روایت:الکافی جلد ۲ ش ۵۹۷

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

علي بن ابراهيم عن ابيه و محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي جميعا عن ابن ابي عمير عن اسماعيل البصري عن فضيل بن يسار قال سمعت ابا جعفر ع يقول :


الکافی جلد ۲ ش ۵۹۶ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۵۹۸
روایت شده از : امام محمّد باقر عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابُ أُخُوَّةِ الْمُؤْمِنِينَ بَعْضِهِمْ لِبَعْض‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۴۹۵

از فضيل بن يسار، گويد: از امام باقر (ع) شنيدم مى‏فرمود كه: چند تن از مسلمانان به سفرى بيرون شدند و راه را گم كردند و به سختى تشنه شدند و كفن در بر كردند (كنار راه رفتند خ ل) و به ريشه‏هاى درخت چسبيدند و شيخى سفيد پوش نزد آنها آمد و گفت: برخيزيد، باكى بر شما نيست، اين هم آب، برخاستند و نوشيدند و سيراب شدند، پس گفتند: تو كيستى؟ خدايت رحمت كناد، گفت: من از آن پريانم كه با رسول خدا (ص) بيعت كردند و به راستى من از رسول خدا (ص) شنيدم مى‏فرمود: مؤمن برادر مؤمن است، چشم و رهنماى او است، شما نبايد در حضور من از ميان برويد.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۲۴۳

امام باقر عليه السّلام ميفرمود. جماعتى از مسلمين به سفرى رفتند و راه را گم كردند تا بسيار تشنه شدند، كفن پوشيدند (از جاده بكنارى رفتند) و خود را بريشه‏هاى درخت (كه اندك رطوبتى داشت) چسبانيدند. پير مردى سفيد پوش نزد آنها آمد و گفت، برخيزيد، باكى بر شما نيست. اين آبست، آنها برخاستند و آشاميدند و سيرآب گشتند، سپس گفتند: كيستى تو- خدايت رحمت كند-؟ گفت: من از طايفه جنى هستم كه با رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بيعت كردند، من از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله شنيدم كه فرمود: مؤمن برادر مؤمن است، چشم او و راهنماى او است. پس شما نبايد در محضر من تباه گرديد.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۴۲۵

على بن ابراهيم روايت كرده است، از پدرش و محمد بن يحيى، از احمد بن محمد بن عيسى و هر دو، از ابن‏ابى‏عمير، از اسماعيل بصرى، از فضيل بن يسار كه گفت: شنيدم از امام محمد باقر عليه السلام كه مى‏فرمود: «جماعتى از مسلمانان به سوى سفرى كه در نظر داشتند، بيرون رفتند. بعد از آن راه را گم كردند و از آن بيرون افتادند؛ پس تشنگى سختى به ايشان رسيد. بعد از آن كفن پوشيدند و در نزد ريشه‏هاى درخت كه در آنجا بود ماندند، كه ناگاه پيرى كه جامه‏هاى سفيد در بر داشت به نزد ايشان آمد و گفت: برخيزيد كه بر شما باكى نيست و اين آب است؛ پس ايشان برخاستند و آب نوشيدند و سيراب شدند، و به آن شخص گفتند كه: تو كيستى؟ خدا تو را رحمت كند! گفت كه: من از آن جنّيانم كه با رسول خدا صلى الله عليه و آله بيعت كردند. به درستى كه من شنيدم از رسول خدا صلى الله عليه و آله كه مى‏فرمود: مؤمن برادر مؤمن است، و ديده‏بان و رهنماى او؛ پس چنان نيست كه شما در حضور من ضايع و هلاك شويد».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)