تفسیر:نمونه جلد۲۷ بخش۱۶

از الکتاب

→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۵۵

َسوره ماعون

ََمقدمه

اين سوره در مكه نازل شده و داراى ۷ آيه است

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۵۶

محتوى و فضيلت سوره ماعون اين سوره به عقيده بسيارى از مفسران از سوره هاى مكى است ، و لحن آيات آن كه در مقاطع كوتاه و كوبنده ، از قيامت و اعمال منكران آن سخن مى گويد گوياى همين مطلب است . رويهمرفته در اين سوره صفات و اعمال منكران قيامت در پنج مرحله بيان شده ، كه آنها به خاطر تكذيب اين روز بزرگ چگونه از «انفاق » در راه خدا، كمك به «يتيمان »، و «مسكينان ». سرباز مى زنند، و چگونه در مورد «نماز» مسامحه كار و رياكارند، و از كمك به «نيازمندان » رويگردانند؟ در شاءن نزول اين سوره بعضى گفته اند: در باره ابو سفيان نازل شده كه هر روز دو شتر بزرگ نحر مى كرد، و خود و اطرافيان يارانش از آن استفاده مينمودند اما روزى يتيمى آمد و تقاضاى چيزى كرد او با عصايش بر او زد و او را دور كرد بعضى ديگر گفته اند كه آيه در باره وليد بن مغيره يا عاص بن وائل نازل شده است . در فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از امام باقر (عليه السلام ) آمده است كه من قراء اء راءيت الذى يكذب بالدين فى فرائضه و نوافله قبل الله صلاته و صيامه ، و لم يحاسبه بما كان منه فى الحياة الدنيا: هر كس اين سوره را در نمازهاى فريضه و نافله اش بخواند خداوند نماز و روزه او را قبول مى كند، و او را در برابر كارهائى كه در زندگى دنيا از او سرزده است مورد محاسبه قرار نمى دهد.

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۵۷

ََآيه ۱ - ۷

آيه و ترجمه

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَ رَءَيْت الَّذِى يُكَذِّب بِالدِّينِ(۱) فَذَلِك الَّذِى يَدُعُّ الْيَتِيمَ(۲) وَ لا يحُض عَلى طعَامِ الْمِسكِينِ(۳) فَوَيْلٌ لِّلْمُصلِّينَ(۴) الَّذِينَ هُمْ عَن صلاتهِمْ ساهُونَ(۵) الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ(۶) وَ يَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ(۷) ترجمه : بنام خداوند بخشنده مهربان ۱ - آيا كسى كه روز جزا را پيوسته انكار مى كند مشاهده كردى ؟ ۲ - او همان كسى است كه يتيم را با خشونت مى راند. ۳ - و ديگران را به اطعام مسكين تشويق نمى كند. ۴ - پس واى بر نمازگزارانى كه ... ۵ - نماز خود را به دست فراموشى مى سپارند

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۵۸

۶ - آنها كه ريا مى كنند. ۷ - و ديگران را از ضروريات زندگى منع مى نمايند. تفسير : اثرات شوم انكار معاد در اين سوره نخست پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را مخاطب قرار داده و اثرات شوم انكار روز جزا را در اعمال منكران بازگو مى كند. آيا ديدى كسى را كه روز جزا را پيوسته انكار مى كند؟! (اء راءيت الذى يكذب بالدين ). سپس بى آنكه در انتظار پاسخ اين سؤ ال بماند مى افزايد. او همان كسى است كه يتيم را با خشونت ميراند! (فذلك الذى يدع اليتيم ). و ديگران را به اطعام مسكين و مستمند تشويق نمى كند (و لا يحض على طعام المسكين ). منظور از «دين » در اينجا «جزا» يا «روز جزا» است ، و انكار روز جزا و دادگاه بزرگ آن ، بازتاب وسيعى در اعمال انسان دارد كه در اين سوره به پنج قسمت از آن اشاره شده است از جمله : «راندن يتيمان با خشونت ،» و «عدم تشويق ديگران به اطعام افراد مسكين » است يعنى نه خود انفاق مى كند و نه ديگران را دعوت به اين كار مى نمايد. بعضى نيز احتمال داده اند كه منظور از «دين » در اينجا قرآن يا تمام آئين اسلام است ، ولى معنى اول مناسب تر به نظر مى رسد، و نظير آن را در سوره «انفطار» آيه ۹ كلا بل تكذبون بالدين ، و سوره «تين » آيه ۷ فما يكذبك بعد بالدين نيز

