روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۷۰۶
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۲، كِتَابُ الْحَج
و سيل الصادق ع :
من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۷۰۵ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۷۰۷ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۳ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۷۳
و از امام صادق عليه السّلام پرسيدند كه ابراهيم عليه السّلام در كجا اراده كرد تا پسرش را ذبح كند؟ امام فرمود: در جمره وسطى. و چون ابراهيم تصميم گرفت تا پسرش را صلّى اللَّه عليهما ذبح كند، جبرئيل عليه السّلام كارد را بگرداند، و قوچ را از طرف ثبير (نام كوهى است در مكّه) بدان سوى كشيد، و پسر را از زيردست ابراهيم برآورد، و قوچ را بجاى پسر قرار داد، و از طرف مسجد خيف ابراهيم را ندا دادند: كه اى ابراهيم براستى كه آن رؤيا را تحقّق بخشيدى، زيرا كه ما نيكوكاران را چنين پاداش مىدهيم، براستى كه اين آزمايش كه ما ابراهيم و فرزندش را با آن آزموديم هر آينه آزمايشى است كه حقيقت ايمان آن دو را آشكار ساخت، و ما او را به وسيله مذبوحى عظيم نجات داديم، يعنى با فرستادن قوچى ابلق، و يا آنكه در سرزمين سبز و علفزار ميرفته و در علفزار مىچريده و هميشه بعلفزار چشم مىگشوده و در همان جا سرگين و بول ميريخته (كنايه از اينكه در محلّ بسيار مناسب پرورش يافته و فربه گشته) و شاخدار و نر بوده، و در باغهاى بهشت چهل سال چريده بوده است.نويسنده اين كتاب رضى اللَّه عنه- گويد: خوش نداشتم كه اين كتاب را با ذكر داستانها بدرازا كشم زيرا قصد من از تأليف اين كتاب ايراد نكتههائى بود، و من داستانها را بطور مشروح در كتاب النّبوّة ذكر كردهام.