النساء ٩٥
کپی متن آیه |
---|
لاَ يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَ الْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَ کُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً |
ترجمه
النساء ٩٤ | آیه ٩٥ | النساء ٩٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْقَاعِدُونَ»: نشستگان. واپس نشستگان با اجازه فرمانده. «غَیْرُ»: بدل یا صفت (الْقَاعِدُونَ) است. «أُوْلِی الضَّرَرِ»: زیان دیدگان. افراد معذور. مانند بیماران و کوران و لنگان. «أَجْراً عَظِیماً»: واژه (أَجْراً) میتواند مفعولٌبه دوم یا مفعول مطلق (فَضَّلَ) و یا منصوب به نزع خافض باشد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: وقتى كه اين آية نازل گرديد بنا به روايت براء بن عازب و زيد بن ارقم و زيد ابن ثابت در اين موقع عمرو بن اممكتوم سر رسيد.[۳] و گفت: يا رسول اللّه من كه كور هستم در چه موقعيتى قرار مى گيرم و آيه «غير اولى الضّرر» نازل گرديد.[۴]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لا يَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِينَ دَرَجَةً وَ كُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَى الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً «95»
مؤمنانى كه بدون عذر و ضرر (مثل بيمارى و معلوليّت) از جهاد بازنشستهاند، با مجاهدانى كه با اموال و جانهاى خويش در راه خدا جهاد مىكنند، يكسان نيستند.
خداوند، جهادگران با اموال و جانشان را بر وانشستگان (از جنگ) به درجهاى برترى داده است. خداوند همه مؤمنان را وعدهى (پاداش) نيكتر داده است، ولى خدا مجاهدان را بر وانشستگان، با پاداش بزرگى برترى داده است.
جلد 2 - صفحه 138
نکته ها
كسانى كه به جبههى جهاد نمىروند، چند گروهند: منافقان بىايمان، مسلمانان ترسو، رفاهطلبان، شكّاكان، بىهمّتان كه مىگويند: با مال و بيان و قلم و دعا، رزمندگان را دعا و حمايت مىكنيم، و جهاد، براى ما واجب عينى نيست. اين آيه، به اين گروه آخر مربوط مىشود و از آنان انتقاد مىكند. زيرا گروههاى ديگر در موارد متعدّد به شدّت مورد انتقاد قرار گرفتهاند و هيچگونه مقام و درجهاى ندارند تا مجاهدان يك درجه بالاتر از آنان باشند.
در روايات آمده است، كسانى كه به خاطر بيمارى نمىتوانند بجنگند ولى دلشان همراه رزمندگان است، با آنان در ثواب جهاد برابرند. «1»
آيه مربوط به واجب كفايى است و اگر جهاد واجب عينى بود، از قاعدان به عنوان متخلّف ياد مىشد.
پیام ها
1- شيوهى تبليغ و تشويق، بايد مرحلهاى باشد. (ابتدا فرمود: «لا يَسْتَوِي»، سپس فرمود: «دَرَجَةً» و در آخر: «أَجْراً عَظِيماً»
2- با هر كس بايد به نحوى سخن گفت: قرآن با مؤمنان جبهه نرفته و منافقان و ترسوها و رفاه طلبان برخورد متفاوت دارد. تنها با كلمه «قاعدين» از مؤمنان جبهه نرفته ياد كرده است.
3- آنان كه مشكلات جسمى دارند از جهاد معافند. «غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ»
4- جهاد مالى در كنار جهاد با جان مطرح است، چون بدون پشتوانهى مالى، جبهه ضعيف مىشود. «بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ»
5- كمكهاى داوطلبانهى مردم، از جمله منابع تأمين بودجههاى دفاعى است.
«بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ» 6- هر كجا ناباورى مردم اتمال دارد، اصرار و تكرار لازم است. (در اين آيه و آيه
«1». تفسير صافى.
جلد 2 - صفحه 139
بعد جملهى «فَضَّلَ اللَّهُ» و «دَرَجَةً» تكرار شده است.)
7- خدمات و تلاش هر كس محترم است و به خاطر شركت كسانى در جبهه، نبايد ارزشهاى ديگران ناديده گرفته شود. برترى مجاهدان آرى، امّا طرد ديگران هرگز. «كُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى»
8- هر كس در هر موقعيّت و مقام و خدمتى كه باشد، بايد بداند مقام رزمندگان مخلص از او بالاتر است. «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ»
9- اگر خداوند به رزمندگان فضيلت داده است، پس جامعه هم بايد براى مجاهدان و شهدا در اجتماع، گزينشها و برخوردها حساب خاصى باز كند.
(البتّه به شرطى كه براى رزمنده نيز توقّعات نابجا پيدا نشود و گرفتار سوء عاقبت نگردد). «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لا يَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِينَ دَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَى الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً (95)
«1» منهج الصادقين، جلد 3، صفحه 92.
«2» شبيه مضمون اين حديث با اندكى اختلاف در اصول كافى، جلد 3، باب الصمت و حفظ اللسان، صفحه 178، حديث 20، از امام صادق عليه السّلام نقل شده است.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 545
شأن نزول: ابو حمزه ثمالى در تفسير خود آورده كه: در حين رفتن به غزوه تبوك، جمعى تخلف نمودند از آن، مانند كعب بن مالك از بنى سلمه، و مرارة بن ربيع از بنى عمر بن عوف، و هلال بن اميه از بنى واقف و عبد اللّه بن امّ مكتوم كه به جهت كورى زبان به اعتذار گشود. عرض كرد: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم من نابينا هستم و بدان سبب از مقاتله محروم ماندهام.
حق تعالى آيه شريفه در باره آنها نازل فرمود:
لا يَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ: مساوى يكديگر نيستند نشستگان در خانه خود از مؤمنين، غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ: غير صاحبان بيمارى و عجز. مروى است كه از زيد بن ثابت كه چون اين آيه نازل شد، در او لفظ «غير اولى الضرر» نبود.
ابن امّ مكتوم گفت: من خدمت رسول رفتم، عرض كردم: يا رسول اللّه حال من چون باشد كه نابينايم و از جهاد عاجزم؟ همان زمان آثار وحى بر آن حضرت ظاهر شد و ران آن حضرت به ران من بود، به حيثيتى ران مبارك ثقيل شد كه ترسيدم ران من خرد شود. بعد از كشف آن حال فرمود: بنويس «من المؤمنين غير اولى الضرر»، يعنى مساوى هم نيستند مؤمنان غير عاجز كه نشينندگانند از قتال. وَ الْمُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ: و جهاد كنندگان در راه خدا و طلب امتثال به او، بِأَمْوالِهِمْ: به مالهاى خود كه تهيه اسباب قتال و تجهيز مقاتلان مىكنند، وَ أَنْفُسِهِمْ: و به نفسهاى خود كه در معرض قتل مىآورند، و چگونه برابر تواند بود كسى كه راحت و تنپرورى كند، با آنكه در معركه جهاد جانبازى نمايد.
نكته: فايده ذكر عدم استوا به ذكر تفاوت است بينهما، به جهت ترغيب قاعد از جهاد، به جهت رفع او در رتبه و نفس از انحطاط منزله خود.
فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 546
وَ أَنْفُسِهِمْ: فضيلت داد خداوند جهاد كنندگان را به مالها و نفسهاى خود، عَلَى الْقاعِدِينَ دَرَجَةً: بر نشينندگان به عذر، درجه و مرتبهاى كه آن غنيمت و ظفر و نام نيكو است. وَ كُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى: و همه را از قاعدان به عذر كه ميل به جهاد دارند و نميتوانند. يا از مطلق قاعدان و مجاهدان وعده فرموده است خداوند تعالى ايشان را مثوبت و پاداش نيكو، كه آن بهشت است به جهت حسن عقيده و خلوص نيت. اما تفاضل درجات و تفاوت مراتب به زيادتى عمل خواهد بود. وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَى الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً: و تفضيل داد خداوند مجاهدان را بر نشستگان با عذر يا بىعذر، اجرى عظيم. كأنّه فرمايد: مجاهدين را زياده بر قاعدين اجر عطا خواهد شد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
لا يَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِينَ دَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَى الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً (95)
ترجمه
برابر نيستند بازنشستهگان از مؤمنان غير صاحبان گزند و جهاد كنندگان در راه خدا به مالهاى خودشان و جانهاى خودشان فضيلت داد خدا جهاد كنندگان را به مالهاى خودشان و جانهاى خودشان بر بازنشستهگان بمرتبه و همه را وعده داد خدا به نيكى و فضيلت داد خدا جهاد كنندگان را بر بازنشستهگان بمزدى بزرگ..
تفسير
در مجمع نقل نموده كه نازل شده است در باره كعب بن مالك از بنى سلمه و مرارة بن ربيع از بنى عمرو بن عوف و هلال بن اميّه از بنى واقف كه تخلف نمودند از پيغمبر (ص) در جنگ تبوك و خداوند معذور داشته است صاحبان ضرر را و او عبد اللّه بن امّ مكتوم است و فرموده است روايت نموده است او را ابو حمزه ثمالى در تفسيرش و در عوالى روايت نموده است از زيد بن ثابت كه در آيه استثناء غير اولى الضرر نبود ابن ام مكتوم كور بود آمد در حضور پيغمبر با آنكه گريه ميكرد عرض كرد يا رسول اللّه چگونه است حال كسيكه استطاعت جهاد نداشته باشد ناگهان آثار وحى ثانيا بر حضرت روى داد پس بحال آمد و فرمود قرائت كن غير اولى الضرر و من ملحق نمودم آنرا حقير عرض ميكنم شان نزول مخصّص نيست پس حكم اختصاص بابن امّ مكتوم يا كور ندارد هر كس مريض يا مضطر يا عاجز باشد مستثنى است و آيه دلالت بر افضليت مجاهدين از اين قبيل اشخاص ندارد چون اينها داخل در هيچ يك از دو طرف تفضيل نيستند نه آنكه دلالت بر مساوات آنها با مجاهدين داشته باشد چنانچه در نفحات استظهار فرموده و قاعدين بدون عذر هم دو دستهاند يكدسته كسانى هستند كه با حاجت اسلام بقيام آنها قعود نمودند كه آنها را متخلفين از جهاد گويند نه قاعدين و وعده احسان شامل حال آنها نيست دسته ديگر كسانى هستند كه بواسطه وجود من به الكفايه و عدم حاجت بقيام آنها قعود نمودهاند آنها البته بواسطه حسن فطرت و خلوص نيت و حضور در مقام طاعت مورد حسن خاتمت و مشمول وعده احسانند لكن كارى نكردهاند كه مستحق اجر عظيم باشند و هم رتبه با مجاهدين گردند كه جان و مال خودشان را در راه خدا بذل نمودهاند و اينها هم دو دستهاند يكدسته كسانى هستند كه مصلحت اسلام در قعود آنها بوده كه حافظ ثغور و مدبّر امور مسلمين باشند و بامر والى اسلام قعود نمودهاند با آنكه كمال حضور و شوق را بجهاد داشتهاند مانند امير المؤمنين (ع) چنانچه از
جلد 2 صفحه 106
پيغمبر (ص) در جوامع نقل شده است كه در شأن آنها فرمود باقى گذارديد شما در مدينه كسانى را كه نپيموديد راهى را و نه قطع كرديد منزليرا مگر آنكه آنها با شما بودند بلكه ممكن است گفته شود كه اطلاق قاعد بر اين جماعت نميشود زيرا كه اينها قائم بامرند خواه وقوف باشد خواه حركت و از دو طرف تفضيل خارجند دسته ديگر كسانى هستند كه مخير بودند بين قيام و قعود براى وجود عدّه كافى و آنها قعود را اختيار نمودند كه قدر متيقن از قاعدين آنانند و مفضل عليهم ميباشند قطعا بدرجه و مرتبه و تفاوت درجات و مراتب بر حسب احوال قاعد و مجاهد و جهت قعود و جهاد و حدّ جدّيت و سعى در مجاهدت و خلوص نيّت است بلكه بنظر حقير بعدد اشخاص مجاهدين و قاعدين خواهد بود و اجر عظيم مخصوص بمجاهدين است و معلوم است كه جهت فضيلت و اجر جهاد است كه بر ترك آن مترتب نيست و مقصود بيان حال مجاهد و قاعد از غير جهت جهاد و قعود نيست زيرا كه ممكن است قاعدى بجهات ديگرى افضل از مجاهدى باشد پس موردى از براى تمسك باين آيه بر افضليت شخص