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۵۹

آمده است كه به قرينه آيات ديگر آن سوره ها منظور از دين روز جزا است . «يدع » از ماده «دع » (بر وزن حد) به معنى دفع شديد و راندن تواءم با خشونت و عنف است . و «يحض » از ماده «حض » به معنى تحريض و ترغيب ديگران بر چيزى است ، راغب در مفردات مى گويد: حص تشويق در حركت و سير است ، ولى حض چنين نيست . از آنجا كه «يحض » و «يدع » به صورت فعل «مضارع » آمده نشان مى دهد كه اين كار مستمر آنها است در مورد يتيمان و مستمندان . باز در اينجا اين نكته جلب توجه مى كند كه در مورد يتيمان مساءله عواطف انسانى بيشتر مطرح است تا اطعام و سير كردن ، چرا كه بيشترين رنج يتيم از دست دادن كانون عاطفه و غذاى روح است ، و تغذيه جسمى در مرحله بعد قرار دارد. و باز در اين آيات به مساءله اطعام «مستمندان » كه از مهمترين كارهاى خير است برخورد مى كنيم ، تا آنجا كه مى فرمايد: اگر خود قادر به اطعام مستمندى نيست ديگران را به آن تشويق كند. تعبير به «فذلك » (با توجه به اينكه فا در اينجا معنى سببيت را مى بخشد) اشاره به اين نكته است كه فقدان ايمان به معاد سبب اين خلافكاريها مى شود، و به راستى چنين است ، آن كس كه آن روز بزرگ و آن دادگاه عدل ، و آن حساب و كتاب و پاداش و كيفر را در اعماق جان باور كرده باشد، آثار مثبتش در تمام اعمال او ظاهر مى شود، ولى آنها كه ايمان ندارند اثر آن در جراءتشان بر گناه و انواع جرائم كاملا محسوس ‍ است . در سومين وصف اين گروه ، مى فرمايد: «واى بر نمازگزاران » (فويل للمصلين ).

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۶۰

«همان نمازگزارانى كه نماز خود را به دست فراموشى مى سپرند» (الذين هم عن صلاتهم ساهون ). نه ارزشى براى آن قائلند، و نه به اوقاتش اهميتى مى دهند، و نه اركان و شرائط و آدابش را رعايت مى كنند. «ساهون » از ماده «سهو» در اصل به معنى خطائى كه از روى غفلت سرزند، خواه در فراهم كردن مقدماتش مقصر باشد يا نه ، البته در صورت اول معذور نيست ، و در صورت دوم معذور است ، ولى در اينجا منظور سهو تواءم با تقصير است . بايد توجه داشت كه نمى فرمايد در نمازشان سهو مى كنند چون سهو در نماز به هر حال براى هر كس واقع مى شود، بلكه مى فرمايد از اصل نماز سهو مى كنند و كل آن را به دست فراموشى مى سپرند. روشن است اين مطلب اگر يك يا چند بار اتفاق بيفتد ممكن است از قصور باشد، اما كسى كه پيوسته نماز را فراموش مى كند و آن را به دست فراموشى مى سپارد، پيدا است كه براى آن اهميتى قائل نيست ، و يا اصلا به آن ايمان ندارد، و اگر گهگاه نماز مى خواند از ترس زبان مردم و مانند آن است . در اين كه منظور از «ساهون » در اينجا چيست ؟ علاوه بر آنچه در بالا گفتيم تفسيرهاى ديگرى نيز كرده اند، از جمله اينكه منظور تاءخير انداختن نماز از وقت فضيلت است . و يا اينكه منظور اشاره به منافقانى است كه نه براى نماز ثوابى معتقد بودند و نه براى ترك آن عقاب . يا اينكه منظور كسانى است كه در نمازهاى خود ريا مى كنند (در حالى

