روایت:الکافی جلد ۲ ش ۴۵۱
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
علي عن ابيه عن علي بن محمد القاساني عن القاسم بن محمد عن سليمان بن داود المنقري عن عبد الرزاق بن همام عن معمر بن راشد عن الزهري محمد بن مسلم بن شهاب قال :
الکافی جلد ۲ ش ۴۵۰ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۴۵۲ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۳۹۱
از زهرى محمد بن مسلم بن شهاب، گويد: از على بن الحسين (ع) پرسش شد، كدام عمل نزد خدا عز و جل بهتر است؟ در پاسخ فرمود: هيچ عملى بعد از معرفت خدا عز و جل و معرفت رسول خدا بهتر از بغض دنيا نيست و به راستى براى آن تيرههاى بسيار است و براى گناهان هم تيرههاى بسيار است، نخست چيزى كه براى آن، خدا نافرمانى شد، كبر و بزرگ منشى است كه نافرمانى شيطان است هنگامى كه سر باز زد و بزرگى به خود بست و از كافران گرديد، و ديگر، حرص است كه گناه آدم و حوا است هنگامى كه خدا عز و جل به آنها فرمود (۲۵ سوره بقره): «بخوريد از هرجا خواهيد و نزديك اين درخت نرويد تا از ستمكاران شويد» و آنها از چيزى كه بدان نيازى نداشتند برگرفتند و اين حرص در نژاد آنها تا روز قيامت به جا ماند و اين براى آن است كه بيشتر چيزى كه آدمىزاده مىجويد آن است كه بدان نيازى ندارد، سپس حسد است كه گناه پسر آدم است هنگامى كه به برادرش حسد برد و او را كشت و از اين حب زنان و حب دنيا و حب رياست و حب راحت و حب سخنورى و حب آقائى و ثروتمندى منشعب گرديد و هفت خصلت شدند و همه در حب دنيا گرد آمدند و پيغمبران و دانشمندان پس از دانستن آن گفتند: دوستى دنيا سر هر گناهى است، دنيا دو دنيا است، يكى براى رفع ضرورت زندگى و ديگر دنياى ملعون و نفرين شده.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۱۹۷
از على بن الحسين عليهما السلام پرسيدند، كدام عمل نزد خداى عز و جل بهتر است؟ فرمود: هيچ عملى بعد از معرفت خداى جل و عز و رسولش بهتر از بغض دنيا نيست، و براى آن شعبههاى بسياريست و براى گناهان (نافرمانيهاى خدا) شعبههاى بسياريست: نخستين نافرمانى كه خدا را نمودند تكبر بود و آن نافرمانى شيطان بود، زمانى كه سر پيچى و گردنفرازى كرد و از كافران گشت. و ديگر حرص است كه نافرمانى آدم و حوا بود، زمانى كه خداى عز و جل بآنها فرمود: «از هر چه خواهيد بخوريد ولى باين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران باشيد، ۲۵- سوره ۲» پس آدم و حوا چيزى را گرفتند كه بدان احتياج نداشتند، و اين خصلت تا روز قيامت در ذريه آنها رخنه كرد، از اين رو و بيشتر آنچه را آدميزاد ميطلبد بدان احتياج ندارد. و ديگر حسد است كه نافرمانى پسر آدم (قابيل) بود، زمانى كه به برادرش (هابيل) حسد برد و او را كشت، و از اين نافرمانيها دوستى زنان و دوستى دنيا و دوستى رياست و دوستى استراحت و دوستى سخن گفتن و دوستى سرورى و ثروت منشعب گشت، و اينها هفت خصلت است كه همگى در دوستى دنيا گرد آمدهاند، از اين رو پيغمبران و دانشمندان بعد از شناختن اين مطلب گفتند: دوستى دنيا سر هر خطا و گناهست و دنيا دو گونه است: دنياى رساننده و دنياى ملعون (يعنى دنيائى كه انسان را بطاعت و قرب خدا ميرساند بقدر كفاف است كه آن ممدوح و پسنديده است و دنيائى كه بيش از مقدار كفاف و زيادتر از احتياجست كه آن مايه لعنت و دورى از رحمت خداست).
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۳۳۹
على، از على بن محمد قاسانى، از قاسم بن محمد، از سليمان بن داود منقرى، از عبدالرّزّاق بن همام، از معمر بن راشد، از زهرى- يعنى محمد بن مسلم بن شهاب- روايت كرده است كه گفت: از حضرت على بن الحسين- صلوات اللَّه عليهما- سؤال شد كه:كداميك از عملها در نزد خداى عز و جل بهتر است؟ فرمود كه: «بعد از معرفت خداى عز و جل و معرفت رسول خدا صلى الله عليه و آله، هيچ عملى از بغض دنيا بهتر نيست. و به درستى كه آن را شعبههاى بسيار باشد، و معصيتها را شعبهاى چند است؛ پس اوّل چيزى كه خدا به آن نافرمانى شده، تكبّر است، و آن معصيتى است كه از شيطان سر زد، در هنگامى كه از سجده آدم اباء و امتناع نمود و گردنكشى كرد و از جمله كافران محسوب شد. و ديگر حرص است، و آن معصيت آدم و حوّا است، در هنگامى كه خداى عز و جل به ايشان فرمود كه: «فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ» «۱» (و در قرآن «فَكُلا» با فاء است) يعنى: «پس بخوريد از هر جا كه خواهيد، و به اين درخت نزديك مشويد و از آن مخوريد، كه از جمله ستمكاران بر خويش مىشويد». حضرت فرمود: «پس ايشان چيزى را فرا گرفتند كه به آن احتياج نداشتند، و به اين سبب حرص بر ذريّه ايشان داخل شد تا روز قيامت. و بيان اين آن است كه، بيشتر آنچه فرزند آدم طلب مىكند، چيزى است كه به آن احتياج ندارد. بعد از آن، حسد و بدخواهى مردم است، و آن معصيت قابيل پسر آدم است؛ زيرا كه، بر هابيل برادر خويش حسد برد و او را كشت. بعد از آن، دوستى زنان و دوستى دنيا و دوستى رياست و مهترى و دوستى __________________________________________________
(۱). اعراف، ۱۹.
راحت [ى] و دوستى سخن گفتن و دوستى علوّ و برترى و دوستى ثروت و بسيارى مال، از آن متشعّب گرديد؛ پس اينها هفت خصلت شدند كه همه آنها در دوستى دنيا جمع گرديدند، و لهذا پيغمبران و دانايان بعد از شناخت اين امر گفتند كه: دوستى دنيا، سرِ همه گناهان است. و دنيا دو قسم است: يكى دنياى بلاغ، كه به قدر كفايت و رسانيدن است؛ و ديگرى دنياى ملعون، و آن دنيايى است كه به قدر كفاف افزون باشد».