ق ٣٠
کپی متن آیه |
---|
يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ |
ترجمه
ق ٢٩ | آیه ٣٠ | ق ٣١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«هَلِ امْتَلاَتِ»: آیا پر شدهای؟ حرف استفهام، تقریری است. یعنی بگو که پر شدهای و ما به وعده خود (نگا: سجده / ، ص / ) وفا کردهایم. «هَلِ امْتَلاَتِ ... مَزِیدٍ»: معنی دیگر: آیا پر شدهای؟ دوزخ میگوید: آیا افزون بر این هم هست؟ در این صورت افزونطلبی دوزخ بر اثر خشم بر دوزخیان و تقاضای تضییق مکان بر آنان و رویهم متراکم شدن ایشان است.
تفسیر
- آيات ۱۵ - ۳۸ سوره «ق»
- قدرت و علم خداوند در خلق و تدبير موجودات، به حال خود باقى است
- بيان مقصود از «نزديکى خداوند به انسان»، با عبارتى ساده و روان
- علم خدا به انسان، از طريق فرشتگان كاتب اعمال
- فرشتگان موكّل، به طور كامل مراقب انسان هستند و چيزى را از قلم نمى اندازند
- مقصود از «سائق» و «شهيدى» كه در قيامت، همراه هر كسى مى آيند
- دو نكته اى كه از اين آيه شريفه استفاده مى شود
- پاسخ خداى تعالى به عذر کافران و قرين شيطانى او، در قیامت
- وجوهى كه درباره آيه: «يَومَ نَقُولُ لِجَهَنّم...» گفته شده است
- وصف متقين و و نعمت های وصف ناپذیر آنان، در بهشت
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ «30»
روزى كه به دوزخ گوييم: آيا پر شدى؟ و او گويد: آيا بيش از اين هم هست؟
نکته ها
امام صادق عليه السلام فرمودند: منظور از «قرين» در اين آيه، شيطان است. «1» آرى، در جاى ديگر نيز مىخوانيم: شيطان، قرين بعضى از خلافكاران مىگردد. «2» «فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ» «3»
يكى از عوامل دوزخى شدن انسان، دوست و همنشين بد است، چنانكه قرآن در اين آيات، از شيطان به عنوان همنشينى كه انسان را به دوزخ مىافكند نام برده است. يكى از نالههاى دوزخيان در قيامت، اظهار ندامت از گرفتن دوستان بد در دنياست، چنانكه قرآن سخن آنان را چنين بيان مىفرمايد: «يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا» «4» اى كاش! فلانى را به دوستى نمىگرفتم.
در قيامت، ميان مجرمان با يكديگر، و مجرمان با رهبران فاسد، و مجرمان با شيطان،
«1». بحار، ج 5، ص 323.
«2». تفسير الميزان.
«3». زخرف، 36.
«4». فرقان، 28.
جلد 9 - صفحه 223
گفتگوهايى است و هر كدام تلاش مىكنند كه گناه خود را به گردن ديگرى بياندازند. در قرآن، صحنههايى از اين مشاجرات نقل شده است، از جمله:
گاهى به يكديگر مىگويند: «لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ» «1» اگر شما نبوديد، قطعاً ما مؤمن بوديم، ولى پاسخ مىشنوند: «بَلْ لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» «2» هرگز چنين نيست، بلكه شما خودتان ايمانآور نبوديد.
در صحنه و موقفى ديگر به رهبران فاسد مىگويند: «كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا» «3» ما تابع شما بوديم و بدبخت شديم، آيا مىتوانيد امروز گرهى از كار ما باز كنيد.
و در صحنهاى، شيطان را ملامت مىكنند و او مىگويد: فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ... «4»
مرا سرزنش نكنيد، خودتان را سرزنش كنيد، من كارى جز دعوت نداشتم، شما خودتان دعوت مرا پذيرفتيد.
اين آيه نيز سخنى از ابليس است كه مىگويد: پروردگارا من آنان را به طغيان وانداشتم.
