سبإ ٤٣
کپی متن آیه |
---|
وَ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هٰذَا إِلاَّ رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّکُمْ عَمَّا کَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُکُمْ وَ قَالُوا مَا هٰذَا إِلاَّ إِفْکٌ مُفْتَرًى وَ قَالَ الَّذِينَ کَفَرُوا لِلْحَقِ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هٰذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِينٌ |
ترجمه
سبإ ٤٢ | آیه ٤٣ | سبإ ٤٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بَیِّنَاتٍ»: واضح و آشکار. حال است «مَا هذَا ...»: مرادشان پیغمبر اسلام است. «إِفْکٌ»: سخنی که حقیقت نداشته باشد. دروغ (نگا: نور / و ، فرقان / . «مُفْتریً»: از پیش خود ساخته شده و به هم بافته شده. (نگا: قصص / ). «الْحَقِّ»: مراد قرآن است.
تفسیر
- آيات ۳۱ - ۵۴ سوره سباء
- بیزاری پیروان کافر، از پیشوایان گمراه خود، در قیامت و پاسخ آنان
- قيامت، روز كشف اسرار و ظهور ملكات رذيله و عادات بد نفسانى
- پاسخ به ثروتمندان مرفّه که گفتند: «ما در آخرت، عذاب نمى شويم»
- سؤال خداوند از ملائكه و بيزارى جستن ملائكه از عبادت مشركان
- مقصود از اين كه مشركان به «جنّ» ايمان داشته، آن ها را عبادت مى كردند
- پافشارى مشركان در پيروى هواى نفس و مقاومت بی دليل در برابر موعظه پيامبر «ص»
- ايمان دير هنگام مشرکان، در ساعت مرگ، سودی به حالشان ندارد
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُكُمْ وَ قالُوا ما هذا إِلَّا إِفْكٌ مُفْتَرىً وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ «43»
جلد 7 - صفحه 457
و هرگاه آيات روشن ما بر آنان خوانده شود گويند: جز اين نيست كه اين مرد مىخواهد شما را از آن چه پدرانتان مىپرستيدند باز دارد. و گويند:
اين قرآن جز دروغى بافته شده نيست. و كسانى كه كفر ورزيدند، همين كه حقّ به سراغشان آمد، گفتند: اين، جز يك جادو و سحر روشن چيز ديگرى نيست.
نکته ها
كلمه «بَيِّناتٍ» جمع «بينة» به دليلى گفته مىشود كه حقّ بودن آن روشن است. و كلمه «إِفْكٌ» به چيزى گفته مىشود كه وارونه شده و از صورت اصلى خود برگشته است.
پیام ها
1- آيات الهى، روشن است و انكار كفّار به خاطر لجاجت آنهاست. «بَيِّناتٍ»
2- شيوهى انكار كفّار عبارت است از:
الف: تحقير رهبر. «ما هذا إِلَّا رَجُلٌ»
ب: تهمت. «يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ»
ج: تكيه بر روش پدران و پيشينيان خود. «يَعْبُدُ آباؤُكُمْ»
3- كفّار، با طرح خط فكرى و عملى نياكان گمراه، ديگران را تحريك مىكردند تا در برابر انبيا بايستند. «يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُكُمْ»
4- تقليد كوركورانه مانع پيشرفت انسان است. «يَعْبُدُ آباؤُكُمْ»
5- كفّار، هم با پيام مخالفند و هم با پيام آور. «ما هذا إِلَّا رَجُلٌ- ما هذا إِلَّا إِفْكٌ»
6- كفّار، براى موفقيّت خود، از هر نوع تبليغ و تأكيد منفى استفاده مىكنند. «ما هذا إِلَّا رَجُلٌ- ما هذا إِلَّا إِفْكٌ- إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ»
7- يكى از موانع شناخت، كفر است. قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِ ... إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 458
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلاَّ رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُكُمْ وَ قالُوا ما هذا إِلاَّ إِفْكٌ مُفْتَرىً وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِينٌ (43)
وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ: و زمانى كه خوانده شود بر ايشان، آياتُنا بَيِّناتٍ: آيتهاى ما يعنى قرآن در حاليكه روشن و هويدا باشند در دلالت بر هدايت، قالُوا ما هذا إِلَّا رَجُلٌ: گويند با يكديگر نيست اين شخص (يعنى حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله) كه اين كلام را بر ما مىخواند مگر مردى كه، يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ:
