روایت:الکافی جلد ۲ ش ۴۶۰
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
علي بن ابراهيم عن محمد بن عيسي عن يحيي بن عقبه الازدي عن ابي عبد الله ع قال قال ابو جعفر ع :
الکافی جلد ۲ ش ۴۵۹ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۴۶۱ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۴۰۱
از يحيى بن عقبه، از امام صادق (ع) كه امام باقر (ع) فرمود: مثل آزمند به دنيا چون كرم ابريشم است هر آنچه بيشتر بر خود بتند ديرتر تواند از آن برآيد تا از غم بميرد، گويد: امام صادق (ع) فرمود: در آنچه لقمان پسرش را پند داد اين بود كه: اى پسر جان، به راستى مردم پيش از تو براى فرزندان خود گرد آوردند نه آنچه گرد آوردند به جا ماند و نه آنكه برايش گرد آوردند و همانا تو بنده مزدورى باشى كه به كارى گمارده شدى و مزدى بر آن نويد داده شدى كارت را به پايان رسان و مزدت را دريافت كن و در اين دنيا چون گوسپندى مباش كه در كشتزار سبزى افتد و بخورد تا فربه شود و مرگش در فربهى او فرا رسد ولى دنيا را چون پلى دار كه بر چوئى است و از آن بگذرى و آن را وانهى و تا پايان روزگار بدان برنگردى، آن را ويران كن و آباد مساز كه تو فرمان ندارى آبادش كنى. و بدان تو فردا كه برابر خدا عز و جل بازداشته شوى محققاً از چهار چيز باز خواست شوى: جوانيت كه در چه برگزار كردى؟ عمرت كه در چه به سر بردى؟ دارائيت كه از كجا آوردى و به كجا هزينه كردى؟ براى آن آماده باش و پاسخى برايش فراهم ساز، افسوس مخور بدان چه كه از دنيايت از دست رفت زيرا اندك از دنيا نپايد و بيش از آن آسودگى از گرفتارى را نشايد بر حذر باش و در كار خود بكوش، پرده از رخ برافكن و در بخشش پروردگارت در آويز، در دلت بازگشت به خدا را تازهدار، در فراغت خود بشتاب پيش از آنكه آهنگ تو شود و مرگت در رسد و ميان تو و آنچه خواهى پرده افتد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۲۰۲
امام باقر عليه السّلام فرمود: حكايت شخص حريص بدنيا، حكايت كرم ابريشم است كه هر چه بيشتر بر خود تند، راه بيرون آمدنش دورتر شود تا آنكه از غصه بميرد. و امام صادق عليه السّلام فرمود: در آنچه لقمان پسرش را موعظه كرد اين بود كه: پسر جان! مردم پيش از تو براى فرزندان خود اموالى گرد آوردند: ولى نه آن اموال گرد آمده باقى ماند و نه اولادى كه براى آنها گرد آوردند. و همانا تو بنده مزدورى باشى كه بكارى دستورات دادهاند و اجرتى برايش وعده دادهاند پس كارت را تمام كن و اجرتت را تمام بگير. و در اين دنيا مانند گوسفندى مباش كه در ميان زراعت سبزى افتاده و بخورد تا فربه شود و مرگش هنگام فربهيش باشد، بلكه دنيا را مانند پل روى نهرى دان كه بر آن ميگذرى و آن را واميگذارى و تا پايان روزگار بسويش برنميگردى، خرابش كن و آبادش مساز كه مأمور بساختنش نيستى. و بدان كه چون فرداى قيامت در برابر خداى عز و جل بايستى، از چهار چيز پرسش شوى: ۱- جوانيت را در چه راه پير كردى؟ ۲- عمرت را در چه راه بسر بردى؟ ۳- مالت را از چه راه بدست آوردى؟ ۴- و در چه راه خرج كردى؟ پس آماده اين مقام باش و پاسخش را تهيه كن، و بر آنچه از دنيا از دستت رفت افسوس مخور، زيرا اندك دنيا را دوام و بقائى نيست و بسيارش از بلا ايمن نباشد، پس آماده و برحذر باش و در كار خود كوشش كن و پرده (غفلت) از چهره (دل) بردار،. و متوجه احسان پروردگارت (بسبب اعمال صالح) باش، و در دلت توبه را تازهدار، و در زمان فراغت بشتاب، پيش از آنكه آهنگ تو شود و مرگت فرا رسد و ميان تو و خواستههايت پرده افتد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۳۴۷
على بن ابراهيم، از محمد بن عيسى، از يحيى بن عقبه ازدى، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: «حضرت ابوجعفر عليه السلام فرمود كه: داستان حريص بر دنيا، چون داستان كرم ابريشم است كه هر چه بيشتر بر خود مىپيچيد، دوريش از بيرون آمدن بيشتر باشد، تا آنكه از روى غم و اندوه بميرد». يحيى مىگويد: و نيز حضرت صادق عليه السلام فرمود كه: «در آنچه لقمان پسر خويش را به آن پند داد اين بود كه: اى فرزند عزيز من! به درستى كه مردمانِ پيش از تو، از براى فرزندان خود جمع كردند؛ پس آنچه جمع كردند، و آنكه آن را برايش جمع كردند، هيچيك نماندند. و نيستى تو، مگر بنده اجير شده، كه خدا تو را اجير و مزدور خود گردانيده، تا از براى او كار كنى. و به كارى مأمور شدهاى، و بر آن به مزدى وعده داده شدهاى؛ پس كار خود را تمام كن و مزد خويش را تمام بگير. و در اين دنيا به منزله گوسفندى مباش كه در كشت سبزى افتد، پس بخورد تا فربه شود، بعد از آن مرگش، در نزد فربه شدنش باشد؛ چه گوسفند چون فربه شد، او را سر مىبرند. ولكن دنيا را به منزله پلى قرار داده كه بر روى نهرى بسته باشد كه تو بر بالاى آن بگذرى، و آن را بگذارى، و تا آخر دهر و عمر خويش به سوى آن باز نگردى. دنيا را خراب بگذار و تعمير مكن آن را؛ زيرا كه تو مأمور به عبادت آن نشدهاى. و بدان كه زود باشد كه تو در فردا سؤال شوى، چون در نزد خداى عز و جل بايستى، از چهار چيز: يكى جوانى خويش، كه آن را در چه چيز كهنه گردانيدى و به پيرى رسانيدى؛ دويم عمر خويش را، كه آن را در چه چيز فانى و تمام كردى؛ سيم و چهارم از مال خويش، كه آن را از چه راه كسب كردى و پيدا نمودى؟ و در چه مصرف آن را صرف كردى؟ پس از براى اين امر آماده شو و از برايش جوابى را آماده كن. و اندوه مخور بر آنچه از دنيا تو را فوت شود؛ زيرا كه، كمى از دنيا، پيوسته باقى نباشد و دوامى ندارد، و بسيارِ آن از بلايش ايمن نمىتوان بود؛ پس آنچه را كه باعث حفظ و نگاهدارى تو است فرا گير، و در كار خويش جد و جهد به عمل آور، و پرده را از روى خويش زائل كن، و متعرّض نيكى پروردگار خود شو، و توبه را در دل خود تازه كن، و در هنگام فراغِ خويش، دامن همّت را بر زن و شتاب كن و كوشش به جا آور، پيش از آنكه به جانب تو قصد شود، و فضاى تو گذارده شود، و حيلوله و منع واقع شود در ميان تو و آنچه مىخواهى» (يعنى پيش از مردن).