روایت:الکافی جلد ۸ ش ۶۷
آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة
عنه عن احمد بن محمد عن الحسين بن سعيد عن محمد بن داود عن محمد بن عطيه قال :
الکافی جلد ۸ ش ۶۶ | حدیث | الکافی جلد ۸ ش ۶۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۱ ترجمه رسولى محلاتى, ۱۳۵
محمد بن عطية گويد: مردى از دانشمندان اهل شام بنزد امام باقر عليه السّلام آمده عرضكرد: اى ابا جعفر آمدهام مسألهاى از شما بپرسم كه مرا درمانده كرده از اينكه كسى را بيابم كه بتواند آن را برايم تفسير و معنى كند، و از سه گروه پرسيدهام و هر يك بنحوى پاسخ مرا داده غير از آنچه گروه ديگر پاسخ داده امام عليه السّلام فرمود: مسأله تو چيست؟ عرضكرد: پرسشم اينست كه نخستين چيزى را كه خدا آفريد چه بود؟ چون من از يكى پرسيدهام و او گفته است: «قدر» بوده، و ديگرى گفته: «قلم» بود، و سومى گفته «روح» است. امام باقر عليه السّلام فرمود: اينها (هيچ كدام) چيز درستى نگفتهاند و من بتو خبر ميدهم كه همانا خداى تبارك و تعالى بود و جز او چيزى وجود نداشت، و كسى نيز پيش از عزت او نبود (كه عزت خدا مستند باو باشد) و اين است معناى گفتارش: «منزه است پروردگارت پروردگار عزت از آنچه (مشركان) توصيفش كنند» (سوره صافات آيه ۱۸۰) و آفريننده پيش از آفريده بود، و اگر نخستين چيزى را كه از خلق خويش آفريد چيزى بود كه از چيز ديگر گرفته بود هرگز دنبالهاش قطع نميشد و با اين وضع پيوسته چيزى با خدا بود و هيچ گاه نميشد كه خدا مقدم بر آن چيز باشد، ولى خدا بود در وقتى كه چيزى جز او نبود، و نخست آن چيزى را آفريد كه همه چيزها از آن است، و آن آب است كه همه چيزها از آن است، و هر چيز را بآب منسوب ساخت ولى آب را بچيزى نسبت نداد كه بدان منسوب گردد، و باد را نيز از آب آفريد سپس باد را بر آب مسلط كرد و باد شكم آب را شكافت تا اينكه از آب كفى پديد آمد بدان اندازهاى كه ميخواست پديد آيد، پس از آن كف زمينى سفيد و پاك آفريد كه در آن شكاف و سوراخ و بلندى و پستى و درختى نبود، پس از آن، آن را بر هم پيچيد و بر زير آب نهاد، سپس خداوند آتش را از آب آفريد پس آتش دل آب را شكافت تا از آب دودى برخاست بدان اندازه كه خدا ميخواست، و خدا از آن دود آسمانى صاف و پاكيزه خلق فرمود كه نه در آن شكافى بود و نه سوراخى و اين است گفتار او كه فرمايد: «... آسمان كه خدايش ساخت، و سقف آن را بالا برده و پرداخت، و شبش را تاريك و روزش را برون آورد» (سوره نازعات آيه ۲۷- ۲۹). فرمود: در آن وقت نه خورشيدى بود نه ماهى و نه اختران و نه ابرى، سپس آن را در هم پيچيد و بر زير زمينش نهاد، آنگاه اين دو آفريده خود را مرتب ساخت و آسمانها را پيش از زمين برافراشت، و اين است گفتارش عز ذكره كه (دنبال آيات فوق) فرمايد: «و زمين را پس از آن گسترش داد» يعنى آن را پهن كرد. مرد شامى عرضكرد: اى ابا جعفر (پس معناى اين آيه چيست كه) خداى تعالى فرمايد: «آيا ننگرند كسانى كه كافرند كه آسمانها و زمين پيوسته بودند و از هم بازشان كرديم» (سوره انبياء آيه ۲۹) امام باقر عليه السّلام باو فرمود: شايد تو پندارى كه آنها بهم بسته و چسبيده بودند و آنگاه يكى از آنها از ديگرى جدا شد؟ عرضكرد: آرى، حضرت باو فرمود: از پروردگار خويش آمرزش بخواه زيرا گفتار خداى عز و جل (كه فرمايد): «بهم پيوسته بود» يعنى آسمان بود و باران نمىباريد، و زمين بسته بود و دانه نميرويانيد، و چون خداى تبارك و تعالى خلق را آفريد و از هر جاندارى در آن جايگير فرمود آسمان با آمدن باران از هم گشوده شد و زمين با روياندن دانه. شامى گفت: گواهى دهم كه براستى تو از فرزندان پيمبرانى و همانا علم و دانش تو از علم و دانش آنها است.
حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى, ۱۲۹
محمّد بن عطيّه مىگويد: مردى از دانشمندان شام نزد امام باقر عليه السّلام آمد و عرض كرد: يا ابا جعفر! پيش تو آمدهام تا از مسألهاى پرسش كنم كه ناتوانم كسى را بيابم كه بتواند آن را روشن كند و در باره آن از سه قشر مردم پرسش كردهام و هر قشرى از آنها سخنى گفته مخالف با سخن قشر ديگر. امام باقر عليه السّلام به او فرمود: پرسشت چيست؟ عرض كرد: سؤال من پيرامون نخستين چيزى است كه خدا در ميان خلقش آفريده است، زيرا برخى در پاسخ گفتهاند: قدر است و برخى گفتهاند: قلم و برخى گفتهاند: روح. امام باقر عليه السّلام فرمود: درست نگفتهاند و من به آگاهى تو مىرسانم كه خداوند تبارك و تعالى بود و چيزى جز او نبود، عزيز بود، و كسى پيش از عزّت او نبود، و اين است مفهوم اين __________________________________________________
(۱) «بگو: به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى در باره خويشاوندان» (سوره شورى/ آيه ۲۳).
سخن پروردگار كه: سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ «۱»، و آفريننده پيش از آفريده بود، و اگر نخستين چيزى كه آفريده چيزى باشد از چيزى ديگر هرگز انقطاعى نمىداشت و در اين صورت پيوسته چيزى با او باشد و بر آن پيشى ندارد ولى او بود و جز او با او نبود، چيزى را آفريد كه همه چيزها را از آن آفريد و آن آب بود كه همه چيزها را از آن آفريد، و اصل هر چيز را از آب به آب پيوست، و براى آب اصلى به چيز ديگر نپيوست كه او را بدان منسوب سازد، و باد را از آب آفريد، و سپس باد را بر آب چيره ساخت، و باد متن آب را شكافت تا از آن كفى برجهيد به آن اندازه كه خواست برجهد و از آن كف، زمينى سپيد و پاك آفريد كه در آن ترك و سوراخ و بلندى و پستى درخت نبود، سپس آن را فراهم آورد و بالاى آب نهاد، سپس خدا آتش را از آب آفريد و آتش، متن آب را شكافت تا از آب دودى برخاست آنقدر كه خداى مىخواست به آسمان برخيزد، و از آن دود آسمانى آفريد روشن و پاك كه نه تركى در آن بود و نه سوراخى و اين است مقصود از فرموده پروردگار كه: السَّماءُ بَناها* رَفَعَ سَمْكَها فَسَوَّاها* وَ أَغْطَشَ لَيْلَها وَ أَخْرَجَ ضُحاها «۲». امام عليه السّلام مىفرمايد: نه خورشيدى بود، نه ماهى، نه اخترى و نه ابرى، و سپس آن را درهم پيچيد و روى زمينش نهاد، و سپس اين دو آفريده را به هم پيوند داد و آسمان را پيش از زمين برافراشت و اين است مفهوم سخن پروردگار كه: وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها «۳». آن عالم شامى گفت: اى ابا جعفر! أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما «۴»، امام عليه السّلام فرمود: شايد تو پنداشتى كه آنها به هم چسبيده بودند و از يك ديگر جدا شدند! او در پاسخ گفت: آرى. امام عليه السّلام فرمود: از خدايت آمرزش بخواه، زيرا بر پايه سخن پروردگار هر دو بسته بودند، مىفرمايد: آسمان بسته __________________________________________________
(۱) «منزّه است پروردگار تو، پروردگار شكوهمند، از آنچه وصف مىكنند» (سوره صافات/ آيه ۱۸۰). (۲) «آسمانى كه [او] آن را برپا كرده است، سقفش را برافراشت و آن را [به اندازه معيّن] درست كرد و شبش را تيره و روزش را آشكار گردانيد» (سوره نازعات/ آيه ۲۷ و ۲۸). (۳) «و پس از آن، زمين را با غلتانيدن گسترد» (سوره نازعات/ آيه ۳۰). (۴) «آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند، و ما آن دو را از هم جدا ساختيم» (سوره انبياء/ آيه ۳۰).
بود و باران نمىباريد و زمين بسته بود و دانه نمىروياند، و چون خداوند تبارك خلق را آفريد و از هر جاندارى در آن پراكند آسمان به بارش آمد و زمين به رويانيدن گياه باز شد. عالم شامى گفت: گواهى مىدهم كه تو از فرزندان پيامبرانى و دانش تو از دانش آنهاست.