روایت:الکافی جلد ۱ ش ۴۲۵
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ
عده من اصحابنا عن احمد بن محمد عن ابن فضال عن علي بن عقبه عن ابيه قال سمعت ابا عبد الله ع يقول :
الکافی جلد ۱ ش ۴۲۴ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۴۲۶ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۴۷۷
على بن عقبه از پدرش روايت كرده كه شنيدم امام صادق (ع) مىفرمود: ديندارى خود را به حساب خدا گذاريد نه به حساب مردم، زيرا هر چه از خدا است بايد براى خدا باشد و هر چه به حساب مردم است به سوى خدا بالا نرود، با مردم در باره دين خود ستيزه نكنيد زيرا ستيزه دل را بيمار مىكند، خدا هم به پيغمبر خود فرمود (۵۷ سوره قصص): «به راستى تو به حق نرسانى هر كه را دوست دارى ولى خدا است كه هر كه را خواهد هدايت كند و به حق رساند» و فرمود (۱۰۰ سوره يونس): «تو باشى كه مردم را وادارى تا مؤمن باشند» مردم را وانهيد، اين مردم از دهان مردم دين را ياد گرفتند و شما از رسول خدا (ص) ياد گرفتيد، من شنيدم كه پدرم مىفرمود: به راستى خدا چون در سرنوشت بندهاى ثبت كرده كه وارد اين مذهب شود از پرنده به آشيانه خود نسبت بدان شتابندهتر است.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۲۳۴
و فرمود: امر تشيع خود را براى خدا قرار دهيد نه براى مردم، زيرا آنچه براى خداست بحساب او گذارده شود و آنچه براى مردم است، بسوى خدا بالا نرود: بخاطر دينتان با مردم ستيزه نكنيد، زيرا ستيزه كردن دل را بيمار كند، خداى تعالى بپيغمبرش (ص) فرمود: «تو نميتوانى كسيرا كه دوست دارى هدايت كنى، بلكه خدا هر كه را خواهد هدايت كند) و فرموده است (۱۰۰ سوره ۱۰) «مگر تو ميتوانى مردم را مجبور كنى كه ايمان آورند» مردم را رها كنيد زيرا آنها از مردم تعليم گرفتند و شما از رسول خدا (ص) تعليم گرفتيد. من از پدرم شنيدم كه ميفرمود: چون خداى عز و جل بر بندهاى نويسد كه بايد در اين امر (تشيع) داخل شود از رفتن پرنده بآشيانهاش شتابندهتر شود.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۵۲۳
چند نفر از اصحاب ما روايت كردهاند از احمد بن محمد، از ابن فضّال، از على بن عُقبه، از پدرش، از امام جعفر صادق عليه السلام كه گفت: شنيدم از آن حضرت كه مىفرمود: «كار خويش را از براى خدا و رضاى او قرار دهيد، و آن را از براى مردم و نمودن به ايشان قرار مدهيد؛ زيرا كه آنچه از براى خدا باشد، از براى خدا است (يعنى خدا آن را قبول مىفرمايد و به او نفع مىرساند). و آنچه از براى مردم باشد، به سوى خدا بالا نمىرود. و با مردم به جهت دين خويش مخاصمه و گفتوگو مكنيد؛ زيرا كه مخاصمه، دل را بيمار مىگرداند. به درستى كه خداى تبارك و تعالى به پيغمبرش صلى الله عليه و آله فرمود: «إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ» «۲»، يعنى: «به درستى كه تو هدايت نمىكنى هر كه را كه دوست دارى، __________________________________________________ (۲). قصص، ۵۶. وليكن خدا هدايت مىكند هر كه را مىخواهد». و فرموده كه: «أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» «۱»، يعنى: آيا پس تو اكراه مىكنى مردمان را تا مؤمن شوند و ايمان آورند». و حضرت فرمود كه: «مردم را واگذاريد؛ زيرا كه مردم، دين خويش را از مردم گرفتند و شما آن را از رسول خدا صلى الله عليه و آله گرفتيد. و به درستى كه از پدرم عليه السلام شنيدم كه مىفرمود: هرگاه خداى عزّوجلّ بنويسد و واجب كند بر بندهاى كه در اين امر (كه تشيع است) داخل شود، به سوى آن شتابانتر باشد از مرغ به سوى آشيانه خويش».