيد هرگز روز نخوابيد و در حال بول و غائط و غسل ديده نشد براى شدّت تستّر و تحفّظش و هرگز نخنديد بچيزى از بيم گناه و از چيزى بخشم نيامد و با كسى شوخى نكرد و از اقبال دنيا خورسند و از ادبارش ملول نشد زن گرفت و اولاد زيادى پيدا كرد و در مرگ آنها نگريست و نگذشت بر دو مرديكه با يكديگر در ستيزه بودند مگر آنكه ميانشان سازش داد و آن دو را با يكديگر دوست نمود و نشنيد سخنى را كه پسندد آنرا مگر معنى و مدرك آنرا بدست آورد و بسيار با فقهاء و حكماء مجالست مينمود نيمه روزى بود كه نداى ملائكه باو رسيد گفتند آيا ميخواهى خدا تو را جانشين خود در زمين قرار دهد تا حكم كنى در ميان مردم فرمود اگر خدا امر نموده است مرا بآن سمعا و طاعة چون اگر او چنين امرى را بمن رجوع فرمايد با من كمك ميكند و نگهدار من خواهد بود و اگر مخيّر فرمايد مرا من طالب عافيت و سلامتيم ملائكه گفتند چرا حكمرانى ميان مردم را نخواستى فرمود حكمرانى ميان مردم مقام دشوارى است از دين دارى فتنه و بلا در آن زياد است و شبهات در آن بسيار اگر
جلد 4 صفحه 273
بحق حكم كند نجات يابد و اگر خطا نمايد خطا نموده راه بهشت را و كسيكه خوار و ضعيف باشد در دنيا آسانتر است كار او در آخرت از كسيكه حكمران و شريف باشد و كسيكه اختيار نمايد دنيا را بر آخرت از هر دو باز ميماند پس ملائكه از سخنان حكمت آميز او تعجّب نمودند و خداوند پسنديد آنرا و چون شب شد و لقمان در خوابگاه خود قرار گرفت خداوند نازل فرمود بر او حكمت را و پوشاند بآن سر تا پاى او را در حاليكه خواب بود پس بيدار شد با آنكه حكيمترين مردم زمانش بود سخنان حكمت آميز ميگفت و در ميان مردم منتشر مينمود و چون او منصب خلافت را قبول ننمود خداوند بملائكه امر فرمود كه آنرا بر داود عليه السّلام عرضه داريد و آنها اطاعت نمودند و او بدون شرطى كه لقمان كرد قبول نمود و خداوند منصب خلافت را باو داد و مكرّر مبتلا بخطا شد و خداوند او را نجات داد و آمرزيد و لقمان زياد نزد داود ميآمد و او را موعظه حكيمانه مينمود و حضرت داود باو ميگفت خوشا بحال تو اى لقمان حكمت را گرفتى و بليّت را از خود دور نمودى و داود بخلافت رسيد و مبتلى بحكم و فتنه گرديد اين خلاصه مستفاد از كلام امام است در جواب كسيكه از حال لقمان و حكمت او كه مذكور در قرآن است سؤال نموده و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم نقل نموده كه لقمان پيغمبر نبود ولى بنده محبّ و محبوب خدا بود و شمّهاى از اوصاف حسنه او و قضيّه عدم قبول حكومت بتفصيلى كه ذكر شد با مختصر تفاوتى كه در نقل روايات پيدا ميشود در آن حديث نبوى مذكور است و بسيارى از كلمات حكيمانه و مواعظ حسنه آن بزرگوار مشهور و مأثور است و خداوند ببعضى از آنها تصريح فرموده ميفرمايد و ياد كن اى پيغمبر وقتى را كه لقمان به پسر خود فرمود در حاليكه موعظه و نصيحت ميكرد او را كه اى پسرك من شريك قرار مده با خدا چيزيرا در ستايش و پرستش چون شرك بخدا تجاوز بزرگى است از حق كه آن تسويه بين منعم و غير او است در شكرگزارى و عدول از حق بباطل است در ديندارى و كسيكه براى خدا شريك قرار دهد ستم بر خود نموده كه خويش را مستحق عذاب دائم كرده و اين ظلم بنفس از بزرگترين اقسام ظلم است چنانچه در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ظلم بر سه قسم است يكى ظلمى است كه خدا آنرا مىآمرزد ديگر ظلمى است كه خدا آنرا نمىآمرزد
جلد 4 صفحه 274
