فَک
ریشه کلمه
- فکک (۲ بار)
قاموس قرآن
جدا كردن. «فَكَّ الشَّىْءَ فَكّاً فَصَلَهُ وَ اَبانَ بَعْضَهُ عَنْ بَعْضٍ» فك رهن خلاص كردن آن و فك رقبه آزاد كردن بنده است. [بلد:12-13]. چه ميدانى گردنه چيست، آزاد كردن بندهاى است. عتق را از آن فك گويند كه آزاد كننده است و ميان بنده و ملكيت جدائى مىافكند. [بيّنة:1-2]. متعّلق «مُنْفَكّينَ» چيست؟ و اهل كتاب و مشركان از چه چيز منفصل نبودند تا دليل واضحى آيد؟ گفتهاند متعلق آن «كُفْر» است يعنى از كفرشان جداشدنى نبودند تا دليل روشنى بيايد كه آن رسولى است از جانب خدا. الميزان آن را «سنت هدايت» گرفته يعنى آنها از سنت جاريه هدايت منفك نبودند و اقتضاى آن سنت آمدن رسول بود و چون آمد آنها را به اختيارشان گذاشت. نگارنده احتمال مىدهم كه مراد از آيه آن است: پيش از آمدن رسول خدا، اهل كتاب و مشركان همه كافر بودند و كلمه كفر شامل همه آنها بود و از آن منفك نبودند تا پيامبر اسلام آمد و در اثر تبليغات او، آنها از هم منفصل شدند يعنى عدهاى ايمان آوردند و هدايت يافتند و عدهاى هم دانسته و از روى علم طريق اختلاف پيمودند و به عبارت ديگر عدهاى هدايت شدند و بر عدّهاى حجّت خدا تمام گرديد، دقت در آيات بعدى و تقسيم مردم بر اهل بهشت و آتش اصالت اين احتمال را تأييد مىكند. واللَّهالعالم. لفظ فك و منفكين بيشتر از دو مورد فوق در قرآن يافته نيست.