روایت:الکافی جلد ۸ ش ۲۷
آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة
ابو علي الاشعري عن محمد بن سالم و علي بن ابراهيم عن ابيه جميعا عن احمد بن النضر و محمد بن يحيي عن محمد بن ابي القاسم عن الحسين بن ابي قتاده جميعا عن عمرو بن شمر عن جابر عن ابي جعفر ع قال :
الکافی جلد ۸ ش ۲۶ | حدیث | الکافی جلد ۸ ش ۲۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۱ ترجمه رسولى محلاتى, ۱۰۰
جابر از امام باقر عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: روزى رسول خدا (ص) براى سان ديدن از اسبان بيرون آمد پس عبورش بقبر أبى احيحة افتاد، ابو بكر (كه همراه آن حضرت بود) گفت: خدا لعنت كند صاحب اين قبر را بخدا سوگند شيوهاش جلوگيرى از راه خدا و تكذيب رسول خدا (ص) بود، خالد پسر ابو احيحه گفت: بلكه خدا ابو قحافه را لعنت كند كه بخدا نه مهماننوازى داشت و نه با دشمنان اسلام ميجنگيد، خدا هر كداميك از آن دو را كه در تيره و تبار خود پستتر و بيمقدارتر بودند لعنت كند، رسول خدا (ص) كه گفتگوى آن دو را شنيد افسار شتر را بگردنش انداخت و فرمود: هر گاه شما بمشركين بد ميگوئيد بطور عموم بگوئيد و شخص معينى را نام نبريد كه فرزند آن شخص خشمناك گردد، سپس ايستاد و اسبان را از جلوش عبور دادند، در اين ميان اسبى را آوردند عيينة بن حصن گفت: اين اسب چنين و چنان است (و شروع كرد بتوصيف كردن آن اسب) رسول خدا (ص) فرمود: ما را واگذار كه من بخصوصيات اسبان از تو داناترم عيينة گفت: من نيز بحال مردان و انساب (آنان) از تو داناترم، رسول خدا (ص) خشمگين شد بطورى كه چهرهاش سرخ شد و باو فرمود: (بگو) كدام مردان برترند؟ عيينة گفت: مردانى كه در نجد هستند، آنها شمشيرهاى خود را روى شانهها ميگذارند و نيزههاشان را روى شانه اسبان مىنهند، و دو ميدان جنگ با آنها پيكار ميكنند و هم چنان پيش ميروند، رسول خدا (ص) فرمود: دروغ گفتى بلكه مردان اهل يمن بهترند، ايمان يمنى است (و از يمن آمده، ابن اثير گفته چون ايمان از مكه طلوع كرد و مكه نيز جزء سرزمينهاى تهامة است و تهامة نيز از زمينهاى يمن محسوب ميگردد) و حكمت و فرزانگى نيز از يمن است، و اگر موضوع هجرت من (از مكه بمدينه) نبود من نيز مردى از اهل يمن بودم. جفا سنگدلى در سر و صداكنندگان (يا شترداران و گاوداران) چادرنشين است كه همان قبائل ربيعة و مضر هستند و در طرف برآمدنگاه خورشيدند، و قبيله مذحج (كه از اهل يمن هستند) بيشتر قبيلهاى هستند كه ببهشت روند، و قبيله حضرموت بهتر از تيره عامر بن صعصعة هستند،- و برخى روايت كردهاند كه فرمود: بهتر از تيره حارث بن معاويه هستند- و تيره بجيلة بهتر از قبائل رعل و ذكوان ميباشند، و اگر تيره لحيان هلاك گردد من باكى ندارم. سپس فرمود: خدا لعنت كند فرمانروايان چهارگانه: «جمد» و «مخوس» و «مشرح» (هر دو بر وزن منبر) و «أبضعة» و خواهرشان «عمردة» را (اين پنج نفر فرزندان معديكرب هستند كه چنانچه مورّخين گويند مردان آنها بهمراه اشعث بن قيس بمدينه آمده و اسلام آوردند، ولى چون برفتند بحال كفر برگشته و در جنگ حنين بدست لشكر اسلام كشته شدند). و خدا لعنت كند «محلل» و «محلل له» را (شرح آن در آخر حديث بيايد) و هر كه (يعنى هر بندهاى كه) بغير از مواليان (و آقايان خود) خويش را منتسب كند، و هر كس براى خود مدعى نسبى گردد كه آن را نشناسد (و بدروغ خود را بفاميلى يا شخصى منتسب سازد). و آن مردانى كه خود را بزنان شبيه سازند و زنانى كه خود را بمردان شبيه سازند، و هر كه در اسلام چيز تازه آورد (و بدعتى گزارد) و هر كه بدعتگذارى را پناه دهد، و هر كه جز قاتل خود ديگرى را (بعنوان قصاص) بكشد، يا بزند ضارب خود را، و هر كه پدر و مادرش را لعنت كند. مردى عرضكرد: اى رسول خدا مگر كسى پيدا مىشود كه پدر و مادر خود را لعنت كند؟! فرمود: آرى پدر و مادر مردم را لعنت ميكند و آنها نيز پدر و مادر او را لعنت ميكنند. و خدا لعنت كند قبائل رعل، و ذكوان و لحيان را، و جذيمة را از تيره اسد، و غطفان، و ابو سفيان بن حرب، و شهبل ذو الاسنان را، و دو فرزند مليكه بن جزيم و مروان و هوذة و هونة را. (توضيح: مجلسى (ره) در معناى محلل و محلل له چند معنا ذكر كرده يكى همان معناى متبادر آن كه مقصود از محلل كسى است كه زنى را كه شوهرش سه طلاقه كرده بزنى بگيرد و با او نزديكى كند تا بر شوهر اولى آن زن حلال شود و پس از نزديكى طلاقش دهد و مقصود از «محلل له» همان شوهر آن زن است و از طيبى نقل كرده كه گفته است شوهر آن زن ملعونست چون حاضر شده تا سه بار زنش را طلاق دهد و راضى شده دوباره با اين حيله شرعى آن زن را بگيرد و محلّل ملعونست چون مانند بز نر خود را اجير كرده تا كار ديگرى را اصلاح كند. و وجه ديگر آنست كه مقصود عمل مردمان جاهليت باشد كه ماههاى حرام را حلال و ماههاى حلال را حرام ميكردند و در قرآن به «نسىء» تعبير شده، و وجه سوم آنكه مقصود حلال كردن هر حرام الهى باشد).
حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى, ۱۰۲
جابر به نقل از امام باقر عليه السّلام مىگويد كه حضرت فرمود: پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم براى ديدن سان از سواران بيرون شد و به قبر ابو أحيحه گذر كرد. ابو بكر عرض كرد: خداوند لعنت كند صاحب اين قبر را، پس بخدا كه او مانعى بود در راه خدا، و پيامبر را تكذيب مىكرد. خالد پس ابو أحيحه گفت: بلكه خداوند ابو قحافه را لعنت كرد كه بخدا نه ميهماننواز بود و نه دشمن ستيز، پس خداوند هر كدام از اين دو كه در ميان كسان خود خوارتر بودند لعنت كند. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم مهار شتر خود را بر پشت شانه آن انداخت و فرمود: هنگامى كه شما از مشركان بد مىگوييد بطور كلّى سخن بگوييد و بويژه نام كسى را نبريد تا فرزندش به خشم بيايد. حضرت صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم باز ايستاد و اسبان از برابر او گذشتند و اسبى بر او گذر كرد كه عيينة بن حصن گفت: اين اسب چنين و چنان است. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: ما را به حال خود واگذار كه من به احوال اسبان از تو آگاهترم، عيينه گفت: و من به احوال مردان از تو آگاهترم، پس حضرت چنان خشمگين شد كه خون به چهرهاش دويد و فرمود: كدام مردان برترند؟ عيينه گفت: مردانى كه در نجد هستند و شمشيرهايشان را حمايل مىكنند و نيزههاشان را بر پشت اسبهايشان مىنهند و اين چنين گام بر مىدارند. حضرت صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: دروغ گفتى بلكه مردان اهل يمن برترند، ايمان از يمن است و حكمت و فرزانگى از يمن و اگر هجرت نبود كه مرا به مدينه كشاند من خود مردى بودم يمنى. سختىو سنگدلى در ميان هوچىگران و شتر داران است؛ چادرنشينان و خانه بدوشانى كه از قبايل ربيعه و مضر مىباشند؛ از آنجا كه خورشيد در سرزمين عربستان برمىآيد و مذحج يمن، بيشتر تيرهاى هستند كه به بهشت مىروند و حضرموت بهتر از صعصعة هستند- و برخى روايت كردهاند بهتر است از تيره حارث بن معاويه- و تيره بجيله از اهل يمن، بهتر از تيره رعل و ذكوان سليم هستند، و اگر تيره لحيان نابود شوند مرا باكى نيست. سپس فرمود: لعنت كند خداوند ملوك اربعه جمد و مخوس و مشرح و ابضعه و خواهر ايشان عمر ده را و خدا لعنت كند محلّل و محلّل له، و هر كسى را كه جز به مولاى خود ولاء داشته باشد و هر كسى كه مدعى نژاد و نسب گردد كه شناخته نشود، و آن مردانى كه خود را به مانند زنان سازند و آن زنانى كه خود را به مردان مانند كنند، و هر كسى را كه در اسلام رويدادى پديد آورد و بدعتى نهد و جز قاتل كسى را كشد و جز ضارب كسى را زند، و نيز كسى كه پدر و مادرش را نفرين كند. مردى عرض كرد: يا رسول اللَّه! آيا يافت مىشود كسى كه پدر و مادرش را نفرين كند؟ حضرت صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: آرى، پدران و مادران فرزندانشان را لعنت مىكنند و در برابر، فرزندان هم پدران و مادرانشان را نفرين مىكنند، و خدا لعنت كند قبيله رعل و ذكوان و عضل و لحيان و تيره جذيمه از قبيله اسد و غطفان و ابو سفيان و شهبل ذا الاسنان و دو پسر مليكة بن جزيم و مروان و هوذه و هونه را.