ديگر ظلمى است كه خدا آنرا وانميگذارد امّا آن ظلم كه خدا آنرا نمىآمرزد شرك است و امّا آنظلم كه مىآمرزد ظلم شخص است بخود كه پاى غير در ميان نباشد و امّا آن ظلم كه وانميگذارد آنرا ظلمى است كه پاى غير در ميان باشد و كلمه بنىّ تصغير ابن است براى شفقت و مهربانى با اضافه بياء متكلّم و بسكون ياء و كسر آن نيز قرائت شده است و پس از اين براى تأكيد امر شكر منعم و نهى از شرك اگر چه براى اطاعت كسى باشد كه حق آن واجب است فرموده كه ما توصيه اكيد نموديم بآدمى در باره پدر و مادرش كه مادر بارور شد باو با آنكه روز بروز ضعيف و ناتوان ميشد تا او را بزاد و شير داد تا دو سال كه او را از شير گرفت و آن توصيه اين بود كه شكر نعمت من و آن دو را كاملا بجا آور بازگشت شما از اين عالم به پيشگاه من خواهد بود و جزاى شكر نعمت و كفران آنرا خواهم داد در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه خداوند امر فرموده بشكر خود و پدر و مادر پس كسيكه شكر پدر و مادر را بجا نياورد شكر خدا را بجا نياورده و نيز از آنحضرت روايت شده كه كسيكه شكر منعم خود را از مخلوق بجا نياورد شكر خدا را بجا نياورده و انعام پدر و مادر بتربيت و احسان آن دو است و حق مادر بيشتر است لذا خداوند در اين آيه بدو جمله معترضه بين توصيه و متعلّقش آنرا تأكيد نموده و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه مردى خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم رسيد و عرضه داشت يا رسول اللّه بكه نيكى كنم فرمود بمادرت عرض كرد ديگر بكه فرمود بمادرت باز عرض كرد ديگر بكه فرمود بمادرت باز عرض كرد ديگر بكه فرمود بپدرت و حقير در سوره بقره ذيل آيه شريفه الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ در تحت عنوان تنبيه حقوق آندو را مفصلا بيان نمودهام با ترجيح حقّ پدر در اطاعت و حق مادر در احسان بآن جا مراجعه شود و چون اطاعت براى خلق در معصيت خالق نيست و بزرگترين معاصى شرك بخدا است هر قدر آن دو اصرار نمايند كه شريك نمائى تو با خدا در ستايش و پرستش چيزيرا كه شريك نيست و البته تو هم آنرا شريك نميدانى و ميخواهى تقليد و تبعيّت از آن دو كنى اطاعت منما ولى در عين حال تا زندهاى بخوبى و خوشى با آن دو معاشرت و رفتار نما و تا توانى مگذار دلتنگ شوند و رو از آن دو بر مگردان و صداى خود را از صداى ايشان بلندتر منما و با آن دو
جلد 4 صفحه 275
مدارا كن و از مال خود بايشان كمك نما و احترام آندو را از دست مده كه احترام پدر و مادر كه پروردگار كوچكند احترام پروردگار بزرگ است و پيروى كن راه محمد صلّى اللّه عليه و اله و آل اطهار او را در رجوع بحق و اخلاص در اطاعت خدا كه بازگشت تمام خلق از مشرك و موحّد و تابع و متبوع بحكم او است و همه را بپاداش اعمال خوب و بدشان خواهد رسانيد و اطاعت هيچ كس قابل معارضه با اطاعت خدا نيست و شكر او بر شكر خلق مقدّم است و آن بستايش و پرستش و عبادت و اطاعت او است و دو آيه اخيره براى افاده اين نكته از كلام خدا در ضمن موعظه لقمان ذكر شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
هذا خَلقُ اللّهِ فَأَرُونِي ما ذا خَلَقَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ بَلِ الظّالِمُونَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «11»
اينست خلقت خداوند متعال پس بمن نشان دهيد و بنمائيد چه چيز خلق كردهاند كساني که غير از خدا هستند بلكه ظالمين در گمراهي آشكارا هستند.