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۶۱

كه اين معنى در آيه بعد مى آيد). البته جمع ميان اين معانى ممكن است هر چند تفسير اول مناسب تر به نظر مى رسد. به هر حال وقتى فراموش كنندگان نماز شايسته ويل هستند آنها كه به كلى ترك نماز گفته و تارك الصلوة هستند چه حالى خواهند داشت ؟! در چهارمين مرحله به يكى ديگر از بدترين اعمال آنها اشاره كرده ، مى فرمايد: آنها كسانى هستند كه پيوسته ريا مى كنند (الذين هم يراءون ). و در آخرين مرحله مى افزايد: آنها ديگران را از ضروريات زندگى منع مى كنند (و يمنعون الماعون ). مسلما يكى از سرچشمه هاى تظاهر و رياكارى عدم ايمان به روز قيامت ، و عدم توجه به پاداشهاى الهى است ، و گرنه چگونه ممكن است انسان پاداشهاى الهى را رها كند و رو به سوى خلق و خوش آيند آنها آورد؟! «ماعون » از ماده «معن » (بر وزن شاءن ) به معنى چيز كم است ، و بسيارى از مفسران معتقدند كه منظور از آن در اينجا اشياء جزئى است كه مردم مخصوصا همسايه ها از يكديگر به عنوان عاريه يا تملك مى گيرند، مانند مقدارى نمك ، آب ، آتش (كبريت ) ظروف و مانند اينها. بديهى است كسى كه از دادن چنين اشيائى به ديگرى خوددارى مى كند آدم بسيار پست و بى ايمانى است ، يعنى آنها به قدرى بخيل اند كه حتى از دادن اين اشياء كوچك مضايقه دارند، در حالى كه همين اشياء كوچك گاه نيازهاى بزرگى را برطرف مى كند، و منع آن ، مشكلات بزرگى در زندگى مردم ايجاد مى نمايد.

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۶۲

جمعى نيز گفته اند منظور از «ماعون » زكات است ، چرا كه زكات نسبت به اصل مال غالبا بسيار كم است ، گاه ده درصد، و گاه پنج درصد، و گاه دو و نيم درصد است . البته منع زكات نيز يكى از بدترين كارها است ، چرا كه زكات بسيارى از مشكلات اقتصادى جامعه را حل مى كند. در روايتى از امام صادق (عليه السلام ) آمده است كه در تفسير ماعون فرمود: هو القرض يقرضه ، و المتاع يعيره ، و المعروف يصنعه : ماعون وامى است كه انسان به ديگرى مى دهد، و وسائل زندگى است كه به عنوان عاريه در اختيار ديگران مى گذارد، و كمكها و كارهاى خيرى كه انسان انجام مى دهد در روايت ديگرى از همان حضرت اين معنى نقل شده ، و در ذيل آن آمده است كه راوى گفت : ما همسايگانى داريم كه وقتى وسائلى را به آنها عاريه مى دهيم آن را مى شكنند و خراب مى كنند، آيا گناه است به آنها ندهيم ؟ فرمود: در اين صورت مانعى ندارد. در معنى «ماعون » احتمالات ديگرى نيز گفته اند، تا آنجا كه در تفسير قرطبى بالغ بر دوازده قول در اين زمينه نقل شده كه بسيارى از آنها را مى توان در هم ادغام كرد و مهم همان است كه در بالا آورديم . ذكر اين دو كار پشت سر يكديگر (رياكارى و منع ماعون ) گوئى اشاره به اين است كه آنها آنچه براى خدا است به نيت خلق بجا مى آورند، و آنچه براى خلق است از آنها دريغ ميدارند، و به اين ترتيب هيچ حقى را به حق دارش نمى رسانند. اين سخن را با حديثى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پايان مى دهيم ، فرمود:

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۶۳

من منع الماعون جاره منعه الله خيره يوم القيامة ، و وكله الى نفسه ، و من وكله الى نفسه فما اسوء حاله ؟!: كسى كه وسائل ضرورى و كوچك را از همسايه اش دريغ دارد خداوند او را از خير خود، در قيامت منع مى كند، و او را به حال خود وامى گذارد، و هر كسى خدا او را به خود واگذارد، چه بد حالى دارد؟. نكته ها : ۱ - جمعبندى بحثهاى سوره ماعون در اين سوره كوتاه ، مجموعه اى از صفات رذيله كه در هر كس باشد نشانه ايمانى و پستى و حقارت او است آمده ، و قابل توجه اينكه همه آنها را فرع بر تكذيب دين ، يعنى جزا يا روز جزا قرار داده است ، تحقير يتيمان ، ترك اطعام گرسنگان ، غفلت از نماز، رياكارى ، و عدم همكارى با مردم حتى در دادن وسائل كوچك زندگى اين مجموعه را تشكيل مى دهد، و به اين ترتيب افراد بخيل و خودخواه ، و متظاهرى را منعكس مى كند كه نه پيوندى با خلق دارند، و نه رابطه اى با خالق افرادى كه نور ايمان و احساس مسؤ وليت در وجودشان نيست نه به پاداش الهى ميان ديشند و نه از عذاب او بيمناكند. ۲ - تظاهر و ريا يك بلاى بزرگ اجتماعى ارزش هر عمل بستگى به «انگيزه » آن دارد، و يا به تعبير ديگر از ديدگاه

