روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۳۷۹
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
عده من اصحابنا عن سهل بن زياد عن علي بن اسباط عن سليم مولي طربال قال حدثني هشام عن حمزه بن الطيار قال قال لي ابو عبد الله ع :
الکافی جلد ۲ ش ۱۳۷۸ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۳۸۰ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۳۸۹
از حمزة بن طيّار، گويد: امام صادق (ع) به من فرمود: مردم بر شش صنف باشند، گويد: گفتم: به من اجازه مىدهيد كه بنويسم؟ فرمود: آرى، گفتم: چه بنويسم؟ فرمود: بنويس: ۱- اهل و عيد (يعنى مكلفان مسئول) از اهل بهشت و دوزخ- بنويس (۱۰۲ سوره توبه): ۲- «ديگرانى كه به گناهانشان اعتراف دارند، كردار خوب را با كردار بد در آميختهاند» گويد: گفتم: اينان كيانند؟ فرمود: وحشى از اينها است- گويد: فرمود: بنويس (۱۰۶ سوره توبه): ۳- «و ديگرانى كه در عاقبت خود به امر خدايند يا آنها را عذاب كند و يا آنكه از آنها درگذرد و به آنها ببخشد»، گويد: فرمود: بنويس (۹۸ سوره نساء): ۴- «جز مستضعفان از مردان و زنان و كودكان كه نه چارهاى توانند و نه به راهى پى برند، چارهاى ندارند كه به كفر گرايند و راهى هم به ايمان ندارند» (۹۹ سوره نساء): ۵- «آنهايند كه بسا باشد خدا ازشان درگذرد» فرمود: بنويس: ۶- اصحاب اعراف را، گويد: گفتم: اصحاب اعراف چيستند؟ فرمود: مردمى كه حسنات و سيئات آنها برابر باشد، و اگر آنها را به دوزخ برد، به كيفر گناهان آنها است و اگر آنها را به بهشت برد از رحمت و مهربانى او است.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۹۰
حمزة بن طيار گويد: حضرت صادق عليه السلام بمن فرمود: مردم بر شش گونه هستند، گويد: عرضكردم: اجازه ميفرمائيد آن را بنويسم؟ فرمود: آرى، عرضكردم: چه بنويسم؟ فرمود: بنويس اهل وعيد از اهل بهشت و دوزخ. و بنويس: «و ديگران كه اعتراف كردند بگناهان خويش و بياميختند كردار خوب را با كردار بد» (سوره توبه آيه ۱۰۲) گويد: عرض كردم: اينها كيانند؟ فرمود: وحشى (كشنده حضرت حمزه بن عبد المطلب سيد الشهداء عموى پيغمبر اكرم «ص») از اينهاست، فرمود: و بنويس «و ديگران كه باميد خدايند يا عذابشان كند يا توبهشان بپذيرد» (سوره توبه آيه ۱۰۶). و بنويس «مگر ناتوانان از مردان و زنان و كودكان كه نه چارهاى توانند و نه راه بجائى برند» كه نه چارهاى بسوى كفر دارند و نه راهى بايمان دارند «اينها را اميد است خداوند درگذرد از ايشان» (سوره نساء آيه ۹۸- ۹۹). فرمود: و بنويس اصحاب اعراف، گويد: عرضكردم: اصحاب اعراف كيانند؟ فرمود: مردمى كه كارهاى نيك و كارهاى بد آنها برابر باشد، پس اگر آنها را بدوزخ برد بسبب گناهانشان است، و اگر ببهشت برد رحمت اوست.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۱۱۷
چند نفر از اصحاب ما روايت كردهاند، از سهل بن زياد، از على بن اسباط، از سليم، مولاى طربال، كه گفت: حديث كرد مرا هشام، از حمزة بن طيّار كه گفت: امام جعفر صادق عليه السلام به من فرمود كه: «مردمان بر شش قسماند». حمزه مىگويد كه: عرض كردم كه: آيا مرا دستورى مىدهى كه آن اقسام را بنويسم؟ فرمود: «آرى». عرض كردم كه: چه بنويسم؟ فرمود: «بنويس كه اهل وعيد، از اهل بهشت و اهل دوزخاند، و بنويس كه: «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً» «۴»»- كه ترجمه آن مذكور خواهد شد-. حمزه مىگويد كه: عرض كردم كه: اين گروه كيستند؟ فرمود كه: «وحشى (يعنى كشنده حمزه سيّدالشّهدا)، از جمله ايشان است». و فرمود كه: «بنويس «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ» «۵»»- كه ترجمه آن مىآيد- «۶». و فرمود كه: «بنويس __________________________________________________ (۴). توبه، ۱۰۲. (۵). توبه، ۱۰۶. (۶). در بابى كه به همين منظور و با نام «بيان طائفه مرجون لامر اللَّه» در باب ۱۷۲ مىآيد.
«إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا» «۱»؛ يعنى: ليكن كسانى كه به حسب واقع ناتوان و عاجزند، از مردان و زنان و كودكان كه توانايى ندارند چارهاى را به سوى مهاجرت، و نمىشناسند راه مدينه را، و طريق بيرون آمدن را نمىدانند». و حضرت فرمود كه: «توانايى ندارند چارهاى را به سوى كفر، و نمىشناسند راهى را به سوى ايمان. «فَأُولئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ» «۲»؛ يعنى: پس آن گروه بيچارگان، شايد آنكه خدا عفو كند از ايشان». و فرمود كه: «بنويس و اصحاب اعراف». راوى مىگويد كه: عرض كردم كه: اصحاب اعراف چيستند و چه صفت دارند؟ فرمود كه: «ايشان، گروهى هستند كه ثوابها و گناهان ايشان برابر است؛ پس اگر خدا ايشان را داخل جهنّم گرداند، به سبب گناهان ايشان است، و اگر ايشان را داخل بهشت گرداند، به واسطه رحمت او است». __________________________________________________ (۱). نساء، ۹۸. (۲). نساء، ۹۹.