روایت:الکافی جلد ۲ ش ۸۱۷
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
محمد بن يحيي عن احمد بن محمد عن احمد بن محمد بن ابي نصر قال :
الکافی جلد ۲ ش ۸۱۶ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۸۱۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۶۶۳
از احمد بن محمد بن ابى نصر، گويد: از امام رضا (ع) مسألهاى پرسيدم، پاسخ نداد و خوددارى كرد و سپس فرمود: اگر هر چه بخواهيد به شما بگوئيم، براى شما بدتر باشد و گردن صاحب الامر را بگيرند. امام باقر (ع) فرمود: ولايت خدا است كه آن را رازى به جبرئيل سپرده و جبرئيل رازى به محمد (ص) سپرده و محمد (ص) رازى به على (ع) سپرده و على رازى به هر كه خدا خواسته سپرده، سپس شما آن را فاش مىكنيد، كيست كه سخنى را بشنود و آن را نگهدارد؟ امام باقر (ع) فرموده است: در حكمت آل داود است كه شايسته است براى مسلمان كه خود دار باشد و به كار خود اندر شود و مردم زمان خود را بشناسد، از خدا بپرهيزيد و حديث ما را فاش نكنيد، پس اگر نبود كه خدا از اولياء خود دفاع مىكند و براى دوستانش از دشمنانش انتقام مىكشد (رشته امامت گسسته مىشد) آيا نديدى كه خدا با خاندان (برمك) چه كرد؟ و خدا چه انتقامى براى امام كاظم (ع) گرفت و محققاً بنى اشعث در خطر بزرگى بودند و خدا به واسطه دوستى آنها با امام كاظم (ع) خطر را از آنها دفع كرد؟ شما در عراق به چشمِ خود كردار اين فرعونها را مىبينيد و ملاحظه مىكنيد خدا چه مهلتى به آنها داده؟ بر شما باد به تقوى از براى خدا، مبادا دنيا شما را بفريبد و گول نخوريد به وضع كسانى كه خداوند به آنها مهلتى داده، پس گويا كار حكومت به دست شما افتاده است.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۳۱۸
محمد بن ابى نصر گويد: از امام رضا عليه السّلام مسألهاى پرسيدم، حضرت خود دارى كرد و جواب نفرمود: سپس فرمود: اگر هر چه را ميخواهيد، بشما بگوئيم و عطا كنيم، موجب شر شما باشد و گردن صاحب الامر را بگيرند، امام باقر عليه السّلام فرموده است: امر ولايت (حكومت و خلافت خدائى) را خدا بجبرئيل بر از سپرد، و جبرئيل بمحمد صلى اللَّه عليه و آله براز سپرد و محمد صلى اللَّه عليه و آله بعلى عليه السّلام و على بهر كه خدا خواست، سپس شما آن را فاش ميسازيد، كيست آنكه سخنى را كه شنيده نگهدارد؟ امام باقر عليه السّلام فرمود: در حكمت آل داود است كه: مسلمان را سزاوار است كه مالك خود باشد و بكار خود رو آورد و مردم زمانش را بشناسد، از خدا پروا كنيد و حديث ما را فاش مسازيد، اگر خدا از دوستان خود دفاع نميكرد و انتقام آنها را از دشمنانش نميگرفت (شما با فاش ساختن اسرار و ترك تقيه مذهب تشيع را نابود ساخته بوديد). مگر نديدى خدا با آل برمك چه كرد؟ و چگونه انتقام موسى بن جعفر عليه السّلام را گرفت، و طايفه بنى اشعث را هم خطر بزرگى تهديد ميكرد ولى خدا بواسطه دوستى آنها نسبت بامام كاظم عليه السّلام خطر را از آنها برداشت، شما در عراقيد و رفتار اين فرعونيان (بنى عباس و عمالشان) را مىبينيد كه خدا چه مهلتى بآنها داده (پس خدا گاهى از ظالم انتقام ميگيرد و گاهى براى اتمام حجت مهلتش ميدهد، شما در هر دو حالت خويشتن دار و راز نگهدار باشيد). تقواى خدا را پيشه كنيد و [زندگى] دنيا شما را فريب ندهد، وضع كسانى كه مهلت يافتهاند شما را گول نزد، مثل اينكه حكومت بدست شما افتاده (اين جمله بشارتى است بظهور امام قائم عليه السلام و قطعى بودن آن- مجلسى ره).
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۵۵۷
محمد بن يحيى، از احمد بن محمد، از احمد بن محمد بن ابىنصر روايت كرده است كه گفت: ابوالحسن، حضرت امام رضا عليه السلام، را از مسئلهاى سؤال كردم و حضرت از جواب آن ابا و امتناع فرمود. بعد از آن فرمود كه: «اگر هر چه خواسته باشيد به شما عطا كنيم، از براى شما بد باشد و گردن صاحب اين امر را بيشتر خواهد گرفت. حضرت باقر عليه السلام فرمود كه: خدا ولايت خود را پنهان به جبرئيل رسانيد و جبرئيل عليه السلام آن را پنهان به محمد صلى الله عليه و آله رسانيد و محمد صلى الله عليه و آله آن را پنهان به على عليه السلام رسانيد و على عليه السلام آن را پنهان به كسى كه خدا خواست رسانيد. بعد از آن شما آن را فاش و آشكار مىكنيد. كيست آن كه يك حرف را كه شنيده نگاه داشته باشد؟ حضرت باقر عليه السلام فرمود كه: در حكمت آلداود است كه سزاوار است مسلمان را كه مالك نفس خويش باشد و اختيار از دستش نرود، و روآورده باشد به حال و كار خويش، و به مردم روزگار خود عارف باشد. پس از خدا بپرهيزيد و حديث ما را آشكار مكنيد، كه اگر نه اين بود كه خدا باز مىدارد فتنه مخالفان را از دوستان خويش، و انتقام مىكشد از براى ايشان از دشمنان خويش، هر آينه معلوم مىشد كه چه اتّفاق مىافتاد. آيا نديدى كه خدا با آلبرمك چه كرد؟ و نديدى كه از براى پدرم حضرت موسى عليه السلام چه انتقام كشيد؟ و به تحقيق كه فرزندان اشعث بر خطر و بلاى عظيمى بودند كه به هلاكت نزديك گرديده بودند؛ پس خدا آن خطر را از ايشان دفع كرد، به واسطه دوستى ايشان با حضرت ابوالحسن عليه السلام. و شما در عراق عملهاى اين گروه متكبّران را مىبينيد، و مىبينيد كه خدا ايشان را مهلت داده است؛ پس بر شما باد كه از خدا پرهيز كنيد و دنيا شما را گول نزند، و به آن كس كه خدا او را مهلت داده فريفته مشويد؛ پس گويا كه امر ما (كه ظهور حضرت قائم عليه السلام است، يا امر هلاكت ايشان)، به شما رسيده و عنقريب واقع خواهد شد».