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۶۴

اسلام ، اساس هر عمل را، «نيت » تشكيل مى دهد، آن هم «نيت خالص ». اسلام قبل از هر چيز پرونده نيت را مورد بررسى قرار مى دهد، و لذا در حديث معروفى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است كه : انما الاعمال بالنيات ، و لكل امرء ما نوى : هر عملى بستگى به نيت او دارد، و بهره هر كس مطابق نيتى است كه در عمل دارد. و در ذيل اين حديث آمده است : آن كس كه براى خدا جهاد كند اجرش ‍ بر خداوند بزرگ است ، و كسى كه براى متاع دنيا پيكار كند، يا حتى نيت به دست آوردن عقال (طناب كوچكى كه پاى شتر را با آن مى بندند) كرده باشد بهره اش فقط همان است . اينها همه به خاطر آن است كه نيت هميشه به عمل شكل مى دهد، آن كس كه براى خدا كارى انجام مى دهد، شالوده آن را محكم مى كند، و تمام تلاش او اين است كه مردم از آن بهره بيشتر گيرند، ولى كسى كه براى تظاهر و رياكارى عملى انجام مى دهد، تنها به ظاهر و زرق و برق آن مى پردازد، بى آنكه به عمق و باطن و شالوده و بهره گيرى نيازمندان اهميت دهد. جامعه اى كه به رياكارى عادت كند، نه فقط از خدا و اخلاق حسنه و ملكات فاضله دور مى شود، بلكه تمام برنامه هاى اجتماعى او از محتوا تهى مى گردد، و در يك مشت ظواهر فاقد معنى خلاصه مى شود، و چه دردناك است سرنوشت چنين انسان ، و چنين جامعه اى ؟! روايات در مذمت ريا بسيار زياد است ، تا آنجا كه آن را نوعى شرك ناميده اند، و ما در اينجا به ذكر سه روايت تكان دهنده قناعت مى كنيم : ۱ - در حديث از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است : سياتى على الناس

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۶۵

زمان تخبث فيه سرائرهم ، و تحس فيه علانيتهم ، طمعا فى الدنيا لا يريدون به ما عند ربهم ، يكون دينهم رياء، لا يخالطهم خوف ، يعمهم الله بعقاب فيدعونه دعاء الغريق فلا يستجيب لهم !: زمانى بر مردم فرا مى رسد كه باطنهاى آنها زشت و آلوده مى شود، و ظاهرشان زيبا، به خاطر طمع در دنيا اين در حالى كه علاقه اى به پاداشهاى پروردگارشان ندارند ، دين آنها ريا مى شود، و خوف خدا، در دل آنها وجود ندارد، خداوند همه آنها را به عذاب سختى گرفتار مى كند، و هر قدر خدا را مانند شخص غريق بخوانند هرگز دعايشان مستجاب نمى شود. ۲ - در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه به يكى از يارانش به نام زراره فرمود. من عمل للناس كان ثوابه على الناس ‍ يا زراره ! كل رياء شرك !: كسى كه براى مردم عمل كند ثوابش بر مردم است ، اى زراره ! هر ريائى شرك است !. ۳ - در حديث ديگرى از پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است : ان المرائى يدعى يوم القيامة باربعة اسماء: يا كافر! يا فاجر! يا غادر! يا خاسر! حبط عملك ، و بطل اجرك ، فلا خلاص لك اليوم ، فالتمس ‍ اجرك ممن كنت تعمل له !: شخص رياكار در روز قيامت با چهار نام صدا زده مى شود: اى كافر! اى فاجر! اى حيلهگر! واى زيانكار ! عملت نابود شد، و اجرت باطل گشت ، امروز هيچ راه نجاتى ندارى ، پاداش ‍ خود را از كسى بخواه كه از براى او عمل كردى !.

