روایت:الکافی جلد ۸ ش ۵۴۲

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة

محمد بن يحيي عن احمد بن سليمان عن عبد الله بن محمد اليماني عن مسمع بن الحجاج عن صباح الحذا عن صباح المزني عن جابر عن ابي جعفر ع قال :

لَمَّا أَخَذَ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ بِيَدِ عَلِيٍّ ع‏ يَوْمَ اَلْغَدِيرِ صَرَخَ‏ إِبْلِيسُ‏ فِي جُنُودِهِ صَرْخَةً فَلَمْ يَبْقَ مِنْهُمْ أَحَدٌ فِي بَرٍّ وَ لاَ بَحْرٍ إِلاَّ أَتَاهُ فَقَالُوا يَا سَيِّدَهُمْ وَ مَوْلاَهُمْ مَا ذَا دَهَاكَ فَمَا سَمِعْنَا لَكَ صَرْخَةً أَوْحَشَ مِنْ صَرْخَتِكَ هَذِهِ فَقَالَ لَهُمْ فَعَلَ هَذَا اَلنَّبِيُّ فِعْلاً إِنْ تَمَّ لَمْ يُعْصَ اَللَّهُ أَبَداً فَقَالُوا يَا سَيِّدَهُمْ أَنْتَ كُنْتَ‏ لآِدَمَ‏ فَلَمَّا قَالَ اَلْمُنَافِقُونَ إِنَّهُ يَنْطِقُ عَنِ اَلْهَوَى وَ قَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ‏ أَ مَا تَرَى عَيْنَيْهِ تَدُورَانِ فِي رَأْسِهِ‏ كَأَنَّهُ مَجْنُونٌ يَعْنُونَ‏ رَسُولَ اَللَّهِ ص‏ صَرَخَ‏ إِبْلِيسُ‏ صَرْخَةً بِطَرَبٍ فَجَمَعَ أَوْلِيَاءَهُ فَقَالَ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنِّي كُنْتُ‏ لآِدَمَ‏ مِنْ قَبْلُ قَالُوا نَعَمْ قَالَ‏ آدَمُ‏ نَقَضَ اَلْعَهْدَ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِالرَّبِّ وَ هَؤُلاَءِ نَقَضُوا اَلْعَهْدَ وَ كَفَرُوا بِالرَّسُولِ‏ فَلَمَّا قُبِضَ‏ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ وَ أَقَامَ اَلنَّاسُ غَيْرَ عَلِيٍ‏ لَبِسَ‏ إِبْلِيسُ‏ تَاجَ اَلْمُلْكِ وَ نَصَبَ مِنْبَراً وَ قَعَدَ فِي اَلْوَثْبَةِ وَ جَمَعَ خَيْلَهُ وَ رَجْلَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ اِطْرَبُوا لاَ يُطَاعُ اَللَّهُ حَتَّى يَقُومَ‏ اَلْإِمَامُ‏ وَ تَلاَ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ‏ إِبْلِيسُ‏ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاََّ فَرِيقاً مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ‏ قَالَ‏ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ كَانَ تَأْوِيلُ هَذِهِ اَلْآيَةِ لَمَّا قُبِضَ‏ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ وَ اَلظَّنُّ مِنْ‏ إِبْلِيسَ‏ حِينَ قَالُوا لِرَسُولِ اَللَّهِ ص‏ إِنَّهُ يَنْطِقُ عَنِ اَلْهَوَى فَظَنَّ بِهِمْ‏ إِبْلِيسُ‏ ظَنّاً فَصَدَّقُوا ظَنَّهُ‏


الکافی جلد ۸ ش ۵۴۱ حدیث الکافی جلد ۸ ش ۵۴۳
روایت شده از : امام محمّد باقر عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۸
بخش : كتاب الروضة
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۸ كِتَابُ الرَّوْضَة‏‏‏ حَدِيثُ إِسْلَامِ عَلِيٍّ ع‏
موضوعات :

