روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۸۷۱

از الکتاب


آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۳، كِتَابُ الْمَعِيشَة

: 
وَ اِسْتَعَارَ اَلنَّبِيُّ ص‏ مِنْ‏ صَفْوَانَ بْنِ أُمَيَّةَ اَلْجُمَحِيِ‏ سَبْعِينَ دِرْعاً حُطَمِيَّةً وَ ذَلِكَ قَبْلَ‏ إِسْلاَمِهِ‏ فَقَالَ أَ غَصْبٌ أَمْ عَارِيَّةٌ يَا أَبَا اَلْقَاسِمِ‏ فَقَالَ ص لاَ بَلْ‏ عَارِيَّةٌ مُؤَدَّاةٌ فَجَرَتِ اَلسُّنَّةُ فِي اَلْعَارِيَّةِ إِذَا اُشْتُرِطَ فِيهَا أَنْ تَكُونَ مُؤَدَّاةً وَ كَانَ‏ صَفْوَانُ‏ بْنُ أُمَيَّةَ بَعْدَ إِسْلاَمِهِ‏ نَائِماً فِي اَلْمَسْجِدِ فَسُرِقَ رِدَاؤُهُ فَتَبِعَ اَللِّصَّ وَ أَخَذَ مِنْهُ اَلرِّدَاءَ وَ جَاءَ بِهِ إِلَى‏ رَسُولِ اَللَّهِ ص‏ وَ أَقَامَ بِذَلِكَ شَاهِدَيْنِ عَدْلَيْنِ عَلَيْهِ فَأَمَرَ ع بِقَطْعِ يَمِينِهِ فَقَالَ‏ صَفْوَانُ‏ يَا رَسُولَ اَللَّهِ‏ أَ تَقْطَعُهُ مِنْ أَجْلِ رِدَائِي قَدْ وَهَبْتُهُ لَهُ فَقَالَ ع أَلاَّ كَانَ هَذَا قَبْلَ أَنْ تَرْفَعَهُ إِلَيَّ فَقَطَعَهُ‏ فَجَرَتِ اَلسُّنَّةُ فِي اَلْحَدِّ إِذَا رُفِعَ إِلَى اَلْإِمَامِ وَ قَامَتْ عَلَيْهِ اَلْبَيِّنَةُ أَنْ لاَ يُعَطَّلَ وَ يُقَامَ‏


من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۸۷۰ حدیث من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۸۷۲
روایت شده از : حضرت محمد صلی الله علیه و آله
کتاب : من لايحضره الفقيه - جلد ۳
بخش : كتاب المعيشة
عنوان : حدیث حضرت محمد (ص) در کتاب من لا يحضره الفقيه جلد ۳ كِتَابُ الْمَعِيشَة‏‏ بَابُ الْعَارِيَّة
موضوعات :

ترجمه

‏محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۴ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۴۱۲

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از صفوان بن اميّه جمحى هفتاد زره حطمى (حطم بن محارب نام مردى زره‏باف است) عاريه كرد و اين پيش از آن بود كه صفوان به آن حضرت ايمان آورده باشد، چون رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله درخواست عاريه كرد صفوان گفت: يا أبا القاسم آيا غاصبانه و با زور يا عاريه و يا با رضايت كه بازگشت دارد؟! فرمود: نه، بلكه عاريه بازگشت دار، پس از آن سنّت بر آن جارى شد كه هر گاه در آن ضمان شرط شود با ضمان است و مضمونه خواهد بود. و اين صفوان بن اميّه پس از آنكه اسلام آورد روزى در مسجد به خواب رفت و عبايش را ربودند وى در پى سارق رفت و عبايش را گرفت او را نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آورده و اقامه بيّنه كرد و دو شاهد عادل آورد كه او سارق عباى اوست، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله دستور داد كه دست او را ببرند، صفوان با تعجّب عرض كرد: يا رسول اللَّه آيا دست او را به جهت عباى من مى‏برى؟ من آن را به او بخشيدم، حضرت فرمود: چرا اين كار را پيش از آنكه به شكايت نزد من آيى نكردى؟ و دست دزد را بريد، و سنّت بر آن جارى گشت كه حدّ سارق، چون به امام يا حاكم برسد و شاهد بر آن شهادت دهد، تعطيل نشود و اقامه گردد. مؤلّف كتاب- رحمه اللَّه- گويد: دست دزدى كه از مساجد و يا هر كجا كه بدون اجازه وارد مى‏شوند مانند حمّامها و آسياها و كاروانسراها، اگر چيزى بربايد بريده نمى‏شود و اينكه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله دست دزد عباى صفوان را بريد از جهت اين بود كه عبا را پنهان كرده بود و براى پنهان كردنش بريد، و اگر پنهان نكرده بود او را تعزير مى‏نمود، يعنى چند تازيانه مى‏زد و آن را قطع نمى‏كرد.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)