روایت:الکافی جلد ۲ ش ۶۴۳
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي عن عمر بن عبد العزيز عن محمد بن فضيل عن ابي حمزه قال :
الکافی جلد ۲ ش ۶۴۲ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۶۴۴ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۵۳۵
از ابى حمزه، گويد: من با امام باقر (ع) هم كجاوه شدم و بار را بر زمين گزارديم، سپس اندكى راه رفت و برگشت و دست مرا گرفت و آن را به سختى فشرد، به آن حضرت عرض كردم: قربانت، مگر من با شما در محمل نبودم؟ فرمود: مگر تو نمىدانى كه چون مؤمن يك گردشى كند و سپس دست برادرش را بگيرد، خدا بدانها با لطف خود نگاه كند و پيوسته بدانها متوجه مىباشد و مىفرمايد: به گناهان كه از آنها فرو ريزند، و گناهان فرو مىريزند، اى ابا حمزه، چنانچه برگ از درخت فرو ميريزند و جدا شوند و گناهى بر آنها نيست.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۲۶۱
ابو حمزه گويد: همكجاوه امام باقر عليه السّلام بودم، چون بار بزمين گذاشتيم، حضرت اندكى راه رفت، سپس آمد و دست مرا گرفت و گرم بفشرد، من عرضكردم: قربانت گردم، من كه در كجاوه همراه شما بودم؟ فرمود: مگر نميدانى كه چون مؤمن گردشى كند و سپس ببرادرش دست دهد خدا توجه خود را بسوى آنها افكند و همواره بآنها رو آورد و بگناهان فرمايد: از آنها فروريزيد،- اى ابا حمزه- سپس گناهان مانند برگ درخت فروريزند و آنها خالى از گناه از يك ديگر جدا شوند.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۴۵۷
محمد بن يحيى، از احمد بن محمد بن عيسى، از عمر بن عبدالعزيز، از محمد بن فضيل، از ابوحمزه روايت كرده است كه گفت: با امام محمد باقر عليه السلام همكجاوه شديم؛ پس بار فرود آورديم و حضرت اندكى راه رفت. بعد از آن، آمد و دست مرا گرفت و آن را فشارى سخت داد. عرض كردم: فداى تو گردم! آيا من با تو در محمل نبودم؟ فرمود:
«آيا ندانستهاى كه مؤمن چون قدرى بگردد، بعد از آن دست برادر خود را بگيرد، خدا به ايشان رو آورد و به سوى ايشان نظر كند، و پيوسته رو به ايشان داشته باشد و به گناهان ايشان بفرمايد كه: از ايشان فرو ريزيد. اى ابوحمزه! پس گناهان از ايشان فرو ريزد، چنان كه برگ از درخت فرو مىريزد. بعد از آن از هم جدا مىشوند و برايشان گناهى نيست».