جهنّم همواره مىگويد: «هل من مزيد»، چنانكه جهنّميان نيز در دنياپرستى و مال و مقام و خوردن اموال مردم سيرى نداشته و «هل من مزيد» مىگفتند.
پیام ها
1- دوست و رفيق بد، انسان را به كجا مىكشاند؛ انسانى كه مىتوانست با ابرار همنشين باشد، همراه و همنشين شيطان گرديده است. «قَرِينُهُ»
2- ابليس، به ربوبيّت خدا معترف است. «قالَ قَرِينُهُ رَبَّنا»
3- به هوش باشيم كه ابليس در قيامت از خود سلب مسئوليّت مىكند و از منحرفان تبرّى مىجويد. «ما أَطْغَيْتُهُ»
4- ابليس كار خود را تنها در محدوده دعوت و وسوسه مىداند، نه اجبار مردم.
«ما أَطْغَيْتُهُ»
«1». سبأ، 31.
«2». صافّات، 29.
«3». ابراهيم، 21.
«4». ابراهيم، 22.
جلد 9 - صفحه 224
5- كار انسان به جايى مىرسد كه شيطان او را گمراه مىشمرد. قالَ قَرِينُهُ ... فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ
6- دوزخيان در قيامت با ابليس جدال و تخاصم دارند. «لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ»
7- به جاى جدال و مخاصمه با شيطان در قيامت كه سودى ندارد، در دنيا به ستيز با او برخيزيم. «لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ»
8- قهر خدا، بعد از اتمام حجت است. أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ ... قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ
9- گفتگوها و جرّ و بحثها در قيامت، حكم الهى را تغيير نمىدهد و سبب بازنگرى و تجديد نظر در حكم نمىشود. «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ»
10- تغيير حكم و تخفيف كيفر ظالم، سبب ظلم به مظلومان است. «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ»
11- به دوزخ افتادن مجرمان، ظلمى است كه آنان در حق خود مرتكب شدهاند، نه ظلم خدا در حق آنان. أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ ... وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ
12- دوزخ، داراى نوعى شعور است و مخاطب خداوند قرار مىگيرد و سؤالالهى را پاسخ مىدهد. «هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ (30)
يوم يقول لجهنّم: و ياد كن روزى را كه گويد مر جهنم را، هَلِ امْتَلَأْتِ: آيا پر شدى از كفار و فجار، يا تبدل و متغير نشود فرمان وعد و وعيد در روزى كه حق سبحانه اين خطاب به جهنم فرمايد. حفص كه يكى از قراء است (نَقُولُ) خوانده، يعنى روزى كه گوئيم به جهنم آيا پر شدى از كفار جن و انس.
وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ: گويد جهنم آيا هيچ زيادتى هست، يعنى زياده كن و حق تعالى كفار را به او فرستد تا پر شود (يا استفهام بمعنى نفى) يعنى پر شدم و زيادتى را گنجايش نيست. زمخشرى گفته «1» اين سؤال و جواب از باب تخييل و مقصود تصوير اين معنى در قلوب و تبيين آن در عقول است و اين كلام متضمن دو معنى باشد: 1- آنكه جهنم با وجود زيادتى اتساع و گنجايش از كفار پر شود تا به حدى كه وسعت نداشته باشد. 2- آنكه جهنم به اندازهاى سعه دارد كه هر چند در آن داخل كنند باز هم جا داشته باشد.
تبصره: طبرسى فرمايد «2»: در تكلم جهنم چند وجه است:
«1» در تفسير كشاف (چ مصر 1354 ق) ج 4 ص 23.
«2» در مجمع البيان (1403 ق- قم) ج 5 ص 148- 147.
جلد 12 - صفحه 236
1- آنكه به جهت فرط وسعت و عظمت به منزله ناطقى باشد كه كسى او را گويد آيا پر شدى، جواب دهد پر نشدم و هنوز در من سعه كثرت هست.
2- حق تعالى آلت تكلم را در او خلق فرمايد تا به اين قول متكلم شود و اين مستبعد نيست، زيرا ذاتى كه قادر باشد بر انطاق جوارح و جلود، البته قادر خواهد بود بر آنكه جهنم را به نطق آورد.
