روایت:الکافی جلد ۱ ش ۷۶۶
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
علي بن محمد عن سهل بن زياد عن محمد بن الوليد شباب الصيرفي عن يونس بن رباط قال :
الکافی جلد ۱ ش ۷۶۵ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۷۶۷ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۴۲۵
يونس بن رباط گويد: من و كامل تمار خدمت امام صادق (ع) رفتيم و كامل به آن حضرت گفت: قربانت، يك حديث است كه فلانى روايت كرده، آن را نقل كن، گفت به من باز گفت كه پيغمبر براى على باز گفت در روزى كه وفات كرد هزار باب و از هر بابى هزار باب گشوده مىشد و اين هزار هزار باب شد، فرمود: محققاً چنين بوده است، من گفتم: قربانت، براى دوستان و شيعيان شما از اين علم چيزى ظاهر شده است؟ فرمود: اى كامل يك باب يا دو باب، گفتم: قربانت، از فضل شما كه هزار هزار باب است هان يك باب يا دو باب روايت شده است؟ گويد: امام فرمود: اميد است كه شما از فضل ما چه اندازه روايت كنيد؟ شما از فضل ما جز به اندازه يك الف راستا روايت نداريد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۶۲
يونس بن رباط گويد: من و كامل خدمت امام صادق عليه السلام رسيديم، كامل بحضرت عرض كردم: قربانت گردم، فلان شخص حديثى روايت كند، فرمود: آن را بازگو، عرضكرد: او گفت: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در روز وفاتش بعلى عليه السلام هزار باب حديث كرد و هر بابى مفتاح هزار حديث بود، كه جمعا يك ميليون باب مىشد، فرمود: آرى چنين بود، عرضكردم: قربانت، آن بابها براى شيعيان و دوستان شما هم ظاهر شد؟ (از آن علوم آگاه گشتند؟) فرمود: اى كامل يك باب يا دو باب آن (از يك باب بيشتر و بدو باب نرسيده) ظاهر گشت. عرضكردم: قربانت، بنا بر اين، از يك ميليون باب از فضل شما جز يك يا دو باب روايت نشده است؟ فرمود: توقع داريد كه شما از فضل ما چه اندازه روايت كنيد؟ شما از فضل ما جز يك ألف غير متصل روايت نكنيد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۴۷
على بن محمد، از سهل بن زياد، از محمد بن وليد- كه شباب صيرفى است-، از يونس بن رباط روايت كرده است كه گفت: من و كامل تمّار بر امام جعفر صادق عليه السلام داخل شديم، كامل به خدمت آن حضرت عرض كرد كه: فداى تو گردم، حديثى را فلان كس روايت كرد. فرمود كه: «آن حديث را ذكر كن». عرض كرد كه: مرا حديث كرد كه: پيغمبر صلى الله عليه و آله، على عليه السلام را حديث فرمود به هزار باب، در روزى كه وفات نمود، كه هر بابى از آن، هزار باب را مىگشايد، پس اين هزار هزار باب مىشود. حضرت فرمود كه: «چنين بود». كامل مىگويد كه: عرض كردم كه: فداى تو گردم، اين هزار هزار باب از براى شيعيان و مواليان شما ظاهر شد؟ فرمود كه: «اى كامل، يك باب يا دو باب ظاهر شد». عرض كردم كه: فداى تو گردم، پس از فضل شما از هزار هزار باب روايت نمىشود، مگر يك باب يا دو باب؟ حضرت فرمود: «و نشايد از شما آنكه روايت كند از فضل ما آنچه را كه هست، و از فضل ما روايت نمىكنيد مگر الِفى را كه عطف نداشته باشد» (و الف بىعطف، چنانچه بعضى گفتهاند، احتراز است از همزه، و كنايه است از وحدت و تنهايى، يا اشاره است به الف منقوشه كه پيش از آن صفرى نباشد، يا پيش و بعد آن حرفى ديگر نباشد. و بعضى گفتهاند كه: مراد از آن، يك باب ناتمام است؛ زيرا كه الف، بنابر رسم الخطّ كوفى صورت آن همچنين است. و بىعطفى آن، كه عبارت است از نداشتن ميلى كه در طرف آن است، كنايه است از ناتمامى آن. و دو باب سابق را كه دلالت بر ظهور باب تمام و باب ناتمام دارد، بر ابواب فروع حمل نموده و اين باب ناتمام را كه از آن به الف بىعطف، تعبير شده، بر بابى از ابواب اصول. و بعضى احتمال دادهاند كه الف به كسر لام، نباشد، بلكه به سكون لام باشد، كه به معنى هزار است، و مراد از آن، يك باب باشد از هزار باب، و تعبير از آن يك باب به هزار، براى آن است كه هر بابى از آن، منحلّ به هزار باب مىشود با اظهار كثرت. و مراد از غير معطوفه، آن است كه معطوف با آن نباشد و آن معطوف قول سائل است كه گفت: يا دو باب. و معنى اين مىشود كه: يك باب، نه دو باب. و اين معنى، بسيار بعيد است، بلكه به حسب عربيّت درست نيست؛ زيرا كه الْفْ به معنى هزار مذكر است، و غير معطوفه مؤنث، و مؤنث، صفت مذكّر نمىشود؛زيرا كه صفت و موصوف بايد كه در تذكير و تأنيث موافق باشند؛ چنانچه در محلّ خود بيان شده).