مىخواهد باز دارد شما را، عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُكُمْ: از آنچه بودند كه پيوسته مىپرستيدند آن را پدران شما، يعنى مدعاى او آنست كه شما را از بتپرستى
جلد 10 - صفحه 545
منع كند و به دين و آئين خود تابع گرداند. وَ قالُوا ما هذا: و گفتند نيست اين كلام كه مىخواند يعنى قرآن، إِلَّا إِفْكٌ مُفْتَرىً: مگر دروغى بر بافته شده و به خدا نسبت داده، وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا: و گفتند آنانكه كافر شدند، لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ: مر حقّ را كه نبوت يا اسلام يا قرآن است وقتى كه آمد ايشان را، إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ: نيست اين مگر سحر آشكارا. در اين قول انكار عظيم و غضب شديد و تعجب بليغ است از امر ايشان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلاَّ رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُكُمْ وَ قالُوا ما هذا إِلاَّ إِفْكٌ مُفْتَرىً وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِينٌ (43) وَ ما آتَيْناهُمْ مِنْ كُتُبٍ يَدْرُسُونَها وَ ما أَرْسَلْنا إِلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِنْ نَذِيرٍ (44) وَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَيْناهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلِي فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ (45)
ترجمه
و چون خوانده شود بر آنها آيتهاى ما گويند نيست اين مگر مردى كه ميخواهد بازدارد شما را از آنچه كه ميپرستيدند پدرانتان و گويند نيست اين مگر دروغى نسبت داده شده و گويند آنها كه كافر شدند مر حقّ را هنگاميكه آمد
جلد 4 صفحه 369
آنها را نيست اين مگر جادوئى آشكار
و نداديم بآنها كتابهائى كه بدرس خوانند آنها را و نفرستاديم بسوى آنها پيش از تو بيمدهندهاى
و تكذيب كردند آنها كه بودند پيش از اينها و نرسيدند بده يك آنچه داديم بآنها پس تكذيب كردند فرستادگان مرا پس چگونه بود ناپسنديدن من.
تفسير
خداوند متعال متعرّض شمّهاى از اخلاق ناپسنديده مشركين مكّه شده ميفرمايد كه چون آيات قرآنيّه كه واضح است بودن آنها از جانب ما براى آنان تلاوت شود بدون تأمل و تفكّر از روى تعصّب و عناد ميگويند اين پيغمبر نيست مردى است كه ميخواهد شما را از طريقه آباء و اجدادتان بازدارد و تابع خود كند و اين قرآنيكه آورده نيست جز آنكه دروغى بخدا بسته و آنها بضميمه ساير كفّار و معاندين از اهل ادب كه احساس مينمودند فوق العاده بودن قرآن را ميگفتند پر واضح است كه اين سحر است در صورتى كه قبلا ما نه كتابى براى آنها فرستاده بوديم كه بخوانند آنرا و در آن دستورى باشد بر جواز عبادت بت و نه پيغمبرى كه بترساند آنها را از مخالفت طريقه آباء و اجدادشان و يكى از اين دو امر موجب شبهه آنها شده باشد بلكه پيغمبرانى براى پيشينيان آنها فرستاده شده بود كه همه دعوت بتوحيد و منع از ستايش و پرستش بت مينمودند و آنها انبياء ما را تكذيب كردند و بكيفر آن در دنيا رسيدند و ما باينها ده يك آنها قوّه و توانائى ندادهايم يا براى آنها ده يك موجبات هدايتى كه براى اينها فراهم نمودهايم فراهم ننموديم و در هر حال كفر و طغيان از اينها نارواتر است پس چگونه خواهد بود حال اينها با ناپسند بودن اخلاق و اعمالشان نزد من و مبتلا شدن بعقوبت آن با آنكه قوّه و توانائيشان از آنها كمتر يا موجبات هدايت برايشان فراهمتر است و احتمال اوّل از ابن عبّاس نقل شده و مؤيّد احتمال دوم روايت قمّى ره است كه فرموده پيشينيان آنها انبياء خودشان را تكذيب نمودند و خداوند بانبياء آنها ده يك محمّد و آل محمّد فضيلت و موجبات هدايت عطا نفرموده بود و معلوم است كه فضيلت و هدايت آنذوات مقدسه موجبات هدايت اين امّت است و هيچ عذرى براى آنها در تخلّف از دستوراتشان نبوده و نخواهد بود.