3- خطاب از روى حقيقت خزنه جهنم را باشد و اسناد آن به جهنم بر سبيل توسع و معنى آنكه: اى خازنان جهنم آيا دوزخ از كفار و فجار پر شد، خزنه جواب دهند زيادى نمانده؟
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ «21» لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ «22» وَ قالَ قَرِينُهُ هذا ما لَدَيَّ عَتِيدٌ «23» أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ «24» مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ «25»
الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّدِيدِ «26» قالَ قَرِينُهُ رَبَّنا ما أَطْغَيْتُهُ وَ لكِنْ كانَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ «27» قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ «28» ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَ ما أَنَا بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ «29» يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ (30)
ترجمه
و آيد هر شخصى با آنكه با او رانندهاى و گواهى است
بتحقيق بودى در بيخبرى و غفلت از اين پس برداشتيم از تو پوشش و حجاب تو را پس ديده تو امروز تيز است
و گويد همنشين او اينست آنچه نزد من آماده و مهيّا است
بيفكنيد در دوزخ هر بسيار ناسپاس دشمنى كننده را
بسيار منع كننده مر امر خير متجاوز شك آورنده را
آنكه قرارداد با خدا معبود ديگرى پس بيافكنيد او را در عذاب سخت
گويد همنشين او پروردگارا طاغى و سركش نساختم او را ولى بود در گمراهى دور از حق و حقيقتى
گفت مخاصمه ننمائيد نزد من و بتحقيق پيش فرستادم بسوى شما وعيد را
تبديل كرده نميشود قول در نزد من و نيستم من هيچ ستم كننده بر بندگان
روزى كه ميگوئيم بدوزخ آيا پر شدى و ميگويد آيا هيچ زيادتى
جلد 5 صفحه 55
وجود دارد.
تفسير
خداوند متعال بمناسبت آيات سابقه متعرّض احوال روز قيامت شده كه هر كس با دو ملك كه يكى كشاننده او است بمحشر و ديگرى شاهد بر اعمال او است در دنيا چنانچه در نهج البلاغه است به پيشگاه الهى حاضر و باو گفته ميشود تو از اوضاع امروز غفلت داشتى و سرگرم بدنيا بودى پس ما پرده غفلت و غرور را از ديده بصيرت تو برداشتيم و امروز چشم ظاهر و باطن تو تند و تيز شده تمام حقائقى را كه انبياء و اوليا در دنيا خبر دادند مىبينى و يقين پيدا ميكنى كه حق و صدق بوده و همان ملكى كه شاهد اعمال او است چنانچه در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده عرضه ميدارد اين نوشته اعمال او است كه نزد من حاضر و آماده است يا شيطانى كه در دنيا با او بوده و او را اغوا ميكرده چنانچه از فرمايش قمّى ره و آيات بعد استفاده ميشود ميگويد اين شخص همان است كه زير دست من در دنيا اغوا شد براى بدجنسى خودش مهيّا شده براى ورود در جهنّم و خدا به پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام ميفرمايد اختيار با شما دو نفر است هر بنده ناشكر كه قدر نعمت ولايت شما را ندانسته و با شما عناد ورزيده و حقوق واجبه خود را باهلش ادا ننموده و ظلم و ستم و تعدّى و تجاوز بشما و شيعيان كرده و شكّاك در دين حق بوده و براى خدا شريك قرار داده بيندازيدش در عذاب سخت جهنّم به بيانيكه قمّى ره فرموده و امام سجّاد عليه السّلام از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود من و تو روز قيامت در يمين عرشيم پس خدا مىگويد برخيزيد و هر كسى دشمن دارد و تكذيب نموده شما را در آتش بيندازيد و در مجمع و امالى علاوه بر اينمعنى از عامّه نقل نموده كه خدا بآن دو ميفرمايد و هر كس دوست دارد شما را داخل در بهشت كنيد و اين مراد است از قول خداوند ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد و قمّى ره فرموده اين معناى قول صادق عليه السّلام على قسيم الجنّه و النّار است ولى بعضى از مفسرين گفتهاند خطاب در ألقيا متوجّه بهمان دو ملك سائق و شهيد است و بعضى گفتهاند بمالك دوزخ است و وجوهى براى جواز خطاب واحد بلفظ تثنيه ذكر نمودهاند كه بهتر از همه جريان عادت عرب است
