روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۱۱۸۴
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۳، كِتَابُ النِّكَاح
:
من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۱۱۸۳ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۱۱۸۵ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۵ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۳۱
و هنگامى كه ابو جعفر محمّد بن على عليهما السّلام دختر مأمون الرّشيد را بهمسرى گرفت، خود به خطبه چنين آغاز كرد: «سپاس خداى را كه از سر رحمت و مهر، نعمت خود را تمام و كمال ميدهد، و از روى فضل و كرم به سپاس نعمتش خود راهنماست، و درودش بر محمّد كه بهترين بندگان اوست آنكه همه فضائلى را كه به انبياء پيشين عطا فرموده بود، يك جا به او ارزانى داشت، و ميراث خوارى كمالات و وصايت او را براى آنان كه مخصوصاند به جانشينى او مقرر فرمود، و سلام و درود فراوان بر او، بعد فرمود: اين پيشواى مؤمنان (يعنى مأمون) است كه دختر خويش را بهمسرى من داده است طبق مقرّراتى كه خداوند عزّ و جلّ براى زنان مسلمان بر همسران مسلمانشان واجب فرموده است: از نگهدارى آنان به نيكوئى و پسنديده، يا رها كردن به لطف و احسان، و بذل كردم مهريّه و صداق را آن مقدار كه جدّم رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله براى همسرانش معيّن فرموده بود و آن دوازده و نيم اوقيّة است كه عبارت از پانصد درهم نقره مسكوك ميباشد، و بر ذمّه من است تمام آن پانصد درهم و بعلاوه از مال شخصى خود يك صد هزار درهم به او بخشيدم. اى امير مسلمانان، آيا او را بمن تزويج كردى؟ مأمون گفت: آرى، حضرت فرمود: من نيز پذيرفتم و رضا دادم.