هذا خَلقُ اللّهِ اينها يك قسمت از مخلوقات الهي هستند که از عالم جسماني و مادي هستند و قابل رؤيت و مشاهده هستند و الا مخلوقات او از عالم انوار و عالم نفوس و ارواح و عالم مثال و ملائكه و جن که مشهود ناس نيستند بسيار از عالم اجسام بيشتر و بالاتر.
فَأَرُونِي ما ذا خَلَقَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ از آلهه آنها که آيا قدرت دارند بر خلقت يك پشه و يك مورچه اگر چنين است نشان دهيد و كلمه اروني ياء متكلم ممكن است خداوند باشد که خدا بفرمايد بمن نشان دهيد مخلوق آلهه خود را و ممكن است حضرت رسالت باشد که او بفرمايد بمن نشان دهيد و احتمال دوم اقرب است زيرا اگر احتمال اول باشد مناسب بنظر ميآيد که من دوني تعبير فرمايد که با كلمه فاروني منطبق شود.
بَلِ الظّالِمُونَ که مشركين باشند که ظالم بدين و بغير و بنفس هستند.
فِي ضَلالٍ مُبِينٍ جوابي ندارند بدهند و همچه ادعايي نميتوانند بكنند بلكه صريحا اعتراف دارند که خالق منحصر بذات مقدس او است و مع ذلک پرستش الهه ميكنند.
420
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 11)- بعد از ذکر عظمت خداوند در جهان آفرینش، و چهرههای
ج3، ص555
مختلفی از خلقت روی سخن را به مشرکان کرده و آنها را مورد باز خواست قرار میدهد، میگوید: «این آفرینش خداست، اما به من نشان دهید معبودان غیر او چه چیز را آفریدهاند»؟! (هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِی ما ذا خَلَقَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ).
مسلما آنها نمیتوانستند ادعا کنند هیچ یک از مخلوقات این جهان مخلوق بتها هستند، بنا بر این آنها به توحید خالقیت معترف بودند، با این حال چگونه میتوانستند شرک در عبادت را توجیه کنند، چرا که توحید خالقیت دلیل بر توحید ربوبیت و یگانگی مدبر عالم، و آن هم دلیل بر توحید عبودیت است.
لذا در پایان آیه، عمل آنها را منطبق بر ظلم و ضلال شمرده، میگوید: «ولی ظالمان در گمراهی آشکارند» (بَلِ الظَّالِمُونَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
میدانیم «ظلم» معنی گستردهای دارد که شامل قرار دادن هر چیز در غیر محل خودش میشود، و از آنجا که مشرکان عبادت و گاه تدبیر جهان را در اختیار بتها میگذاشتند مرتکب بزرگترین ظلم و ضلالت بودند.
نکات آیه
۱ - آسمان ها و کوه ها و جنبندگان و...، تبلور آفرینندگى خداوند است. (هذا خلق اللّه فأرونى ماذا خلق الذین من دونه)
۲ - خالقیت، از شرایط الوهیت است. (هذا خلق اللّه) از تحدى خداوند با مشرکان، استفاده مى شود که «اللّه» باید توان خالقیت داشته باشد.
۳ - همه عالم آفریده خداوند است و هیچ کس، جز او در آن نقش نداشته است. (هذا خلق اللّه فأرونى ماذا خلق الذین من دونه) جمله «هذا خلق اللّه» اشاره به خلق آسمان ها و زمین و کوه ها و جنبدگان و آب و گیاهان - که در آیه قبل، از آنها سخن رفته است و مجموعه آنها، عالم را تشکیل مى دهند - دارد. بنابراین، مراد از آن، آفرینش همه عالم است.
