روایت:الکافی جلد ۲ ش ۹۷۹
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
محمد بن يحيي عن احمد بن محمد و علي بن ابراهيم عن ابيه جميعا عن ابن محبوب عن الهيثم بن واقد الجزري قال سمعت ابا عبد الله ع يقول :
الکافی جلد ۲ ش ۹۷۸ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۹۸۰ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۱۲۹
مىفرمود (ع) كه: راستى خدا عز و جل يكى از پيغمبرانش را به قوم وى فرستاد و به او وحى كرد كه به قومت بگو: راستش اين است كه اهل هيچ آبادى و هيچ مردمى كه در اطاعتِ من به خوشى و فراوانى رسيده و از حالى كه من دوست دارم به حالى كه بد دارم منتقل شوند جز اين نيست وضع آنان را از آنچه دوست دارند به وضعى كه بد دارند برگردانم و اهل هر آبادى و هر خانهاى كه در نافرمانى من به بد حالى و تنگدستى افتادهاند و از حالى كه من بد دارم به حالى كه دوست دارم بر گردند جز اين نيست كه من آنها را از حالى كه بد دارند به وضعى كه خوش دارند برگردانم، به آنها بگو كه: رحمت من پيش است از خشمم، از رحمت من نوميد مباشيد، زيرا هيچ گناهى نزد من بزرگتر از آن نيست كه آن را بيامرزم، به آنها بگو: از راه عناد و لجبازى خود را در معرض خشم در نياورند و دوستانم را خوار و سبك نشمارند، زيرا هنگام خشم مرا حملههائى است كه هيچ چيز از آفريدههايم در برابر آنها تابِ ايستادگى ندارند.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۳۷۶
امام صادق عليه السّلام ميفرمود: خداى عز و جل يكى از پيغمبرانش را بسوى قومش فرستاد و باو وحى فرمود كه بقوت بگو: هر اهل قريه و مردمى كه بروش اطاعت من باشند و در آن حال بآنها خوشى و فراوانى رسد و سپس از آنچه دوست دارم بدان چه ناپسند دارم (از اطاعتم بمعصيت) گرايند، آنها را از آنچه دوست دارند بآنچه ناخوش دارند (از خوشى بناخوشى) منتقل كنم. و هر اهل قريه و خاندانى كه نافرمانيم كنند و بسختى افتند، سپس از آنچه ناپسند دارم بآنچه دوست دارم (از معصيت باطاعت) گرايند، آنها را از آنچه نميخواهند بآنچه دوست دارند منتقل كنم. و نيز بآنها بگو: رحمت من بر خشم و غضبم پيش دارد، پس از رحمتم نوميد ميباشيد، زيرا گناهى __________________________________________________
(۱) عرم «بر وزن كتف» موشهائى كه سد را سوراخ كردند و اقوالى ديگرى هم در تفسير آن گفته شده.
را كه مىآمرزم نزد من بزرگ نمينمايد، و بآنها بگو: با عناد و لجبازى در معرض خشم من نيايند، و دوستانم را سبك نشمارند، زيرا هنگام خشم هيبتهائى دارم كه هيچ يك از مخلوقم تاب مقاومت آنها را ندارد
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۶۶۱
محمد بن يحيى روايت كرده است، از احمد بن محمد و على بن ابراهيم، از پدرش و هر دو، از ابنمحبوب، از هيثم بن واقد جزرى كه گفت: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مىفرمود: «به درستى كه خداى عز و جل پيغمبرى از پيغمبران خويش را به سوى قومش مبعوث گردانيد و به سوى او وحى فرمود كه: به قوم خود بگو كه: هيچ اهل ده و گروهى نبودند كه بر طاعت و فرمانبردارى من بودند و در آن طاعت، زحمت و مشقّتى به ايشان رسيد. پس از آنچه دوست مىداشتم، منتقل شدند به سوى آنچه دشمن مىداشتم،مگر آنكه ايشان را منتقل ساختم از آنچه دوست مىداشتند، به سوى آنچه ناخوش مىداشتند. و هيچ اهل ده و خاندانى نبودند كه بر معصيت و نافرمانى من بوده باشند و در آن معصيت، ضرر و زحمتى به ايشان رسيده باشد، و از آنچه ناخوش مىداشتم، منتقل شده باشند به سوى آنچه دوست مىداشتم، مگر آنكه ايشان را منتقل ساختهام از آنچه ناخوش مىداشتند، به سوى آنچه دوست مىداشتند، و به ايشان بگو كه: رحمت من بر خشم من پيشى گرفته. پس بايد كه از رحمت من نوميد نباشند؛ زيرا كه گناهى كه آن را مىآمرزم، در نزد من بزرگ نمىنمايد. و به ايشان بگو كه: متعرّض خشم من نشوند و با من ستيزه نكنند، و به دوستان من استخفاف نكنند و ايشان را سبك و خوار ندارند؛ زيرا كه مرا در هنگامى كه غضب مىكنم سطوتهاى چند است كه چيزى از آفريدگان من تاب آن ندارد، و با آن مقاومت و برابرى نمىتواند كرد».