ریشه طبق
تکرار در قرآن: ۴(بار)
قاموس قرآن
[انشقاق:19]. در مجمع فرموده: اصل طبق به معنى حال است چنانكه شاعر گفته: اِذا صَفا لَكَ مِنْ مَسْرُورِها طَبَقٌ اَهْدى لَكَ الدَّهْرُ مِنْ مَكْرُوهِها طَبَقاً چون روزگاز حالى از شادى براى تو پيش آورد حال ديگرى از ناپسندش ارمغانت مىفرستد شاعر ديگرى گفته: اِنّى امْرُءٌ قَدْ حَلَبْتُ الدَّهْرَ اَشْطُرَهُ وَ ساقَنى طَبَقٌ مِنْهُ اِلى طَبَقٍ من كسى هستم كه نشيب و فرازها ديده و فقط در بعضى ايام شير روزگار را دوشيده و از آن بهره بردهام. و مرا از حالى به حالى كشيده است. زمخشرى نيز آن را در آيه حال معنى كرده. يعنى: از حالى به حالى سوار مىشويد و از نطفه به جنينى و از آن به طفوليت تا جوانى و پيرى و مرگ بالا مىرود تا مقدّرات خداوند درباره شما به جاى خويش رسند و به بهشت يا جهنّم منتهى شويد. در همين مضمون است آيات [مؤمنون:12-16]. همين طور است آيه 5 از سوره حجّ و ساير آيات. «تَرْكَبُنَّ» و «عن» در آيه نشان رهنده آن است كه هر حال قبلى پائينتر از حال بعدى است. راغب گويد: مطابقت آن است كه چيزى را بالاى چيزى بگذارى و به اندازه آن باشد. سپس گاهى در چيزى كه فوق چيز ديگر يا موافق شىء ديگر باشد به كار مىرود. در آيه گذشته نيز آن مطابقت در نظر است. * [ملك:3]. طباق به معنى مطابقت است ظاهراً مراد از آن بودن بعضى بالاى بعضى است. آن را مشابهت نيز گفتهاند. طباقاً حال است از سموات. بعضى آن را جمع طبق دانستهاند مثل جمل و جمال (شترشتران). راجع به طبقات آسمان رجوع شود به «سماء» بند چهارم.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
طِبَاقاً | ۲ |
طَبَقاً | ۱ |
طَبَقٍ | ۱ |