۴ - خداوند، مشرکان را به ارائه مخلوقات معبودان شان، فرا مى خواند. (فأرونى ماذا خلق الذین من دونه)
۵ - معبودان مشرکان، هیچ آفریده اى ندارند. (هذا خلق اللّه فأرونى ماذا خلق الذین من دونه)
۶ - استفاده از نمودهاى عینى و قابل رؤیت و مشاهده براى مردم، جهت آشنا ساختن آنان با خداوند، از شیوه هاى هدایتى قرآن کریم است. (خلق السموت ... و ألقى فى الأرض ... و بثّ فیها ... و أنزلنا من السماء ماء ... هذا خلق اللّه)
۷ - مشرکان، از ارائه مخلوقى براى معبودان خویش، ناتوان اند. (فأرونى ماذا خلق الذین من دونه بل الظلمون فى ضلل مبین) امر «أرونى» براى تعجیز است و «بل» اضراب، براى انتقال از غرضى به غرض دیگرى است. جمله بعد از «بل» اشعار دارد به این که آنان، نه تنها از درخواست ارائه مخلوق براى معبودى، ناتوانند بلکه آن چنان در بیراهه اند که هیچ گاه چنین کارى از آنان ساخته نیست.
۸ - مشرکان، به دلیل عبادت معبودانى عاجز از هرگونه آفرینندگى، در گمراهى آشکارند. (ماذا خلق الذین من دونه بل الظلمون فى ضلل مبین)
۹ - مطالعه و تفکر در مظاهر هستى به منظور پى بردن به یک تایى آفریدگار جهان، امرى لازم است. خلق السموت ... و ألقى فى الأرض ... بثّ فیها من کلّ دابّة ... و أنزلنا من السماء ماء ... فأنبتنا فیها من کلّ زوج ... هذا خلق اللّه
۱۰ - اعتقاد به شرک، ظلم و سیه کارى است. (ماذا خلق الذین من دونه بل الظلمون فى ضلل)
۱۱ - چشم بستن بر مظاهر یک تایى خدا در هستى، ظلم و گمراهى آشکار است. (هذا خلق اللّه ... بل الظلمون فى ضلل مبین)
۱۲ - مشرکان، مردمانى ظالم اند. (فأرونى ماذا خلق الذین من دونه بل الظلمون) «ال» در «الظالمون» مى تواند عهد و اشاره به مشرکان باشد که مخاطب خداوند در آیه اند.
۱۳ - همه ظالمان، در گمراهى آشکارند. (بل الظلمون فى ضلل مبین) «الظالمون»، جمع و داراى الف و لام است و در جاى خود گفته شده که این گونه جمع ها، عمومیت را مى رساند.
موضوعات مرتبط
- آسمان: نقش آسمان ها ۱
- آفرینش: خالق آفرینش ۳
- آیات خدا: اعراض از آیات خدا ۱۱
- الوهیت: شرایط الوهیت ۲
- توحید: اعراض از دلایل توحید ۱۱; توحید افعالى ۳; توحید در خالقیت ۳; دلایل توحید ۹
- جنبندگان: نقش جنبندگان ۱
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۳
- خدا: خالقیت خدا ۳; نشانه هاى خالقیت خدا ۱
- طبیعت: آثار مطالعه طبیعت ۹
- ظالمان :۱۲ گمراهى ظالمان ۱۲ ۱۳
- ظلم: موارد ظلم ۱۰، ۱۱
- عقیده: عقیده به شرک ۱۰
- کوهها: نقش کوهها ۱
- گمراهى: گمراهى آشکار ۸، ۱۳; موارد گمراهى ۱۱
- مشرکان: دعوت از مشرکان ۴; ظلم مشرکان ۱۲; عبادت مشرکان ۸; عجز مشرکان ۷; عجز معبودان مشرکان ۸; گمراهى مشرکان ۸
- معبودان باطل: عجز معبودان باطل ۵; معبودان باطل و خالقیت ۴، ۵، ۷
- معبودراستین: خالقیت معبودراستین ۲
- هدایت: ارائه نمونه عینى در هدایت ۶; روش هدایت ۶
منابع