روایت:الکافی جلد ۱ ش ۲۴۳
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ
محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي و محمد بن الحسين عن ابن محبوب عن حماد بن عمرو النصيبي عن ابي عبد الله ع قال :
الکافی جلد ۱ ش ۲۴۲ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۲۴۴ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۲۶۷
حماد بن عمرو نصيبى گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم از قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، فرمود: نسبت خدا است به خلقش، يكتا است، بىنياز است، هميشه است، قائم بر خويش است، دست آويزى نخواهد كه نگاهش دارد، او است كه در سايه خود همه چيز را در رشته هستى دارد، هر مجهولى را داند و نزد هر نادانى معروف است، يكتاى يكتا است نه خلقش در اويند و نه او در خلقش اندر است، محسوس نباشد، بسيده نشود، در ديدهها نيايد، تا آنجا بر آمده كه نزديك است و تا آنجا نزديك است كه دور از درك است، نافرمانى شود و بيامرزد و فرمانبرده شود قدردانى كند زمينش او را بر نتوان داشت و آسمانهايش او را در خود نتوانند گرفت همه چيز را به نيروى خود بردارد، پاينده پايا است، هميشهاى است كه فراموش نكند و از خاطر نبرد و غلط نرود و بازى نكند و ارادهاش قاطع است و فيصله دادنش مجراست و فرمانش شدنى است، نزاده است كه ارثش برند و زائيده نيست كه شريكش شوند و براى احدى همتا نباشد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۱۲۳
حماد نصيبى گويد از امام صادق (ع) در باره «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» پرسيدم فرمود: نسبت خداست به مخلوقش يكتاست، مقصود مخلوق [بىخلل] است، هميشگى است، نياز مخلوق باوست او را دست آويزى نباشد كه نگاهش دارد، بلكه او همه چيز را با دستآويزشان نگهدارد، مجهول را شناسد و نزد هر جاهلى معروفست (زيرا معرفت حق فطرى بشر است و آثار وجودش عالم و جاهل را فرا گرفته است) يكتاست، نه مخلوقش در او باشند و نه او در مخلوقش، محسوس نيست و بلمس در نيايد، ديدگان دركش نكنند، بلند است تا آنجا كه نزديكست (رتبه علم و قدرتش بقدرى بالاست كه بهمه مخلوقش از نزديك احاطه دارد) نزديكست تا آنجا كه دور است (از شدت ظهورش مخفى است) نافرمانى شود و بيامرزد. اطاعت شود و پاداش دهد، زمينش او را فرانگيرد و آسمانهايش حامل او نگردند، او با قدرتش همه چيز را برداشته، بىپايان و بىآغاز است فراموش نكند، بيهودهگرى ننمايد غلط نرود، بازى نكند، خواستش را منعى نيست (هر چه خواهد فورا پديد آيد) داوريش (در قيامت) پاداش است (ستم و جور در آن نيست) و فرمانش جاريست: فرزند ندارد تا ارثش برند [چيزى از او جدا نشده تا قسمتى از او بديگرى منتقل شده باشد] زائيده نيست تا شريكش باشند (تا پدرانش انباز او بلكه بالاتر از او باشند) [از چيزى جدا نشده تا آن چيز در صفات و خصوصيات شريك و مانندش باشد] و هيچ كس همتاى او نيست.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۳۰۱
و از محمد بن يحيى، از احمد بن محمد بن عيسى و محمد بن حسين، از ابن محبوب، از حمّاد بن عمرو نصيبى، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت است كه گفت: آن حضرت را از «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» سؤال كردم، فرمود كه: «آن نسبت و وصف خدا است كه به سوى __________________________________________________
(۱). توحيد، ۱.
خلق فرو فرستاده، در حالتى كه يگانه است و او را دويمى نيست و پناه نيازمندان است (كه همه كس در همه امور رو به او مىآورند) و هميشه بودنش را ابتدايى نبوده، بىآنكه او را به طعام و شراب احتياجى باشد، و او را مثال و حافظى از روح و غير آن نبود كه او را از عروض زوال و حدوث تغيّر نگاه دارد، و آن جناب همه چيز را با حافظ آنها از روح و غير آن نگاه مىدارد، و عارف است به هر چه خلائق به آن جهل دارند، و در نزد هر جاهلى معروف است (كه همه او را مىشناسند)، و تنهاست، نه خلقِ او در او قرار دارند و نه او در خلق خود استقرارى دارد، و به حسّ در نيايد و ملموس نگردد (كه دست يا غير آن، بر او بمالند)، و ديدهها او را درنيابد. برترى جست بر همه چيز و به اين سبب نزديك گرديد همه چيز و به اين جهت از آنها دور شد، و او را نافرمانى كردند و آمرزيد، و فرمان او را بردند و جزاى آن را عطا فرمود، و زمين گرداگرد او را فرو نمىتواند گرفت و آسمانها او را بر نمىتواند داشت، و همه چيز را به قدرت خويش بر مىدارد، و هميشه بوده كه هيچكس با وى نبوده، و او را اوّلى نيست كه ابتدا وجود باشد، و فراموشى ندارد، و از خوبى بر نمىگردد، يا زن و فرزندى ندارد كه او را از خوبى باز دارند، و غلط از او سر نمىزند و بازى نمىكند، و اراده او را قطع كننده نيست (كه مانع تعلق آن باشد، به مراد) و فصل و جدايى او در ميان افعال بندگان، جزاى ايشان است بر آنچه كردهاند (كه مطيع را ثواب مىدهد و عاصى را عقاب مىكند). و آنچه بفرمايد البته واقع خواهد شد. نزاد كه كسى از او ارث بَرَد و زاده نشد كه كسى شريك او باشد. و هيچكس او را مماثل و همتا نيست».