ترجمه

هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۲ ترجمه رسولى محلاتى, ۱۸۶

جابر از امام باقر عليه السّلام روايت كند كه چون رسول خدا (ص) در روز غدير خم دست على عليه السّلام را بدست گرفت (و آن حضرت را براى جانشينى خويش منصوب فرمود) شيطان در ميان لشكريانش فرياد زد، و هيچ يك از آنها چه در خشكى و چه دريا بجاى نماند جز آنكه بدنبال فرياد او بنزدش دويدند، و گفتند: اى آقا و سرور ما چه بر سرت آمده كه ما تاكنون از تو فريادى وحشتناكتر از اين نشنيده بوديم؟ بدانها گفت: اين پيغمبر كارى كرد كه اگر براستى اين كار سرانجامى بگيرد هرگز كسى خداى را معصيت و نافرمانى نكند! در پاسخ گفتند: اى آقاى ما تو همانى كه با آدم ابو البشر چنان كردى! و چون منافقان (كه در آن انجمن در غديرخم حاضر بودند) گفتند: اين مرد (يعنى رسول خدا) از روى هواى نفس و دلخواه خود سخن ميگويد، و يكى از آن دو نفر برفيقش گفت: مگر نمى‏بينى كه چشمانش‏ چگونه در كاسه سرش ميچرخد؟ گويا ديوانه شده- و مقصودشان رسول خدا (ص) بود- در اين موقع شيطان فريادى از روى خوشحالى زد، و دوستانش دوباره گردش را گرفتند، بدانها گفت: آيا دانسته‏ايد كه من پيش از اين با آدم ابو البشر چه كردم؟ گفتند: آرى، گفت: آدم پيمان خود را شكست ولى بخدا كافر نشد، و اينان هم پيمان شكستند و هم برسول خدا كافر شدند. و هنگامى كه رسول خدا (ص) از اين جهان رحلت فرمود و مردم بجاى على عليه السّلام ديگرى را بخلافت نصب كردند شيطان تاج شاهى بر سر نهاد و منبرى گذارد و روى بالش نشست، و پيادگان و سوارگان خود را جمع كرد و بدانها گفت: شادى كنيد تا روز ظهور امام (آن طور كه بايد) خداى فرمانبردارى نشود. امام باقر عليه السّلام اين آيه را خواند: «و براستى شيطان گمان خويش را در باره آنها صادق و پابرجا ديد، و بجز گروهى از مؤمنان (همگى) پيروى او را كردند» (سوره سبأ آيه ۲۰) امام باقر عليه السّلام فرمود: تأويل اين آيه هنگامى بود كه رسول خدا (ص) از اين جهان رفت، و گمان ابليس همان وقتى بود كه در باره رسول خدا (ص) گفتند: او از روى هواى نفس و دلخواه خود سخن ميگويد، و شيطان در اين موقع گمانى در باره ايشان برد و آنها گمان شيطان را ثابت و درست كردند.

حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى‏, ۳۹۵

جابر از امام باقر عليه السّلام روايت كند كه چون پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در روز غدير خم دست على عليه السّلام را در دست گرفت، شيطان در ميان سپاهيانش نعره برآورد و هيچ يك از آنها چه در خشكى و چه دريا به جاى نماند مگر آنكه در پى نعره او به سويش دويدند و گفتند: اى آقا و مولا! چه بر سر تو آمده؟ ما هرگز از تو نعره‏اى دهشتناك‏تر از اين نعره نشنيده بوديم. او بديشان گفت: اين پيامبر كارى كرد كه اگر براستى اين كار تحقّق يابد ديگر كسى هرگز خدا را نافرمانى نكند. آنها در پاسخ گفتند: سرورا! تو آدم را فريب دادى، و چون منافقان گفتند: اين مرد [پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم‏] از سر هواى نفس سخن مى‏گويد، و يكى به ديگرى گفت: مگر نمى‏بينى كه چشمانش چگونه در كاسه سرش مى‏چرخد؟ گويا ديوانه شده- مقصودشان پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بود-. در اين هنگام شيطان فريادى از سر شادى زد و دوستانش دوباره گرد او حلقه زدند. او بديشان گفت: آيا مى‏دانيد من پيشتر با آدم ابو البشر چه كرده‏ام؟ گفتند: آرى، گفت: آدم، پيمان خود را شكست ولى بخدا كفر نورزيد ولى اينان هم پيمانشان را نقض كردند و هم به پيامبر عليه السّلام كفر ورزيدند. پس هنگامى كه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم از اين جهان رخت بربست و مردم به جاى على عليه السّلام ديگرى را به خلافت نشاندند شيطان تاج شاهى بر سر نهاد و منبرى نهاد و روى بالش‏نشست، و پيادگان و سوارگان خود را گرد آورد و بديشان گفت: شادى كنيد كه تا روز ظهور امام، خداوند فرمان برده نشود. امام باقر عليه السّلام اين آيه را تلاوت فرمود: وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «۱». امام باقر عليه السّلام فرمود: تأويل اين آيه هنگامى بود كه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم رحلت فرمود و گمان ابليس همان هنگامى بود كه در باره پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم گفتند: او از سر هواى نفس سخن مى‏گويد، و شيطان در اين هنگام گمانى در باره ايشان برد و آنها گمان شيطان را تصديق كردند و تحقّق بخشيدند. __________________________________________________

(۱) «براستى شيطان گمان خويش را در باره آنها صادق يافت و جز گروهى از مؤمنان همه از او پيروى كردند» (سوره سبأ/ آيه ۲۰).


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)