جلد 4 صفحه 370
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَاليَومَ لا يَملِكُ بَعضُكُم لِبَعضٍ نَفعاً وَ لا ضَرًّا وَ نَقُولُ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ النّارِ الَّتِي كُنتُم بِها تُكَذِّبُونَ (42) وَ إِذا تُتلي عَلَيهِم آياتُنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلاّ رَجُلٌ يُرِيدُ أَن يَصُدَّكُم عَمّا كانَ يَعبُدُ آباؤُكُم وَ قالُوا ما هذا إِلاّ إِفكٌ مُفتَريً وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلحَقِّ لَمّا جاءَهُم إِن هذا إِلاّ سِحرٌ مُبِينٌ (43)
پس در روز قيامت مالك نيستند بعض شما بعض ديگر را نه ميتوانند نفعي برسانند و نه ضرري دفع كنند و ميگوئيم به كساني که ظلم كردند بچشيد عذاب آتش را آن آتشي که بوديد تكذيب ميكرديد.
و زماني که تلاوت شود بر آنها آيات ما گفتند نيست اينکه تلاوت كننده مگر مردي که اراده كرده شما را باز دارد و جلوگيري كند از آن چه که پدران شما عبادت ميكردند و گفتند نيست اينکه آيات مگر دروغ که افترا بخدا بسته و گفتند كساني که كافر شدند از براي حق چون آمد آنها را نيست اينکه مگر سحر آشكار.
فَاليَومَ لا يَملِكُ بَعضُكُم لِبَعضٍ نَفعاً وَ لا ضَرًّا نه شيطان و نه الهه شما و نه اكابر و رؤساي شما براي اتباع خود قدرت اينكه نفعي به آنها برسانند يا دفع ضرري از آنها بكنند ندارند تماما معذب به عذاب هستند متبوع و تابع، آلهه و عبده.
وَ نَقُولُ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا چه ظلم بدين که شرك باشد که فرمود: إِنَّ الشِّركَ لَظُلمٌ عَظِيمٌ (لقمان آيه 13) و چه ظلم به نفس که ايمان نياوردند و چه ظلم به غير که مانع ديگران شدند.
جلد 14 - صفحه 575
ذُوقُوا عَذابَ النّارِ الَّتِي كُنتُم بِها تُكَذِّبُونَ تكذيب معاد و جهنم و عذاب ميكردند.
إِذا تُتلي عَلَيهِم آياتُنا بَيِّناتٍ تلاوت كننده حضرت رسالت آيات بينات آيات شريفه قرآن مجيد که تمامش روشن و واضح و حق و مطابق با عقل است.
قالُوا ما هذا اشاره به حضرت رسالت است.
إِلّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَن يَصُدَّكُم عَمّا كانَ يَعبُدُ آباؤُكُم اراده كرده که شما دست از دين آباء و اجداد خود برداريد و آلهه خود را رها كنيد و بيائيد موحد و خداپرست شويد.
وَ قالُوا ما هذا إِلّا إِفكٌ مُفتَريً مشار اليه ممكن است آيات شريفه قرآن باشد و ممكن است دعوت به توحيد باشد، افك دروغ است و افتري دروغ بستن به خدا است که ميگويد اينکه آيات از جانب حق نازل شده و من از طرف او آمدهام.
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا چه مشرك و چه يهود و چه مجوس و چه نصاري و چه دهري طبيعي که تمام كافر هستند.
لِلحَقِّ تمام كافر به حق هستند که دين مقدس اسلام باشد.
لَمّا جاءَهُم با معجزات واضحه و بيانات شافيه و ادله روشن.
إِن هذا إِلّا سِحرٌ مُبِينٌ تمام معجزات را سحر پنداشتند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 43)- با کدام منطق آیات ما را انکار میکنند؟
آیات گذشته از وضع مشرکان و افراد بیایمان در قیامت سخن میگفت، در اینجا بار دیگر به وضع آنها در این دنیا پرداخته عکس العمل آنان را در برابر شنیدن قرآن بازگو میکند، تا روشن شود آن سرنوشت شوم در قیامت معلول این موضعگیری غلط در مقابل آیات الهی در دنیاست.
نخست میگوید: «هنگامی که آیات روشنگر ما بر آنها خوانده میشود میگویند: این مرد فقط میخواهد شما را از آنچه نیاکانتان پرستش میکردند باز دارد» (وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلَّا رَجُلٌ یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ عَمَّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُکُمْ).
ج4، ص49
این نخستین عکس العمل آنها در برابر این «آیات بینات» است که به منظور تحریک حس عصبیت در این قوم متعصب مطرح میکردند.
سپس دومین گفتاری را که برای ابطال دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله مطرح میساختند بیان میکند، میفرماید: «و آنها میگویند: این (قرآن) جز دروغ بزرگی که به خدا بسته شده چیز دیگری نیست»! (قالُوا ما هذا إِلَّا إِفْکٌ مُفْتَریً).
