روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۷۰
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
ابو علي الاشعري عن عيسي بن ايوب عن علي بن مهزيار عن الفضل بن يونس عن ابي الحسن ع قال قال :
الکافی جلد ۲ ش ۱۶۹ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۷۱ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۲۲۳
از فضل بن يونس، از أبو الحسن (ع) گويد: فرمود: بسيار بگو كه: بار خدايا مرا از عاريه گيران (ايمان) مدار و از مقصرشناسان خود بيرون ميار، گويد: گفتم: عاريه گيران ايمان را دانستم، آن مردى است كه دين را به عاريه دارد و سپس از آن بيرون رود و آن را واگذارد، معنى اين كه مرا از مقصران به در مكن چيست؟ در پاسخ فرمود: هر كارى را براى خدا عز و جل كنى خود را در انجام آن مقصر دان، زيرا همه مردم در كردار خود ميان خودشان و خدا مقصرند جز كسى كه خدايش عز و جل معصوم سازد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۱۱۷
فضل بن يونس گويد: حضرت ابو الحسن عليه السّلام فرمود: بسيار بگو: بار خدايا مرا از عاريه داران ايمان قرار مده و از تقصير بيرون مبر. عرضكردم: معنى عاريه داران را ميدانم كه مردى دين را بطور عاريه ميگيرد و سپس از آن خارج مىشود (چون دينش مستقر و ثابت نبوده، پس از اندكى كافر و بيدين شود) معنى «مرا از تقصير بيرون مبر» چيست؟ فرمود: هر عملى كه بمقصد خداى عز و جل ميكنى، خود را در آن مقصرشناس، زيرا مردم همگى در اعمال خويش ميان خود و خدا مقصرند، جز آنكه را خداى عز و جل نگهدارى كند. (كه انبياء و ائمه باشند، زيرا ايشان در شرايط عبادت باندازه امكان كوتاهى نكنند، اگر چه براى اظهار عجز و نقصان خود را مقصر دانند).
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۲۰۵
ابوعلى اشعرى، از عيسى بن ايّوب، از على بن مهزيار، از فضل بن يونس، از امام موسى كاظم عليه السلام روايت كرده است كه گفت: آن حضرت فرمود: «اين را بسيار بگو: اللّهُمَّ لاتَجْعَلْنى مِنَ الْمُعارينَ وَلاتُخْرِجْنى مِنَ التَّقْصير؛ يعنى: «بار خدايا! مرا از جمله عاريتدادهشدگان مگردان، و مرا از حدّ تقصير بيرون مبر». عرض كردم: امّا عاريتدادهشدگان را شناخته و دانستهام كه ايشان كيستند. مردى، دين را به عاريت به او مىدهند، پس از آن بيرون مىرود. بفرما كه معنى اينكه مرا از حدِّ تقصير بيرون مبر، چيست؟ فرمود: «هر عملى كه به آن رضاى خداى عز و جل را خواسته باشى، در باب آن، در پيش خود مقصّر باش. و چنان بدان كه در آن كوتاهى كردهاى؛ زيرا كه همه مردمان، در اعماق خويش، ميان خود و خدا مقصّرند، مگر كسى كه خداى عز و جل او را نگاه داشته باشد».