روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۱۸۱

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

محمد بن يحيي عن احمد بن محمد عن ابن محبوب عن صالح بن سهل عن ابي عبد الله ع :


الکافی جلد ۱ ش ۱۱۸۰ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۱۱۸۲
روایت شده از : امام على عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث امام على (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابٌ فِي مَعْرِفَتِهِمْ أَوْلِيَاءَهُمْ وَ التَّفْوِيضِ إِلَيْهِم‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۲۴۹

امام صادق (ع) فرمود: مردى نزد امير المؤمنين (ع) آمد و آن حضرت با اصحاب خود بود، آن مرد به آن حضرت سلام كرد و عرض كرد: به خدا من ترا دوست دارم، و پيرو توأم، امير المؤمنين (ع) به او فرمود: دروغ مى‏گوئى. گفت: آرى به خدا به راستى من دوستت دارم و پيرو توأم، تا سه بار تكرار كرد و امير المؤمنين (ع) فرمود: تو دروغ مى‏گوئى، تو چنان كه مى‏گوئى نيستى، به راستى خدا ارواح را دو هزار سال پيش از بدن‏ها آفريده و سپس دوستان ما را به ما عرضه داشته، به خدا من روح تو را در ميان كسانى كه عرضه شدند نديدم، تو كجا بودى؟ آن مرد در اين هنگام خاموش شد و به آن حضرت مراجعه نكرد، در روايت ديگر است كه امام ششم فرمود: او در دوزخ بود.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۳۲۱

امام صادق عليه السلام فرمود: مردى خدمت امير المؤمنين عليه السلام آمد و آن حضرت همراه اصحابش بود، بر آن حضرت سلام كرد و گفت: بخدا من ولايت و محبت تو را دارم، امير المؤمنين عليه السلام فرمود دروغ گوئى، گفت: چرا، بخدا من محبت و دوستى تو را دارم و تا سه بار تكرار كرد، امير المؤمنين عليه السلام فرمود: دروغ گوئى، تو چنان كه گوئى نيستى، همانا خدا روحهاى مردم را دو هزار سال‏ پيش از بدنهايشان آفريد و سپس دوستان ما را بما عرضه كرد، بخدا كه من روح ترا در ميان آنها نديدم، پس تو كجا بودى؟ آنگاه آن مرد ساكت شد و جوابى نگفت. و در روايت ديگر است كه امام صادق عليه السلام فرمود: او در آتش دوزخ بود.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۵۰۷

محمد بن يحيى، از احمد بن محمد، از ابن محبوب، از صالح بن سهل، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه: «مردى به خدمت امير المؤمنين عليه السلام آمد و آن حضرت با اصحاب خويش نشسته بود، پس بر آن حضرت سلام كرد (و بنابر بعضى از نُسخ كافى، بر ايشان سلام كرد، و اوّل ظاهرتر است). و بعد از سلام، عرض كرد: به خدا سوگند كه من تو را دوست مى‏دارم و با تو موالات مى‏ورزم. امير المؤمنين عليه السلام به آن مرد فرمود: دروغ گفتى. عرض كرد: بلى، به خدا سوگند، كه من تو را دوست مى‏دارم و با تو موالات مى‏ورزم. امير المؤمنين عليه السلام فرمود: دروغ گفتى، تو چنان كه گفتى، نيستى؛ زيرا كه خدا ارواح را آفريد و هزار سال پيش از آن‏كه بدن‏ها را بيافريند، بعد از آن دوست‏دار ما را به ما نمود. و به خدا سوگند، كه من، روح تو را در ميانه آنان كه به من نموده شدند، نديدم. پس تو در كجا بودى؟. آن مرد در نزد اين سخن ساكت و خاموش شد و با آن حضرت در اين باب، مراجعه و بازگشتى نكرد. و در روايت ديگر است كه امام جعفر صادق عليه السلام فرمود كه: «در آتش دوزخ بود».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)