و بالأخره سومین اتهامی را که به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله بستند تهمت «سحر» بود، چنانکه در پایان آیه میخوانیم: «کسانی که کافر شدند هنگامی که حق به سراغشان آمد گفتند: این چیزی جز سحر آشکار نیست»! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ).
نکات آیه
۱ - تلاوت آیه هاى روشن و متعدد خدا براى مشرکان، جهت اصلاح عقاید آنان (و إذا تتلى علیهم ءایتنا بیّنت)
۲ - خداوند براى هدایت مردم، براى آنان آیات روشن مى فرستد. (ءایتنا بیّنت)
۳ - قرآن، حاوى آیه هاى روشن و قابل فهم براى مردم (تتلى علیهم ءایتنا بیّنت)
۴ - مشرکان، به بهانه حفظ سنت هاى دینى به یادگار مانده از پدرانشان، در مقابل آیات روشن الهى موضع گیرى کردند. (إذا تتلى علیهم ءایتنا بیّنت قالوا ما هذا إلاّ رجل یرید أن یصدّکم عمّا کان یعبد ءاباؤکم)
۵ - مشرکان، پیامبراکرم(ص) را شخصى معمولى مى دانستند که هدفش بازداشتن مردم از دین و آیین پدرانشان بود. (قالوا ما هذا إلاّ رجل یرید أن یصدّکم عمّا کان یعبد ءاباؤکم) تعبیر از پیامبر(ص) به «رجل» - آن هم به صورت نکره - حاکى از نکته یاد شده است.
۶ - مشرکان، سنت هاى دیرپاى دینى باقى مانده از پدرانشان را، بسى ارزشمند مى دانستند. (رجل یرید أن یصدّکم عمّا کان یعبد ءاباؤکم)
۷ - پافشارى بر تقلید از آیین نیاکان و گذشتگان، از جمله موانع پذیرش دین حق (و إذا تتلى علیهم ءایتنا بیّنت قالوا ما هذا إلاّ رجل یرید أن یصدّکم عمّا کان یعبد ءاباؤکم)
۸ - آیین مشرکان، آیینى موروثى بود. (و إذا تتلى علیهم ءایتنا بیّنت قالوا ... یرید أن یصدّکم عمّا کان یعبد ءاباؤکم)
۹ - مشرکان، در صدد تحریک هم فکران خود براى رودررویى با پیامبر(ص) و تعالیم آن حضرت (إذا تتلى علیهم ءایتنا... قالوا ... یرید أن یصدّکم عمّا کان یعبد ءاباؤکم) آوردن ضمیرهاى خطاب «کم» مى تواند براى ایجاد هیجان و ولع در مخاطبان باشد; تا آنان با توجه به این که آنچه مورد تعرض قرار گرفته آیین پدرانشان است، بیشتر به حرکت درآیند.
۱۰ - مشرکان، در صدد تحقیر شخصیت پیامبر(ص) در میان مردم بودند. (و إذا تتلى علیهم ءایتنا بیّنت قالوا ما هذا إلاّ رجل) آوردن اسم اشاره «هذا» و نکره بودن «رجل» - که تنوین آن براى تحقیر است - دلالت بر نکته یاد شده مى کند.
۱۱ - نقش پیامبر(ص)، تلاوت آیه هاى روشن الهى بر مردم است. (و إذا تتلى علیهم ... قالوا ما هذا إلاّ رجل) مجهول آوردن «تتلى» به خاطر واضح بودن تلاوت کننده بوده و «هذا» و «رجل» قرینه است که پیامبر(ص) چنین کارى را انجام مى داده است.
۱۲ - تعالیم قرآن کریم، با آیین و سنت هاى ماندگار از گذشتگان مشرکان، در تعارض آشکار است. (و إذا تتلى علیهم ءایتنا ... قالوا ما هذا إلاّ رجل یرید أن یصدّکم عمّا کان یعبد ءاباؤکم)
۱۳ - مشرکان، معتقد بودند قرآن ساخته و پرداخته است; نه وحى. (و قالوا ما هذا إلاّ إفک مفترًى) مشارالیه «هذا» به قرینه «تتلى علیهم آیاتنا» مى تواند قرآن باشد. هم چنین مى تواند حاصل تلاوت (قول به توحید) باشد. برداشت یاد شده بنابر احتمال اول است.
۱۴ - مشرکان، پیامبر(ص) را افترازننده به خدا مى دانستند. (إلاّ إفک مفترًى) «إفک»; یعنى، بازداشته شدن چیزى از وضعیتى که شایسته است در آن وضعیت باشد. و در دروغ استعمال مى شود (مفردات راغب). آوردن «مفترًى» به عنوان صفت «إفک»، مى تواند به این منظور باشد که آنان قرآن را دروغى مى دانستند که به خدا نسبت داده مى شود.
