روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۴۶۲
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي عن الحسن بن محبوب عن حسين بن نعيم الصحاف قال :
الکافی جلد ۲ ش ۱۴۶۱ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۴۶۳ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۴۷۷
از حسين بن نعيم صحّاف، گويد: به امام صادق (ع) گفتم: چرا مردى نزد خدا مؤمن باشد (مردى نزد خدا مؤمن نباشد خ ل) و ايمان او پيش خدا برجا باشد و سپس خدا او را پس از اينكه مؤمن است به كفر منتقل سازد؟ گويد: در پاسخ فرمود: راستى كه خدا عادل است، همانا مردم را دعوت به ايمان كرده است نه به كفر، و احدى را به كفر دعوت نكرده و هر كه به خدا ايمان آورد و سپس ايمان او در پيشگاه خدا ثابت و محقق گردد، خدا عز و جل پس از آن او را از ايمان به كفر منتقل نسازد. من به آن حضرت گفتم: مردى كافر است و كفرش ثابت است نزد خدا سپس پس از آن او را از كفر به ايمان منتقل مىسازد؟ گويد: در پاسخ فرمود: راستى خدا عز و جل همه مردم را بر فطرت ساده و خداجو آفريده است، ايمان به شريعتى را به خودى خود نمىفهمند و كفر و انكار به حق را هم ندارند سپس خداوند رسولان را فرستاد تا بندههاى خدا را به ايمان دعوت كنند، برخى را خدا هدايت كرد (بدين وسيله) برخى هم از هدايت خدا بهرهمند نشدند.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۱۴۴
حسين بن نعيم صحاف گويد: بحضرت صادق عليه السّلام عرضكردم: چگونه است كه (گاهى) انسان نزد خداوند مؤمن است و ايمان او نزد خدا ثابت است سپس خداوند پس از آن او را از ايمان بكفر ببرد؟ گويد: حضرت در پاسخ فرمود: همانا خداى عز و جل عادل است، و جز اين نيست كه بندگانش را بايمان بخود خوانده است نه بكفر، و أحدى را بكفر دعوت نكرده است، پس هر كه باو ايمان آورد و ايمانش نزد خداوند ثابت گردد خداى عز و جل ديگر او را از ايمان بكفر منتقل نسازد. من عرضكردم: (گاهى) مردى كافر است، و كفرش نزد خدا ثابت است سپس خداوند او را پس از آن از كفر بايمان منتقل سازد (اين چگونه است؟) فرمود: همانا خداى عز و جل همه مردم را بر فطرت ساده آفريده، كه نه ايمان بشريعتى را بفهمند و نه كفر و انكارى دانند. سپس رسولان را فرستاد كه بندگان را بايمان بخدا دعوت كنند، پس برخى را خداوند (بدين وسيله) هدايت و راهنمائى فرمود، و برخى را هدايت نفرمود.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۱۹۵
محمد بن يحيى، از احمد بن محمد بن عيسى، از حسن بن محبوب، از حسين بن نعيم صحّاف روايت كرده است كه گفت: به خدمت امام جعفر صادق عليه السلام عرض كردم كه: چرا مردى در نزد خداى عز و جل مؤمن مىباشد، كه ايمان از برايش در نزد آن جناب ثابت شده، بعد از آن، خدا او را از ايمان نقل مىكند به سوى كفر؟ حسين مىگويد كه: حضرت فرمود: «به درستى كه خداى- تبارك و تعالى-، به غايت عادل است. جز اين نيست كه بندگان خود را به سوى ايمانِ به خود خوانده، نه به سوى كفر، و هيچكس را به سوى كافر شدنِ به خويش نمىخواند. پس هر كه به خدا ايمان آورد، بعد از آن، ايمان از برايش در نزد خداى عز و جل ثابت گرديد، خداى عز و جل او را نقل نمىكند از ايمان به سوى كفر». به آن حضرت عرض كردم كه: مىشود كه مردى كافر باشد، كه كفر از برايش در نزد خداى عز و جل ثابت باشد، بعد از آن، خداى عز و جل او را از كفر به سوى ايمان نقل كند؟ راوى مىگويد كه: حضرت فرمود: «به درستى كه خداى عز و جل همه مردمان را آفريد، بر فطرت و آفرينشى كه ايشان را بر آن آفريد، در حالى كه ايمان را نمىشناختند به واسطه شريعتى، و نه كفر را به سبب انكارى (يعنى ايشان را بر حالتى آفريد كه با آن حالت، قابليّت ايمان و كفر، هر دو [را] داشتند، و هر چند كه قابليّات و استعدادات ايشان تفاوت داشت، وليكن در آن وقت، شريعتى نبود كه كسى به واسطه تصديق يا انكار آن، مؤمن يا كافر باشد). بعد از آن، خداى عز و جل رسولان خود را برانگيخت، كه بندگان را به سوى ايمان به آن جناب بخوانند پس از جمله ايشان، كسى است كه خدا او را هدايت فرمود، و از ايشان، كسى است كه خدا او را هدايت ننمود» «۱». __________________________________________________
(۱). و مراد از هدايت در اينجا، هدايت خاصّه است، كه محض لطف است. و امّا هدايت عامّه، كه اصل دلالت و رهنمايى است، اختصاص به كسى ندارد؛ بلكه به همه خلق رسيده؛ زيرا كه آن، بر خدا لازم و واجب است، چنان كه بعثت رسولان بر آن دلالت مىكند. و بعضى گفتهاند كه: محتمل است كه مراد از اين فقره، آن باشد كه، پس بعضى به آن هدايت عامّه هدايت يافتند، و بعضى هدايت نيافتند. (مترجم)