روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۸۷۱
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۳، كِتَابُ الْمَعِيشَة
:
من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۸۷۰ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۸۷۲ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۴ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۴۱۲
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از صفوان بن اميّه جمحى هفتاد زره حطمى (حطم بن محارب نام مردى زرهباف است) عاريه كرد و اين پيش از آن بود كه صفوان به آن حضرت ايمان آورده باشد، چون رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله درخواست عاريه كرد صفوان گفت: يا أبا القاسم آيا غاصبانه و با زور يا عاريه و يا با رضايت كه بازگشت دارد؟! فرمود: نه، بلكه عاريه بازگشت دار، پس از آن سنّت بر آن جارى شد كه هر گاه در آن ضمان شرط شود با ضمان است و مضمونه خواهد بود. و اين صفوان بن اميّه پس از آنكه اسلام آورد روزى در مسجد به خواب رفت و عبايش را ربودند وى در پى سارق رفت و عبايش را گرفت او را نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آورده و اقامه بيّنه كرد و دو شاهد عادل آورد كه او سارق عباى اوست، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله دستور داد كه دست او را ببرند، صفوان با تعجّب عرض كرد: يا رسول اللَّه آيا دست او را به جهت عباى من مىبرى؟ من آن را به او بخشيدم، حضرت فرمود: چرا اين كار را پيش از آنكه به شكايت نزد من آيى نكردى؟ و دست دزد را بريد، و سنّت بر آن جارى گشت كه حدّ سارق، چون به امام يا حاكم برسد و شاهد بر آن شهادت دهد، تعطيل نشود و اقامه گردد. مؤلّف كتاب- رحمه اللَّه- گويد: دست دزدى كه از مساجد و يا هر كجا كه بدون اجازه وارد مىشوند مانند حمّامها و آسياها و كاروانسراها، اگر چيزى بربايد بريده نمىشود و اينكه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله دست دزد عباى صفوان را بريد از جهت اين بود كه عبا را پنهان كرده بود و براى پنهان كردنش بريد، و اگر پنهان نكرده بود او را تعزير مىنمود، يعنى چند تازيانه مىزد و آن را قطع نمىكرد.