روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۱۴۷
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۱، أَبْوَابُ الصَّلَاةِ وَ حُدُودِهَا-بَابُ فَرْضِ الصَّلَاة
و قال زراره و الفضيل :
من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۱۴۶ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۱۴۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۱ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۲۹۷
زرارة و فضيل گويند: به امام باقر عليه السّلام عرض كرديم: نظرتان در مورد معنى اين فرمايش خداى عزّ و جلّ چيست كه ميفرمايد: إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً يعنى: (همانا نماز بر مؤمنان نوشتهايست معين و لازم- النساء: ۱۰۳) آن حضرت فرمود: يعنى نوشته ايست واجب، و منظور از موقوت وقت فوت آن نيست كه اگر از آن وقت مقرّر بگذرد فوت شود و نتوان تدارك آن كرد و اگر آن را بجا آورند به عوض نماز فايته قبول نباشد، كه اگر چنين مىبود حتما ميبايست حضرت سليمان بن داود عليه السّلام هلاك ميشد چون در غير وقت فضيلت آن را بجا آورد، ليكن چنين نيست بلكه هر گاه بيادش آيد آن را بجا مىآورد. مصنّف اين كتاب گويد: همانا نادانان اهل خلاف چنين مىپندارند كه سليمان عليه السّلام روزى مشغول سان ديدن و بازديد اسبان بود و چون سرگرم اين كار بود غافل ماند تا خورشيد فرو رفت يا باصطلاح آفتاب رخ در پوشيد و نماز او فوت شد پس دستور باز گردانيدن آن اسبها را داد و امر كرد آنها را پى كنند (ساقهاى ايشان را قطع كنند) و گردنشان را بزنند و جمله را بكشند و گفت: اين كار را بدان جهت كردم كه آنان مرا از ياد پروردگارم غافل ساختند. در حالى كه ماجرا بدين گونه كه آنان مىپندارند و قائلند نيست و شأن سليمان پيامبر خدا بسيار برتر از آنست كه دست بدين گونه اعمال بيالايد، زيرا آن اسبان را گناهى نبوده است تا پى كرده شوند و گردنشان را بزنند چون اسبان خود خويشتن را به سليمان عرضه نكرده بودند و او را سرگرم نساخته بودند، هر چند اگر خود هم عرضه داشته بودند نيز چون حيوان و غير مكلّف بودهاند گناهى بر آنان نبوده است، لذا در اين مورد حكايت صحيح بشرح آتى است: