روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۹۳۸

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كِتَابُ الدُّعَاء

احمد بن محمد عن عبد العزيز بن المهتدي عن يونس بن عبد الرحمن عن داود بن زربي قال :


الکافی جلد ۲ ش ۱۹۳۷ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۱۹۳۹
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الدعاء
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب الكافي جلد ۲ كِتَابُ الدُّعَاء‏ بَابُ الدُّعَاءِ لِلْعِلَلِ وَ الْأَمْرَاض‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۶, ۲۸۷

از داود بن زربى گويد: من در مدينه سخت بيمار شدم و خبرش به امام صادق (ع) رسيد، به من نوشت كه: خبرِ دردمنديت به من رسيد، يك صاع (در حدود چهل سير) گندم بخر و به پشت بخواب و آن را روى سينه‏ات بريز به هر گونه در پاشيد و بگو: بار خدايا من تو را خواستارم بدان نامت كه چون آن بيچاره تو را بدان خواند زيان و گرفتارى كه دارد از او دور كنى و او را بر زمين تمكّن دهى و خليفه‏اش بر خلقت نمائى (مقصود امام زمان ع است) كه‏ رحمت فرستى بر محمد و آل محمد و مرا از دردم عافيت بخشى. سپس درست بنشين و گندمها را از گرد خود جمع كن و همان دعا را بخوان و آن را به چهار مد (در حدود ده سير) بخش كن و هر مدى را به مستمندى بده و باز همان دعا را بخوان.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۳۵۱

داود بن زربى گويد: من در مدينه بيمار سختى شدم، و خبر آن به حضرت صادق عليه السّلام رسيد، پس بمن نوشت: خبر بيماريت بمن رسيد، پس يك صاع (تقريبا سه كيلو) گندم بخر، سپس بپشت بخواب و آن گندم را روى سينه‏ات بريز و پهن كن بهر گونه كه ريخت و بگو: «اللهم انى أسألك باسمك الذى اذا سألك به المضطر كشفت ما به من ضر و مكنت له في الارض و جعلته خليفتك على خلقك ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تعافينى من علتى» سپس برخيز و درست بنشين و گندمها را از اطراف خود جمع كن، و (دوباره) همان دعا را بخوان و آن را بچهار مد (كه هر مدى تقريبا ده سير است) تقسيم كن، هر قسمتى را بمسكينى (و مستمندى) بده و همان دعا را بخوان. داود گويد: من دستور آن حضرت را انجام دادم (و آنقدر زود اثر داشت كه همان ساعت بيماريم برطرف شد) و گويا از بند آزاد شدم، و بسيارى از مردم آن را انجام داده‏اند و از آن سود برده‏اند.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۵۱۹

احمد بن محمد، از عبدالعزيز مهتدى، از يونس بن عبدالرحمان، از داود بن ذُربىّ روايت كرده است كه گفت: در مدينه بيمار شدم، بيمارى سختى. پس اين خبر به امام جعفر صادق عليه السلام رسيد و به من نوشت كه: «خبر ناخوشى تو به من رسيد. يك صاع از گندم بخر و بر پشت بخواب و آن را بر سينه خود پراكنده كن، به هر وضعى كه پراكنده شود، و بگو كه: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ ... وَأَنْ تُعَافِيَنِي مِنْ عِلَّتِي؛ «خداوندا! به درستى كه من سؤال مى‏كنم تو را به نام تو، كه چون سؤال كند تو را به آن بيچاره، بردارى آن‏چه را كه با اوست از بدحالى، و تسلط دهى او را در زمين، و بگردانى او را جانشين خود بر آفريدگانت، آنكه صلوات فرستى بر محمد و آل محمد، و آنكه عافيت دهى مرا آزار من»، بعد از آن درست بنشين و گندم را از دور و كنار خود جمع كن و مثل اين را بگو (يعنى اين را دوباره بخوان)، و آن گندم را مُدّ مُدّ «۱» بخشش كن، هر مدّى از براى مسكينى. و باز دعا را بخوان». داود گفت: من چنان كردم؛ پس گويا كه مرا از بند بيرون كشيدند (و گره آن را گشودند، چنان كه اكال از پاى شتر مى‏گشايند). و چند نفر اين را به جا آوردند و به آن منتفع شدند «۲». ( ۱). هر مد ۷۵۰ گرم است.( مصحح) ( ۲). مؤلّف، همين حديث را در روضه به همين وضع ايراد كرده. و مخفى نماند كه اگر غير بيمار دعا را بخواند، اگر بيمار مرد باشد، بگويد:« وَأَنْ تُعافِيَهُ مِنْ عِلَّتِهِ»، و اگر زن باشد، بگويد:« وَأَنْ تُعافيها مِنْ عِلَّتِها». و صاع، چهار مدّ است و مد، دويست و نود و دو درهم و نصف درهم است، كه چهار مد، هزار و صد و هفتاد درهم باشد، و آن عبارت است از ششصد و چهارده مثقال و ربع مثقال صيرفى. وبنابر معمول در اين زمان، از قرار من شاهى، شانزده عبّاسى، نيم من است، الّا بيست و پنج مثقال و سه ربع مثقال. و آن‏چه عوام مى‏گويند كه: بايد هر مدّى را در پارچه‏اى كرباسى كنند و با آن به فقير دهند، مستندى ندارد.( مترجم)


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)