روایت:الکافی جلد ۱ ش ۳۳۲
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ
علي بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابي عمير عن هشام بن الحكم قال :
الکافی جلد ۱ ش ۳۳۱ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۳۳۳ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۳۶۹
هشام بن حكم گويد: ابو شاكر ديصانى گفت: در قرآن آيهاى است كه به گفته ما دلالت دارد، گفتم: كدام آيه؟ گفت: «وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ» او است كه در آسمان معبود است و در زمين معبود است، من ندانستم جواب او را چه گويم، به حج رفتم و اين موضوع را به امام صادق (ع) گزارش دادم، فرمود: اين سخن زنديق زشت سرشتى است، وقتى برگشتى به او بگو: نام تو در كوفه چيست؟ مىگويد: فلان نام، باز بگو: نامت در بصره چيست؟ مىگويد: همان نام، و در جوابش بگو: خداى ما هم چنين است، يكتا است ولى در آسمان او را اله گويند و در زمين هم او را اله نامند، در درياها اله است و در صحراها اله است و در هر جا اله است. گويد: به كوفه برگشتم نزد ابو شاكر و جواب را به او گفتم، گفت: اين جواب از حجاز نقل شده است.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۱۷۴
هشام بن حكم گويد: ابو شاكر ديصانى گفت: آيهاى در قرآن است كه گفته ما را ميرساند گفتم: كدام آيه؟ گفت: (آيه ۸۳ سوره ۴۳) «اوست كه در آسمان معبود و در زمين معبود است» هشام گويد من نفهميدم چگونه جوابش گويم مغلوب شدم [سپس بحج رفتم] و بامام صادق عليه السلام گزارش دادم، حضرت فرمود اين سخن زنديقى خبيث است، چون بسويش باز گشتى باو بگو، اسم تو در كوفه چيست، او ميگويد: فلان، سپس بگو اسم تو در بصره چيست، او ميگويد همان فلان، پس بگو همچنين است خداى پروردگار ما در آسمان معبود است و در زمين معبود است و در درياها معبود است و در بيابانها معبود است و در همه جا معبود است، هشام گويد: من بازگشتم و نزد ابو شاكر آمدم و باو باز گفتم، او گفت، اين جواب از حجاز آمده است.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۴۰۷
على بن ابراهيم، از پدرش، از ابن ابى عُمير، از هشام بن حكم روايت كرده است كه گفت: ابو شاكر ديصانى گفت: در قرآن آيهاى هست كه موافق اعتقادات ما است، كه خدا را دو تا مىدانيم. گفتم: آن آيه كدام است؟ گفت: «وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ»، يعنى: «او آن خدايى است كه در آسمان خدا و معبود فرشتگان، و در زمين خدا و معبود جن و انس است» (و مراد، آن است كه آن جناب، مستحق آن است كه جميع خلائق او را عبادت كنند و روى ارادت به سوى او آورند). هشام مىگويد: پس ندانستم كه او را چه جوابى گويم، بعد از آن به حجّ رفتم و حضرت امام جعفر صادق عليه السلام را به اين خبر دادم، فرمود كه: «اين سخن، سخن زنديق خبيث پليد است، چون به سوى او برگردى، به او بگو كه: نام تو در كوفه چيست؟ كه او خواهد گفت: فلانى. بعد از آن، به او بگو كه: نام تو در بصره چيست؟ خواهد گفت كه: فلانى. و چون همان نام را بگويد، بگو كه: همچنين است خدا كه پروردگار ما است. در آسمان، خدا است و در زمين، خدا است و در درياها، خدا است و در بيابانها و صحراهاى خشك و بىآب و علف، خدا است و در هر جا و هر مكانى، خدا است». هشام مىگويد كه: از سفر باز آمدم و به نزد ابو شاكر رفتم و او را خبر دادم به آنچه حضرت به من تعليم داده بود، گفت كه: اين جواب از حجاز به اين جا نقل شده (و از مدينه، يا مكّه آمده است).