روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۱۱۶
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
عده من اصحابنا عن احمد بن محمد عن مروك بن عبيد عمن حدثه عن ابي عبد الله ع قال :
الکافی جلد ۲ ش ۱۱۱۵ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۱۱۷ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۲۲۳
از امام صادق (ع) كه فرمود: به راستى چون يوسف در مقام پذيرائى پدر پيرِ خود يعقوب قرار گرفت، و يعقوب بر او وارد شد، عزّت ملك، او را در گرفت و جلوى پاى پدر پياده نشد، و جبرئيل به او فرود آمد و گفت: اى يوسف! كف مشت خود را بگشا، گشود و از آن نورى تابيد و به فضا آسمان برآمد، يوسف گفت: اى جبرئيل! اين نورى كه از كف مشتم بيرون شد چه بود؟ در پاسخ گفت: نبوّت از نسل تو بركنده شد به كيفر اينكه براى شيخ يعقوب پياده نشدى و از نسل تو پيغمبرى نباشد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۴۲۵
امام صادق عليه السّلام فرمود: چون يعقوب سالخورده بر يوسف عليهما السّلام وارد شد، عزت سلطنت يوسف را گرفت و باحترام او پياده نشد، جبرئيل عليه السّلام فرود آمد و گفت: يوسف! كف دستت را باز كن، چون باز كرد، نورى از آن برخاست و در فضاى آسمان قرار گرفت. يوسف گفت: اين چه نورى بود كه از كفم خارج شد؟ گفت: بكيفر پياده نشدنت براى يعقوب سالخورده نبوت از فرزندانت بركنار شد، و از نسل تو پيغمبرى نباشد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۷۳۹
چند نفر از اصحاب ما روايت كردهاند، از احمد بن محمد، از مروك بن عبيد، از آنكه او را حديث كرده، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود: «به درستى كه چون يعقوب پير عليه السلام بر يوسف عليه السلام وارد شد و به مصر رسيد، عزّت پادشاهى بر او داخل شد، و به سوى پدر فرود نيامد (يعنى به جهت آن حضرت، از مركب پياده نشد). پس جبرئيل عليه السلام بر او فرود آمد و گفت كه: اى يوسف! كف دست خويش را بگشا. چون گشود، نورى تابان از آن بيرون آمد و در هواى آسمان انتقال يافت. يوسف گفت كه: اى جبرئيل! اين نورى كه از كف دست من بيرون آمد، چه بود؟ جبرئيل گفت كه: پيغمبرى از نسل تو بركنده و برداشته شد، به جهت عقوبت از براى آنچه به سوى يعقوب پير فرود نيامدى، و به اين سبب از نسل تو پيغمبرى نخواهد بود».