روایت:الکافی جلد ۲ ش ۹۲۵
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي عن علي بن الحكم عن مالك بن عطيه عن يونس بن عمار قال :
الکافی جلد ۲ ش ۹۲۴ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۹۲۶ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۹۷
از يونس بن عمّار، گويد: به امام صادق (ع) گفتم: اين درى كه به چهره من عيان شده است پندارند خدا بندهاى را كه به او حاجتى و توجّهى دارد بدان گرفتار نكند (آثارى كه بر چهره او عيان شده پيسى بوده و محتمل است كه خوره بوده است- از مجلسى ره). گويد: در پاسخ من فرمود: هر آينه مؤمنِ آل فرعون انگشت بريده بوده (از انگشتان خود چلاق بوده خ ل) و شيوهاش بوده كه چنين مىگفته و دستهاى خود را دراز مىكرد و مىگفت: اى مردم! از رسولانِ خدا پيروى كنيد، سپس به من فرمود: چون يك سوّم آخر شب شود، در آغاز آن وضوء ساز و برخيز نمازى را كه مىخواندى بخوان (يعنى نماز شبِ معمولى خود را) چون در سجده دوّم ركعت اوّل باشى، در حال بگو: اى على اى عظيم اى رحمان و اى رحيم اى شنونده دعاها اى بخشنده خيرات، رحمت فرست بر محمد و آل محمد و به من خيرِ دنيا و آخرت را عطا كن آنچه را كه تو خود اهل آنى، و بديهاى دنيا و آخرت را از من بگردان كه تو خود اهل آنى و اين درد را از من ببر (نام آن درد را به زبان آور) زيرا مرا خشمگين نموده و غمنده ساخته است. و بسيار در دعا اصرار كن، گويد: من هنوز به كوفه نرسيده بودم كه خدا همه آن درد را از من به كلّى برد و بهبودى يافتم.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۳۵۸
يونس بن عمار (كه گويا لكههاى پيسى بچهرهاش پيدا شده بود) گويد: بامام صادق عليه السّلام عرضكردم: در باره آنچه در چهره من پيدا شده، مردم گمان ميكنند كه خدا بندهاى را كه باو توجهى دارد بآن مبتلا نكند. حضرت فرمود: بتحقيق كه مؤمن آل فرعون انگشتانش چلاق بود، و با دو دستش اشاره ميكرد و ميگفت: «اى مردم از رسولان خدا پيروى كنيد! سپس امام بمن فرمود: چون ثلث آخر شب فرا رسيد، در آغاز آن وضو بگير و بنمازى كه ميخوانى (نماز شب) برخيز، و چون در سجده دوم دو ركعت اول باشى، در حال سجده بگو. «اى على، اى عظيم، اى رحمان، اى رحيم، اى شنونده دعاها، اى بخشنده خيرات، بر محمد و آل محمد رحمت فرست و از خير دنيا و آخرت آنچه سزاوار بخشش تو است بما عطا كن! و از شر دنيا و آخرت آنچه سزاوار بخشش تو است از من بگردان، و اين درد را از من دور كن- و نام درد را ذكر كن- كه او مرا بخشم آورده و غمگين ساخته» و در دعا اصرار و پافشارى كن، يونس گويد: بكوفه نرسيدم بودم كه خدا همه آنها را از من دور كرد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۶۲۷
محمد بن يحيى، از احمد بن محمد بن عيسى، از على بن حكم، از مالك بن عطيّه، از يونس بن عمّار روايت كرده است كه گفت: به خدمت امام جعفر صادق عرض كردم كه: اين ناخوشى كه در روى من پيدا شده است- يعنى لكّه پيسى-، مردم چنان مىپندارند كه خدا بندهاى را كه از برايش در او حاجتى باشد، به آن مبتلى نگردانيده است. راوى مىگويدكه: حضرت فرمود كه: «مؤمن آل فرعون انگشتانش خشكيده و درهم كشيده بود، «۱» پس همچنين مىگفت و دستهاى خويش را مىكشيد و مىگفت: «يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ» «۲»؛ يعنى: اى گروه من! پيروى كنيد فرستادگان حضرت عيسى عليه السلام را». «۳» يونس مىگويد كه: بعد از آن، حضرت عليه السلام به من فرمود كه: «چون ثلث آخر از شب شود، در اوّل آن وضو بساز و بايست به سوى نمازى كه آن را به جا مىآورى (يعنى نماز شب) و چون در سجده آخر از دو ركعت اوّل باشى، بگو در حالتى كه در سجده هستى كه: يا عَلِىُّ يا عَظيمُ يا رَحْمنُ يا رَحيمُ يا سامِعَ الدَّعَواتِ يا مُعْطِىَ الْخَيْراتِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ وَأَعْطِنى مِنْ خَيْرِ الدُّنْيا وَالْاخِرَةِ ما أَنْتَ أَهْلُه وَأذْهِبْ عَنّى هَذَا الْوَجَعَ، و آن درد را نام مىبرى: فَانَّهُ قَدْ غاظَنى وَأَحْزَنَنى. و در دعا الحاح و اصرار كن». راوى مىگويد كه: به كوفه نرسيده بودم كه خدا همه آن ناخوشى را از من برد و شفا يافتم. و ترجمه دعا اين است كه: «اى بلندمرتبه! و اى بزرگوار! اى بسيار بخشاينده! و اى مهربان! اى شنونده دعاها و اجابتكننده آنها! اى عطاكننده خوبىها! رحمت فرست بر محمد و آل محمد، و عطا كن مرا از خوبى دنيا و آخرت، آنچه را كه تو سزاوار عطاى آنى، و بگردان از من از بدى دنيا و آخرت، آنچه را كه تو سزاوار گردانيدن آنى، و ببر از من اين درد را؛ زيرا كه آن مرا به خشم آورده و مرا اندوهناك گردانيده است». «۴» باب در بيان فضل و افزونى نفرات مسلمانان __________________________________________________
(۱). و ظاهر، صاحب ياسين است، چنان كه در حديث سابق گذشت، و آنچه بعد از اين مذكور مىشود، از قولصاحب ياسين است نه مؤمن آل فرعون. (مترجم) (۲). يس، ۲۰. (۳). يعنى حضرت شمعون و دو كس ديگر از حواريّان، كه ايشان را صادقان و مصدقان مىگفتند، و يا پولس و يوحنّا، و غير از اين در نام ايشان گفتهاند. (مترجم) (۴). و در بعضى از نسخ كافى، به جاى هذا الوجع، بهذا الوجع مكتوب است، و در معنى تفاوتى به هم نمىرسد، وليكن در خواندن فرق مىكند؛ زيرا كه بنابر اوّل، بايد وَ اذْهِبْ- به فتح همزه و سكون ذال و كسر هاء و فتح عين وجع- خوانده شود، و بنابر نسخه بدل، به فتح واو و سقوط همزه و سكون ذال و فتح هاء و كسر عين وجع است. (مترجم)