جلد 5 صفحه 56
بر آن و پر بودن دواوين شعراء از آن و بنابراين مقصود افكندن هر كافر معاند مانع الزّكوة متعدّى شاكّ مشرك است در جهنّم و در هر حال تكرار خطاب براى تأكيد استحقاق چنين كسى است و در اين حال قرين سابق الذّكر يا غير آن در هر حال شيطان يا انسانيكه با او در دنيا بوده و ظاهرا موجب گمراهى او شده عرضه ميدارد پروردگارا من تمام مؤثر در طغيان و سركشى او نبودم اين خودش ذاتا خراب و مايل بفسق و فجور و تمرّد و عصيان بود لذا گوش بفرمايش پيغمبر و امام و نوّاب او نداد و گوش بحرف من داد و اين بعد از آنستكه او مدّعى شده اين مرا اغوا نموده است لذا خدا ميفرمايد بيش از اين مجادله و خصومت با يكديگر نكنيد من قبلا اتمام حجّت بر شما نموده و وعده عذاب دادم فرمان من تخلّفپذير نيست و قول من دو تا نميشود قسم خوردم كفّار و دشمنان آل اطهار را بجهنّم ببرم و خواهم برد و من بهيچ وجه و هيچ مقدار بر بندگان ظلم نميكنم و نيستم من بر هيچ كسى ستم كننده هر كه را بجهنّم ببرم براى استحقاق او است كه بعمل خودش تحصيل كرده و بنابراين مبالغه در نفى است نه در منفى يعنى بسيار من ظلم كننده نيستم و محتمل است مراد مبالغه در منفى باشد كه ظاهر از كلام باعتبار وضع صيغه براى مبالغه است باين تقريب كه چون بندگان خدا زيادند و اگر خدا العياذ باللّه ستمكار باشد بر بندگان بايد زياد ستم كرده باشد و خدا زياد ستمكار نيست پس بر بندگان ظلم نميكند و در هر حال معلوم است كه مراد اين نيست كه خدا بسيار ظلم نميكند تا منافات نداشته باشد با ظلم كم آنچه ذكر شد مستفاد از كلمات مفسرين است در اطراف اين جمله ولى بنظر حقير بهتر آنستكه گفته شود اين صيغه چنانچه براى مبالغه است براى بيان شغل و نسبت هم ميباشد مانند بقّال و عطار و نجّار و اينجا در اين معنى استعمال شده و مراد آنستكه خدا نسبتى بظلم بر بندگان ندارد و ستمكار در حقّ آنها نيست اين اوضاع و احوال روزى است كه خدا جهنّم را از جنّ و انس فوج فوج پر ميكند و آن با اشتعال و التهابى كه براى فرو بردن كفّار در درون خود دارد مانند آنستكه در جواب خدا كه ميفرمايد آيا پر شدى ميگويد آيا زياده بر اين كافر و فاجرى هست كه من آن را در جوف خود هضم نمايم
جلد 5 صفحه 57
و قمّى ره نقل فرموده كه خدا وعده داده بجهنّم كه آنرا پر كند و خواهد كرد پس سؤال ميفرمايد از آن كه آيا پر شدى و او ميگويد آيا جاى زيادتى باقى ماند يعنى من ديگر جا ندارم پس بهشت ميگويد پروردگارا بجهنّم وعده فرمودى كه آنرا پر كنى و كردى و بمن وعده فرمودى كه مرا پر كنى و نكردى پس خدا خلق ميفرمايد در آنروز خلقى را و بهشت را از آنها پر ميكند پس ميفرمايد امام صادق عليه السّلام فرمود خوشا بحال آنها كه همّ و غمّ دنيا را نديدند و داخل بهشت شدند و البتّه اين سؤال و جوابها مشتمل بر مصالح و حكمى است از قبيل بروز صدق مواعيد حق و تخويف فجّار و كفّار و جلوه قهر قهّار و قدرت خداوند بر گويا نمودن اجسام جاى ترديد و اشكال نيست و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَومَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امتَلَأتِ وَ تَقُولُ هَل مِن مَزِيدٍ (30)
روزي که ميگوييم بجهنم که آيا پر شدي و مملو گشتي!. جواب ميدهد آيا زيادتر داري بفرستي من جا دارم و سيري ندارم مثل شكم معاويه که هر چه ميخورد سير نميشد و ميگفت: مللت و ما شبعت و بقول شاعر.