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۶۶

خداوندا! خلوص نيت ، سخت مشكل است ، خودت ما را در اين راه يارى فرما. پروردگارا! آنچنان ايمانى به ما مرحمت كن كه جز به ثواب و عقاب تو نينديشيم و رضا و خشنودى و غضب خلق در راه تو براى ما يكسان باشد. بارالها! هر خطائى در اين راه تاكنون كرده ايم بر ما ببخش . آمين يا رب العالمين

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۶۷

َسوره كوثر

ََمقدمه

اين سوره در مكه نازل شده و داراى ۳ آيه است

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۶۸

محتوى و فضيلت سوره كوثر مشهور اين است كه اين سوره در «مكه » نازل شده است ولى بعضى احتمال مدنى بودن آن را داده اند، اين احتمال نيز داده شده است كه اين سوره دو بار نازل شده يكبار در مكه و بار ديگرى در مدينه ، ولى رواياتى كه در شاءن نزول اين سوره وارد شده ، قول مشهور را كه اين سوره مكى است تاءييد مى كند. در شاءن نزول اين سوره مى خوانيم : «عاص بن وائل » كه از سران مشركان بود، پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را به هنگام خارج شدن از مسجد الحرام ملاقات كرد، و مدتى با حضرت گفتگو نمود، گروهى از سران قريش در مسجد نشسته بودند و اين منظره را از دور مشاهده كردند، هنگامى كه «عاص بن وائل » وارد مسجد شد به او گفتند: با كه صحبت مى كردى ؟ گفت : با اين مرد «ابتر»! اين تعبير را به خاطر اين انتخاب كرد كه «عبدالله » پسر پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از دنيا رفته بود، و عرب كسى را كه پسر نداشت «ابتر» (يعنى بلاعقب ) مى ناميد، و لذا قريش اين نام را بعد از فوت پسر پيغمبر براى حضرت انتخاب كرده بود (سوره فوق نازل شد و پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را به نعمتهاى بسيار و كوثر بشارت داد، و دشمنان او را ابتر خواند). توضيح اينكه : پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دو فرزند پسر از بانوى اسلام خديجه داشت : يكى قاسم و ديگرى طاهر كه او را «عبدالله » نيز مى ناميدند، و اين هر دو در مكه از دنيا رفتند، و پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فاقد فرزند پسر شد، اين موضوع زبان بدخواهان قريش را گشود، و كلمه «ابتر» را براى حضرتش انتخاب

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۶۹

كردند. آنها طبق سنت خود براى فرزند پسر اهميت فوق العاده اى قائل بودند، او را تداوم بخش برنامه هاى پدر مى شمردند، بعد از اين ماجرا آنها فكر مى كردند با رحلت پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) برنامه هاى او به خاطر نداشتن فرزند ذكور تعطيل خواهد شد و خوشحال بودند. قرآن مجيد نازل شد و بطرز اعجازآميزى در اين سوره به آنها پاسخ گفت ، و خبر داد كه دشمنان او ابتر خواهند بود، و برنامه اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد، بشارتى كه در اين سوره داده شده از يكسو ضربه اى بود بر اميدهاى دشمنان اسلام ، و از سوى ديگر تسلى خاطرى بود به رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه بعد از شنيدن اين لقب زشت و توطئه دشمنان قلب پاكش غمگين و مكدر شده بود. در فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى (از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است : من قراءها سقاه الله من انهار الجنة ، و اعطى من الاجر بعدد كل قربان قربه العباد فى يوم عيد، و يقربون من اهل الكتاب و المشركين : هر كس آن را تلاوت كند خداوند او را از نهرهاى بهشتى سيراب خواهد كرد، و به عدد هر قربانى كه بندگان خدا در روز عيد (قربان ) قربانى مى كنند، و همچنين قربانيهائى كه اهل كتاب و مشركان دارند، به عدد هر يك از آنان اجرى به او مى دهد. نام اين سوره (كوثر) از اولين آيه آن گرفته شده است .

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۷۰

ََآيه ۱ - ۳

آيه و ترجمه

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِنَّا أَعْطيْنَك الْكَوْثَرَ(۱) فَصلِّ لِرَبِّك وَ انحَرْ(۲) إِنَّ شانِئَك هُوَ الاَبْترُ(۳) ترجمه : بنام خداوند بخشنده مهربان ۱ - ما به تو كوثر (خير و بركت فراوان ) عطا كرديم . ۲ - اكنون كه چنين است براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن . ۳ - مسلما دشمن تو ابتر و بلا عقب است . تفسير : ما به تو خير فراوان داديم روى سخن در تمام اين سوره به پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است (مانند سوره و الضحى و سوره ا لم نشرح ) و يكى از اهداف مهم هر سه سوره تسلى خاطر آن حضرت در برابر انبوه حوادث دردناك و زخم زبانهاى مكرر دشمنان است .

