روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۱۸۵

از الکتاب


آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۲، أَبْوَابُ الزَّكَاة-بَابُ فَضْلِ الصَّدَقَة

: 


من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۱۸۴ حدیث من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۱۸۶
روایت شده از : حضرت محمد صلی الله علیه و آله
کتاب : من لايحضره الفقيه - جلد ۲
بخش : أبواب الزكاة-باب فضل الصدقة
عنوان : حدیث حضرت محمد (ص) در کتاب من لا يحضره الفقيه جلد ۲ أَبْوَابُ الزَّكَاة-بَابُ فَضْلِ الصَّدَقَة
موضوعات :

ترجمه

‏محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۲ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۳۸۱

و گروهى از انصار به نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آمدند و بر آن حضرت سلام گفتند، پس سلامشان را جواب گفت، آنگاه گفتند: يا رسول الله، ما رابه شما حاجتى هست، فرمود حاجتتان را به ميان آوريد، گفتند: آن، حاجتى عظيم است. فرمود: بياوريد، آن كدامست؟ گفتند: حاجت ما اين است كه بهشت را براى ما نزد پروردگارت ضمانت كنى! پس سر به زير افكند، و چنان كه رسم متفكران است، چند لحظه با سر انگشتان يا با عصا آهسته بر زمين كوبيد، و آنگاه سر برداشت، و فرمود: اين كار را در حق شما ميكنم مشروط به اينكه چيزى از كسى نخواهيد و هيچ گاه سؤال نكنيد راوى اين خبر گفت: پس چنين اتفاق مى‏افتاد كه مردى از آن جمع در سفر ميبود، و تازيانه‏اش از دستش مى‏افتاد، پس بعلت فرار از سؤال خوش نميداشت كه بازگرداندن آن را از كسى بخواهد، و از اين رو از فراز جهاز شتر بزير مى‏آمد و آن را بر ميداشت، و گاهى چنين رخ ميداد كه در كنار سفره نشسته بود، و ديگرى از همنشينانش به ظرف آب نزديكتر بود، ولى به آن همنشين نمى‏گفت كه: آن ظرف آب را به من ده، بلكه خود از جاى برميخاست و آب مينوشيد.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)