خِطْأ

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

اشتباه. ماگفته نماند: خطا و اشتباه سه قسم است. اوّل آنكه كارى ناشايست را از روى عمد و بى اعتنائى انجام دهند، اين گونه خطا مسئوليت آور و مورد بازخواست است و آن مثل جهالت عمدى است كه در «جهل» گذشت مثل [اسراء:31] پيداست كه مشركان فرزندان خويش را از روى عمد و اراده مى‏كشتند و علّت خطا بودن همان ناشايست بودن آن عمل است. «خطاء» در آيه شريفه بكسر خاء و فتح آن هر دو خوانده شده است. و آن را بكسر اوّل، گناه معنى كرده‏اند در قاموس گويد: آن به معنى گناه يا گناه عمدى است در مجمع آمده: «خطى‏ء يخطاء خطاء» آن گاه گويند كه گناه از روى عمد باشد و خاطى‏ء نيز از آن است يعنى آن كه از روى عمد خطاكار است راغب نيز در مفردات چنين گفته است. تمام گناهان كه از آنها بخطا و خطيئه و خطايا تعبير شده همه از اين قبيل‏اند مثل [بقره:81]، [نوح:25]، [طه:73]. دوّم آن كه كار شايسته‏اى اراده كند ولى خلاف آن واقع شود مثل آن كه مى‏خواست پرنده‏اى شكار كند اشتباهاً انسانى را كشت. اين خطا قابل عفو و غير مسئول است و فاعل آن را مخطى‏ء گويند نه خاطى‏ء مثل [احزاب:5] و مثل [نساء:92]. خطاء و اخطاء هر دو به يك معنى است (اقرب). سوّم آن كه كار خلافى را اراده كند و اشتباهاً كار خوبى را انجام دهد. اين گونه شخص درباره اراده‏اش مذموم بوده و درباره فعلش نيز ممدوح نيست. راجع به اين شّق در قرآن مصداقى نيامده است. قسم اوّل چنان كه گفته شد خطاى مسئول است و در قسم دوّم اراده صواب و فعل خطا و در قسم سوّم به عكس است. در تعيين اين سه قسم از مفردات استفاده شده است. در اقرب الموارد هست: گفته‏اند: خطا بر سه معنى است گناه، ضدّ عمد و ضدّ صواب و در معنى اخير اكثر با مد آيد. * [بقره:81] توجيه اين آيه در «حوط» گذشت. * [بقره:286] اگر مراد از آيه خطا به معنى دوّم باشد صريح است كه بعضى از نسيان‏ها و خطاها مؤاخذه دارد مثل اينكه نسيان و خطا در اثر اهمال و بى اعتنائى باشد در اين صورت هر چند عامل در موقع نسيان و خطا غير مختار است درباره شخص مجرم آمده كه روز قيامت مى‏گويد: خدايا چرا مرا كور محشر كردى خطاب رسد [طه:126] گر چه مراد از نسيان در اين آيه بى اعتنائى و ترك عمل است. المنار درباره آيه ما نحن فبه توجيه متقنى دارد كه قابل توجّه است. * خاطئون و خاطئين پنج بار در قرآن مجيد آمده و همه درباره كسانى است كه عمداً خطا و گناه كرده‏اند مثل [قصص:8] و در سابق گفتيم: كه خاطى‏ء به گناهكار اطلاق مى‏شود و مخطى‏ء به خطا كننده معذور. خاطئه مؤنث خاطى‏ء است مثل [علق:16] و در آيه [حاقة:9] به معنى گناه است چنان كه راغب گفته. در مجمع آن را مصدر گرفته و اسم مصدر معنى كرده است و در اقرب مى‏گويد: مصدر است مثل عاقبت. * [نساء:112] هر كه خطا يا گناهى كند و آن را بگردن بيگناهى افكند، بهتانى و گناهى آشكار بدوش گرفته است. به نظر مى‏آيد كه مراد از خطيئه شّق دوّم خطاست كه خطاى معذور و غير مسئول است. راغب نيز چنين معتقد است. در اين صورت ترديد ميان خطيئه و اثم كاملاً روشن است در الميزان خطيئه را به معنى معصيت گرفته معصيتى كه و بال آن از موردش تجاوز نمى‏كند مثل ترك روزه و خوردن خون، و اثم را به معنى گناهى گرفته كه و بال آن مستمّر است مثل قتل نفس و سرقت. و در اين باره تحقيق شايانى كرده است. ولى بايد دانست كه ذيل آيه درباره نسبت گناه به ديگرى است «ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَريئاً» نسبت ترك روزه و خوردن خون مثلاً به ديگرى، به امساق آيه چندان جور در نمى‏آيد. بهتر آن است كه خطيئه را به معنى خطاى معذور بگيريم چنان كه گفتيم آن وقت معنى آيه كاملاً طبيعى و مطابق فهم مى‏شود يعنى: هر كه خطائى مرتكب شود مثلاً كسى را به اشتباه بكشد و يا گناهى مرتكب شود مثلاً پولى بدزدد سپس آن را بگردن بيگناهى افكند گناهى بزرگ متحمل شده است. كلمه خطيئه به طور مفرد فقط سه بار در قرآن مجيد آمده يكى آيه 81 بقره كه گذشت و ديگرى آيه 82 شعراء و سوّمى آيه ما نحن فيه. اوّلى حتماً درباره گناه و دوّمى محتمل است و سوّمى بنا بر آنكه گفته شد به معنى خطاى معذور است. فقط اين اشكال مى‏ماند كه آيا خطيئه بر خطاى محض اطلاق مى‏شود و يا با آن فقط خطا گفته مى‏شود چنانكه فرمده «وَ مَنْ قَتَلَ مُؤمِناً خَطَأً».


کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...