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۷۱

نخست مى فرمايد: ما به تو كوثر عطا كرديم (انا اعطيناك الكوثر). «كوثر» وصف است كه از كثرت گرفته شده ، و به معنى خير و بركت فراوان است ، و به افراد سخاوتمند نيز كوثر گفته مى شود. در اينكه منظور از كوثر در اينجا چيست ؟ در روايتى آمده است كه وقتى اين سوره نازل شد پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بر فراز منبر رفت و اين سوره را تلاوت فرمود، اصحاب عرض كردند: اين چيست كه خداوند به تو عطا فرموده ؟ گفت : نهرى است در بهشت ، سفيدتر از شير، و صافتر از قدح (بلور) در دو طرف آن قبه هائى از در و ياقوت است .... در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه فرمود: كوثر نهرى است در بهشت كه خداوند آن را به پيغمبرش در عوض ‍ فرزندش (عبد الله كه در حيات او از دنيا رفت ) به او عطا فرمود. بعضى نيز گفته اند: منظور همان حوض كوثر است كه تعلق به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دارد و مؤ منان به هنگام ورود در بهشت از آن سيراب مى شوند. بعضى آن را به نبوت تفسير كرده ، و بعضى ديگر به قرآن ، و بعضى به كثرت اصحاب و ياران ، و بعضى به كثرت فرزندان و ذريه كه همه آنها از نسل دخترش فاطمه زهرا (عليهاالسلام ) به وجود آمدند، و آنقدر فزونى يافتند كه از شماره بيرونند، و تا دامنه قيامت يادآور وجود پيغمبر اكرمند، بعضى نيز آن را به شفاعت تفسير كرده و حديثى از امام صادق در اين زمينه نقل نموده اند. تا آنجا كه «فخر رازى » پانزده قول در تفسير «كوثر» ذكر كرده است ، ولى ظاهر اين است كه غالب اينها بيان مصداقهاى روشنى از اين مفهوم وسيع

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۷۲

و گسترده است ، زيرا چنانكه گفتيم «كوثر» به معنى «خير كثير و نعمت فراوان » است ، و مى دانيم خداوند بزرگ نعمتهاى فراوان بسيارى به پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ارزانى داشت كه هر يك از آنچه در بالا گفته شد يكى از مصداقهاى روشن آن است ، و مصداقهاى بسيار ديگرى نيز دارد كه ممكن است به عنوان تفسير مصداقى براى آيه ذكر شود. به هر حال تمام مواهب الهى بر شخص پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در تمام زمينه ها حتى پيروزيهايش در غزوات بر دشمنان ، و حتى علماى امتش كه در هر عصر و زمان مشعل فروزان قرآن و اسلام را پاسدارى مى كنند، و به هر گوشهاى از جهان مى برند، همه در اين خير كثير وارد هستند. فراموش نبايد كرد اين سخن را خداوند زمانى به پيامبرش مى گويد كه كه آثار اين خير كثير هنوز ظاهر نشده بود، اين خبرى بود از آينده نزديك و آينده هاى دور، خبرى بود اعجازآميز و بيانگر حقانيت دعوت رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ). اين نعمت عظيم و خير فراوان شكرانه عظيم لازم دارد، هر چند شكر مخلوق هرگز حق نعمت خالق را ادا نمى كند، بلكه توفيق شكرگزارى خود نعمت ديگرى است از ناحيه او لذا مى فرمايد: اكنون كه چنين است ، فقط براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن (فصل لربك و انحر). آرى بخشنده نعمت او است ، بنابراين نماز و عبادت و قربانى كه آن هم نوعى عبادت است براى غير او معنى ندارد، مخصوصا با توجه به مفهوم رب كه حكايت از تداوم نعمتها و تدبير و ربوبيت پروردگار مى كند. كوتاه سخن اينكه «عبادت » خواه به صورت نماز باشد، يا قربانى كردن مخصوص رب و ولى نعمت است ، و او منحصرا ذات پاك خدا است .

