روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۷۰۷
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۴، كِتَابُ الْفَرَائِضِ وَ الْمَوَارِيث
و روي صفوان بن يحيي عن عبد الرحمن بن الحجاج قال :
من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۷۰۶ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۷۰۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۶ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۲۱۹
و صفوان بن يحيى، از عبد الرّحمن بن حجّاج روايت كرده است كه گفت: از امام صادق عليه السّلام در باره حميل سؤال كردم، فرمود: و حميل چيست؟ گفتم: زن از سرزمين خود به اسارت ميرود، در حالى كه كودكى خردسال بهمراه دارد، و ميگويد: او پسر من است. و مردى را نيز به اسارت مياورند، آن پسر او را ملاقات كرده و ادّعا مىكند كه اين مرد برادر من است، بيّنه و شاهدى ندارند جز همين ادّعاء اخوّت كه مىكنند؟ فرمود: مردم شما در اين ماجرا چه مىگويند؟ عرض كردم آنان را وارث هم نمىدانند هر گاه بيّنهاى بر ميلاد او ندارند، چرا كه ولادت ايشان در بلاد اجنبى و شرك بوده است، امام فرمود: سبحان اللَّه!! اگر زن با فرزندش از بلاد شرك آمده، هميشه اقرار به فرزندى او داشته، و همين كه برادرش را ديده شناخته و از نظر سنّ و اقرار و از جهات ديگر اشكالى ندارند و صحيح است، و پيوسته اقرار به برادرى داشتهاند از يك ديگر ارث ميبرند.