۱۵ - اتهام بى پرده کافران، مبنى بر جادوى آشکار بودن قرآن کریم (و قال الذین کفروا للحقّ لمّا جاءهم إن هذا إلاّ سحر مبین)
۱۶ - دل بستگى به کفر، عامل ایستادن در مقابل تعالیم قرآن کریم (و قال الذین کفروا للحقّ لمّا جاءهم إن هذا إلاّ سحر مبین) آوردن فاعل ظاهر (الذین کفروا) براى «قال» - به جاى «قالوا» - مى تواند به خاطر اشاره به نکته یاد شده باشد.
۱۷ - مشرکان، مردمانى کافراند. إذ تأمروننا أن نکفر باللّه و نجعل له أندادًا ... و إذا تتلى علیهم ءایتنا ... و قالوا ما هذا إلاّ إفک ... و قال الذین کفروا للحقّ لمّا جاءهم إن هذا إلاّ سحر مبین
۱۸ - قرآن کریم در نگاه کافران، فراتر از کلام عادى است و تأثیرى در حد سحر دارد. (و قال الذین کفروا للحقّ لمّا جاءهم إن هذا إلاّ سحر مبین) از سحر دانستن قرآن، استفاده مى شود که مشرکان، قرآن را کلامى فراتر از کلام معمولى و داراى تأثیرى فوق العاده مى دانستند.
۱۹ - قرآن، کتابى حق است و ساخته و پرداخته [دست] بشر نیست. (و قالوا ما هذا إلاّ إفک ... و قال الذین کفروا للحقّ لمّا جاءهم)
۲۰ - کیفر شدن در قیامت، پس از اتمام حجت و ارائه راه درست و حق به بندگان در دنیا است. (و نقول للذین ظلموا ذوقوا عذاب النار ... و إذا تتلى علیهم ءایتنا بیّنت ... و قال الذین کفروا للحقّ لمّا جاءهم) برداشت یاد شده از آن جا است که خداوند پس از نقل عذاب شدن ظالمان، مسأله ارائه حق و تلاوت آیات الهى بر آنان را مطرح ساخته است.
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: آثار تلاوت آیات خدا ۱; تلاوت آیات خدا ۱۱; موضعگیرى علیه آیات خدا ۴; نقش آیات خدا ۲
- اتمام حجت: آثار اتمام حجت ۲۰
- افترا: افترا به خدا ۱۴
- اقوام پیشین: رسوم اقوام پیشین ۱۲
- تقلید: آثار تقلید از نیاکان ۷; تقلید از نیاکان ۸
- حق: موانع حق پذیرى ۷
- خدا: هدایتگرى خدا ۲
- دین: آسیب شناسى دینى ۷; موانع قبول دین ۷
- شرک: زمینه شرک ۸
- عقیده: روش تصحیح عقیده ۱
- قرآن: تعالیم قرآن ۱۲; تهمت جادو به قرآن ۱۵; تهمت ساختگى به قرآن ۱۳; حقانیت قرآن ۱۹; سهولت فهم قرآن ۳; عوامل مبارزه با قرآن ۱۶; وضوح قرآن ۳
- کافران :۱۷ بینش کافران ۱۷ ۱۸; کافران ۱۷ و قرآن ۱۸
- کفر: آثار کفر ۱۶
- کیفر: قانونمندى کیفر اخروى ۲۰
- محمد(ص): افترا به محمد(ص) ۱۴; اهداف محمد(ص) ۵; تحقیر محمد(ص) ۱۰; توطئه علیه محمد(ص) ۹; شخصیت محمد(ص) ۵; شرک ستیزى محمد(ص) ۵; مبارزه با محمد(ص) ۹; نقش محمد(ص) ۱۱
- مشرکان: ارزشگذارى مشرکان ۶; بهانه جویى مشرکان ۴; بینش مشرکان ۵، ۱۳، ۱۴; تحجر مشرکان ۶; تقلید کورکورانه مشرکان ۶; تلاوت آیات خدا بر مشرکان ۱; توطئه مشرکان ۹; تهمتهاى مشرکان ۱۵; دشمنى مشرکان ۱۰; روش برخورد مشرکان ۱۰; سنت گرایى مشرکان ۴، ۶; کفر مشرکان ۱۷; موضعگیرى مشرکان ۴
- نظام کیفرى :۲۰
- هدایت: آثار هدایت ۲۰; عوامل هدایت ۲
منابع