روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۵۲۳
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۱، أَبْوَابُ الصَّلَاةِ وَ حُدُودِهَا-بَابُ مَا يُسْتَحَبُّ مِنَ الدُّعَاءِ فِي كُلِّ صَبَاحٍ وَ مَسَاء
و روي عده من اصحابنا عن ابي عبد الله ع انه قال :
من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۵۲۲ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۵۲۴ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۱ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۵۲۷
جماعتى از راويان شيعه اماميّه از امام صادق عليه السّلام نقل كردهاند كه فرمود: پدرم عليه السّلام پس از فريضه صبح اين دعا را مىخواند: (ترجمه) «اى آنكه از رگ حيات بمن نزديكترى! و اى آنكه ميان شخص و دلش حائل ميگردى!، اى آنكه در مقامى منيع و والائى!، و اى آنكه هيچ چيز همانندش نيست و او شنوا و داناست، اى بخشندهتر از هر كس كه از او تمنّا كنند!، و اى به بذل كف گشودهتر از هر كس كه به دهش دست گشايد!، و اى بهترين كسى كه او را هنگام نياز مىخوانند! و اى بالاترين كسى كه بدو اميد دارند!، اى شنوندهترين شنوايان (ناله حاجتمندان را)!، اى بيناترين بينندگان (حال مستمندان را)!، اى بهترين يارىكنندگان (مر گرفتاران را)!، اى سريعترين بازجويان (مر ستمكاران را)!، اى مهربانترين مهربانان (مر بندگان را)!، اى داورتر از همه داوران! درود و رحمت فرست بر محمّد و آلش، و روزى مرا فراخى ده، و عمرم را طولانى كن، و سايه رحمتت را بر من بگستر، و مرا از آن كسانى قرار ده كه آيينت را به آنها يارى ميدهى، و ديگرى را به جاى من برمگزين، بار الها تو خود روزى من و هر جنبنده ديگرى را عهدهدارشدهاى، پس از آن رزق بسيار و حلالت روزى من و خانوادهام را فراوان گردان، و از تنگدستى و بىچيزى كفايتمان فرما». آنگاه (خطاب به فرشتگان نويسنده اعمال روز كرده) ميفرمود: «خوش آمديد اى دو نگهبان، درود خدا بر شما باد اى دو نويسنده عمل، بنويسيد- خداوند شما را مورد رحمت قرار دهد-: من شهادت ميدهم و اقرار ميكنم كه معبودى جز خداى يكتا و بىهمتا نيست، و او را انباز نباشد، و اقرار ميكنم كه محمّد بنده و فرستاده اوست، و آئين همانست كه او دستورش را صادر فرموده، و اسلام همانست كه او وصف كرده، و كتاب چنان است كه او فرستاده، و كلام حقّ همانست كه او گفته، و براستى كه خداوند خود حقّ آشكار است. پروردگارا بر محمّد و آلش بهترين درودها را فرست و بالاترين سلام و تحيّت را ارزانى دار، من صبح كردم در حالى كه پروردگارم را سپاس و ستايش مينمايم و صبح كردم در حالى كه براى او شريك نگرفتم چيزى را، و با او كسى را نخواندم، و جز او ولى و سرپرستى را اختيار نكردم، صبح كردم در حالى كه بنده زر خريد فرمانبردارم و از خود چيزى ندارم جز آنكه مولايم عطا فرموده، صبح نمودم در حالى كه توان آنم نيست كه خيرى را كه اميد دارم بسوى خود جلب، يا شرّى را كه از آن حذر دارم از خود دور سازم، شب را بروز آوردم در حالى كه گرو اعمال خويشتنم، و صبح نمودم در حالى كه نيازمندم بدانسان كه كسى را از خود نيازمندتر نمىيابم، بخواست خداوند شب را بروز و به خواست او روز را به شب ميبرم، و بخواست او زنده و بخواست او خواهم مرد، و بسوى اوست راه من».