و صاحب لي بطنه كالهاويةبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 30)- در این آیه به فراز کوتاه و تکان دهندهای از حوادث قیامت اشاره
ج4، ص527
کرده، میگوید: به خاطر بیاورید «روزی را که به جهنم میگوئیم: آیا پر شدهای؟! و او میگوید: آیا افزون بر این هم هست»! (یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ).
این آیه به خوبی نشان میدهد که دوزخیان بسیارند و جهنم منظره هولناک و وحشتناکی دارد و تهدید الهی جدی است، و به گونهای است که فکر در باره آن لرزه بر اندام هر انسانی میافکند.
نکات آیه
۱ - جهنم، در برگیرنده انبوه مجرمان و داراى اشتهایى سیرى ناپذیر (یوم نقول لجهنّم هل امتلأت و تقول هل من مزید)
۲ - جهنم، تقاضامند دریافت مجرمان هر چه بیشتر (و تقول هل من مزید)
۳ - گنجایش و سیرى ناپذیرى دوزخ، تهدیدى براى کافران با همه انبوهى و کثرت آنان (یوم نقول لجهنّم هل امتلأت و تقول هل من مزید) از این که خداوند، اشتهاى سیرى ناپذیر دوزخ را تذکر داده است; استفاده مى شود که نباید کافران، کثرت وانبوهى خویش را مانعى در راه اجراى احکام و کیفرهاى الهى بدانند; بلکه جهنم بیش از آنچه آنان تصور کنند، گنجایش و پذیرش دارد.
۴ - جهنم، در شگفت از کثرت و انبوهى کافران و دوزخیان * (و تقول هل من مزید) برداشت یاد شده بدان احتمال است که سؤال «هل من مزید» از روى انکار و اعجاب باشد; یعنى، آن قدر کافران را در خود جاى داده که به شگفتى آمده و مى پرسد: آیا به راستى هنوز هم کافرانى افزون تر وجود دارند؟!
۵ - جهنم، داراى نوعى ادراک در عالم قیامت * (یوم نقول لجهنّم هل امتلأت و تقول هل من مزید) برداشت بالا بدان احتمال است که گفتوگوى مطرح در آیه شریفه، گفتوگویى واقعى باشد و نه در مقام بیان نمادین حقیقت.
۶ - طبع دوزخ، همچون طبع دنیاطلبان، فزون طلب و زیاده خواه * (یوم نقول ... و تقول هل من مزید) با توجه به این که دوزخ و بهشت، مقام ظهور و تجلّى حقایقى است که آدمى در عالم «ناسوت» تدارک دیده است، آیه مى تواند کنایه از فزون طلبى دنیاداران دوزخى باشد.
۷ - نقش انذارهاى الهى، در هدایت پذیرى مردم (و قد قدّمت إلیکم بالوعید ... یوم نقول لجهنّم ... هل من مزید)
موضوعات مرتبط
- جهنم: ادراک جهنم ۵; تعجب جهنم ۴; خواسته هاى جهنم ۲; زیاده طلبى جهنم ۱، ۲، ۳، ۶; صفات جهنم ۶; وسعت جهنم ۳; ویژگیهاى جهنم ۱، ۲، ۵
- جهنمیان: کثرت جهنمیان ۴
- خدا: آثار انذارهاى خدا ۷
- دنیاطلبان: زیاده طلبى دنیاطلبان ۶; صفات دنیاطلبان ۶
- کافران: هشدار به کافران ۳
- هدایت: عوامل هدایت ۷
منابع