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۷۳

اين در برابر اعمال مشركان است كه براى بتها سجده و قربانى مى كردند، در حالى كه نعمتهاى خود را از خدا مى دانستند! و به هر حال تعبير «لربك » دليل روشنى است بر مساءله لزوم قصد قربت در عبادات . بسيارى از مفسران معتقدند كه منظور نماز روز عيد قربان ، و قربانى كردن در همان روز است ، ولى ظاهرا مفهوم آيه مفهوم عام و گسترده اى است هر چند نماز و قربانى روز عيد يكى از مصداقهاى روشن آن است . تعبير به «وانحر» از ماده «نحر» كه مخصوص كشتن شتر است ، شايد به خاطر اين است كه در ميان قربانيها شتر از اهميت بيشترى برخوردار بود، و مسلمانان نخستين علاقه بسيار به آن داشتند، و قربانى كردن شتر بدون ايثار و گذشت ممكن نبود. در اينجا دو تفسير ديگر براى آيه فوق ذكر شده است : ۱ - منظور از جمله «وانحر» رو به قبله ايستادن به هنگام نماز است ، چرا كه ماده نحر به معنى گلوگاه مى باشد، سپس عرب آن را معنى مقابله با هر چيز استعمال كرده است ، و لذا مى گويند «منازلنا تتناحر» يعنى : منزلهاى ما در مقابل يكديگر است . ۲ - منظور بلند كردن دستها به هنگام تكبير و آوردن آن در مقابل گلوگاه و صورت است ، در حديثى مى خوانيم : هنگامى كه اين سوره نازل شد پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از جبرئيل سؤ ال فرمود: اين «نحيره » اى كه پروردگارم مرا به آن ماءمور ساخته چيست ؟

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۷۴

«جبرئيل » عرض كرد: «اين نحيره نيست ، بلكه خداوند به تو دستور مى دهد هنگامى كه وارد نماز مى شوى موقع تكبير، دستها را بلند كن ، و همچنين هنگامى كه ركوع مى كنى يا سر از ركوع برمى دارى ، و يا سجده مى كنى ، چرا كه نماز ما و نماز فرشتگان در هفت آسمان همين گونه است ، و براى هر چيزى زينتى است ، و زينت نماز بلند كردن دستها در هر تكبير است ». و در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه در تفسير اين آيه با دست مباركش اشاره كرده و فرمود: منظور اين است كه دستها را اينگونه در آغاز نماز بلند كنى به طورى كه كف آنها رو به قبله باشد. ولى تفسير اول از همه مناسب تر است ، چرا كه منظور نفى اعمال بت پرستان است كه عبادت و قربانى را براى غير خدا مى كردند، ولى با اين حال جمع ميان همه معانى و رواياتى كه در اين باب رسيده است هيچ مانعى ندارد و به خصوص اينكه درباره بلند كردن دست به هنگام تكبيرات روايات متعددى در كتب شيعه و اهل سنت نقل شده است ، به اين ترتيب آيه مفهوم جامعى دارد كه اينها را نيز شامل مى شود. و در آخرين آيه اين سوره با توجه به نسبتى كه سران شرك به آن حضرت مى دادند مى فرمايد: «تو ابتر و بلاعقب نيستى ، دشمن تو ابتر است !» (ان شانئك هو الابتر). «شانى ء» از ماده «شنئان » (بر وزن ضربان ) به معنى عداوت و كينه - ورزى و بدخلقى كردن است ، و «شانى ء» كسى است كه داراى اين وصف باشد.

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۷۵

قابل توجه اينكه : «ابتر» در اصل به معنى «حيوان دم بريده » است و انتخاب اين تعبير از سوى دشمنان اسلام به منظور هتك و توهين بود، و تعبير «شانى ء» بيانگر اين واقعيت است كه آنها در دشمنى خود حتى كمترين ادب را نيز رعايت نمى كردند، يعنى عداوتشان آميخته با قساوت و رذالت بود، در حقيقت قرآن مى گويد: اين لقب خود شما است نه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ). از سوى ديگر همانگونه كه در شاءن نزول سوره گفته شد: قريش انتظار مرگ پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و برچيده شدن بساط اسلام را داشتند، چرا كه مى گفت ند او بلا عقب است ، قرآن مى گويد تو بلا عقب نيستى ، دشمنان تو بلا عقب اند! نكته ها : ۱ - فاطمه (عليهاالسلام ) و كوثر گفتيم كوثر يك معنى جامع و وسيع دارد، و آن خير كثير و فراوان است ، و مصاديق آن زياد است ، ولى بسيارى از بزرگان علماى شيعه يكى از روشن ترين مصداقهاى آن را وجود مبارك «فاطمه زهرا» (سلام الله عليها) دانسته اند، چرا كه شاءن نزول آيه مى گويد: آنها پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را متهم مى كردند كه بلا عقب است ، قرآن ضمن نفى سخن آنها مى گويد: ما به تو كوثر داديم . از اين تعبير استنباط مى شود كه اين «خير كثير» همان فاطمه زهرا (عليهاالسلام ) است ، زيرا نسل و ذريه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به وسيله همين دختر گرامى در جهان انتشار يافت نسلى كه نه تنها فرزندان جسمانى پيغمبر بودند، بلكه آئين او و تمام ارزشهاى

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۷۶

اسلام را حفظ كردند، و به آيندگان ابلاغ نمودند، نه تنها امامان معصوم اهل بيت (عليهمالسلام ) كه آنها حساب مخصوص به خود دارند، بلكه هزاران هزار از فرزندان فاطمه (عليهاالسلام ) در سراسر جهان پخش ‍ شدند كه در ميان آنها علماى بزرگ و نويسندگان و فقها و محدثان و مفسران والا مقام و فرماندهان عظيم بودند كه با ايثار و فداكارى در حفظ آئين اسلام كوشيدند. در اينجا به بحث جالبى از «فخر رازى » برخورد مى كنيم كه در ضمن تفسيرهاى مختلف كوثر مى گويد: قول سوم اين است كه اين سوره به عنوان رد بر كسانى نازل شده كه عدم وجود اولاد را بر پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) خرده مى گرفتند، بنابراين معنى سوره اين است كه خداوند به او نسلى مى دهد كه در طول زمان باقى مى ماند، ببين چه اندازه از اهل بيت را شهيد كردند، در عين حال جهان مملو از آنها است ، اين در حالى است كه از بنى اميه (كه دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذكرى در دنيا باقى نماند، سپس بنگر و ببين چقدر از علماى بزرگ در ميان آنها است ، مانند باقر و صادق و رضا و نفس زكيه و. ۲ - اعجاز اين سوره اين سوره در حقيقت سه پيشگوئى بزرگ در بردارد: از يكسو اعطاء خير كثير را به پيغمبر نويد مى دهد (گر چه «اعطينا» به صورت فعل ماضى است ، ولى ممكن است از قبيل مضارع مسلم باشد كه در شكل ماضى بيان

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۷۷

شده ) و اين خير كثير تمام پيروزيها و موفقيتهائى را كه بعدا نصيب پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) شد، به هنگام نزول اين سوره در مكه قابل پيشبينى نبود، شامل مى شود. از سوى ديگر خبر مى دهد كه پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بلا عقب نخواهد بود، بلكه نسل و دودمان او به طور فراوان در جهان وجود خواهند داشت . از سوى سوم خبر مى دهد كه دشمنان او ابتر و بلا عقب خواهند بود، اين پيشگوئى نيز تحقق يافت ، و چنان دشمنانش تار و مار شدند كه امروز اثرى از آنها باقى نمانده است ، در حالى كه طوائفى همچون بنى اميه و بنى عباس كه به مقابله با پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و فرزندان او برخاستند روزى آنقدر جمعيت داشتند كه فاميل و فرزندان آنها قابل شماره نبود، ولى امروز اگر هم چيزى از آنها باقى مانده باشد هرگز شناخته نيست . ۳ - ضمير جمع در باره خدا براى چيست ؟ قابل توجه اينكه در اينجا و در آيات فراوان ديگرى از قرآن مجيد خداوند با صيغه متكلم مع الغير از خود ياد مى كند مى فرمايد: ما كوثر را به تو عطا كرديم ! اين تعبير و مانند آن براى بيان عظمت و قدرت است ، زيرا بزرگان هنگامى كه از خود سخن مى گويند نه فقط از خود كه از ماءمورانشان نيز خبر مى دهند، و اين كنايه از قدرت و عظمت و وجود فرمانبردارانى در مقابل اوامر است . در آيه مورد بحث كلمه «ان » نيز تاءكيد ديگرى است بر اين معنى ، و تعبير به «اعطيناك » و نه «آتيناك » دليل بر اين است كه خداوند «كوثر» را به حضرتش بخشيده و اعطا فرموده است ، و اين بشارتى است بزرگ به پيغمبر اكرم

تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۳۷۸

تا در برابر ياوه گوئيهاى دشمنان قلب مباركش آزرده نشود، و در عزم آهنينش فتور و سستى راه نيابد، و بداند تكيه گاه او خدائى است كه منبع همه خيرات است و خير كثير در اختيار او نهاده . خداوندا! ما را از بركات اين «خير كثير» كه به پيامبرت مرحمت فرمودى بى نصيب مگردان . پروردگارا! تو مى دانى ما آن حضرت و ذريه طاهرينش را از صميم دل دوست داريم ، ما را در زمره آنان محشور كن . بارالها! عظمت او و آئينش بسيار است روز به روز بر اين عظمت و عزت و شوكت بيفزاى . آمين يا رب العالمين


→ صفحه قبل صفحه بعد ←