مجاهدى بر قاعدى نمىماند زيرا منظور تفضيل جهاد بر قعود است نه مجاهد بر قاعد بعنوان شخصى و براى اثبات افضليت امير المؤمنين (ع) حاجت باين تشبثات نيست كه پيغمبر (ص) را العياذ باللّه جزء قاعدين شمرد با آنكه سلطان مجاهدين بوده و در غزوات پيش قدم و فرمان فرماى لشگر اولى بصدق اسم مجاهد است از افراد و اللّه الهادى الى سبيل الرشاد و شايد نكته تكرار لفظ مجاهدين و قاعدين در آيه همين باشد كه علاوه بر آنكه علت ثبوت فضل و مزيّت اجر در كلام معلوم گردد دلالتش بر جهت فضل و اجر و القاء جهات شخصيّه اتم باشد و از آنچه بيان شد مواقع نظر در نفحات و صافى بر ارباب ذوق و سليقه مكشوف خواهد شد و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لا يَستَوِي القاعِدُونَ مِنَ المُؤمِنِينَ غَيرُ أُولِي الضَّرَرِ وَ المُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِم فَضَّلَ اللّهُ المُجاهِدِينَ بِأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِم عَلَي القاعِدِينَ دَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الحُسني وَ فَضَّلَ اللّهُ المُجاهِدِينَ عَلَي القاعِدِينَ أَجراً عَظِيماً (95)
مساوي نيستند كساني که قعود كردند در امر جهاد از مؤمنين غير آنهايي که صاحب ضرر بودند و معذور بودند از رفتن بجهاد با آنهايي که جهاد نمودند در راه خداوند ببذل مال و جان البته مجاهدين درجات فضل آنها نزد خدا بالاتر است چه ببذل مال و چه ببذل جان با اينكه همه مؤمنين را خداوند وعده حسني فرموده و همه اهل سعادت هستند لكن اجر عظيم از براي مجاهدين است و آنها بر قاعدين تفضيل داده شده از ناحيه حق.
اينکه آيه شريفه در موردي است که جهاد واجب كفايي باشد که قيام من به الكفاية مسقط تكليف از بقيه شود و الّا اگر واجب عيني بود تخلّف و قعود از جهاد از معاصي كبيره و استحقاق عذاب داشت، چنانچه در جاي ديگر ميفرمايد وَ ما كانَ المُؤمِنُونَ لِيَنفِرُوا كَافَّةً فَلَو لا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طائِفَةٌ الايه توبه آيه 121، و كساني که قعود كردند و لو تكليف از آنها ساقط شد و مؤاخذه ندارند لكن مسلّم است که فضيلت جهاد را درك نكردند و بمثوبات آن نائل نخواهند شد و اينکه حكم در جميع واجبات كفايي جاريست لذا گفتند وجوب كفايي است و استحباب عيني است.
مثلا تحصيل علم اجتهاد و استنباط احكام در هر عصري واجب كفايي است ولي كساني که قيام ميكنند آن فضائل و مثوبات مترتبه بر تحصيل علم را درك ميكنند که ديگران محروم هستند.
جلد 5 - صفحه 177
و معناي واجب كفايي اينست که اگر همه ترك كردند تمام معاقب هستند و اينکه حكم شامل حال كساني است که مشمول تكليف بوجوب كفايي باشند، البته قيام كنندگان بر تاركين برتري دارند، و اما كساني که اصلا مكلف بجهاد نبودند نه بوجوب عيني و نه كفايي مثل اولي الضرر از جهت عمي يا فلج يا مرض يا جهات ديگر که مسقط تكليف است آنها ممكن است بعض فضائل مجاهدين را درك كنند بخصوص اگر قاصد بودند و آرزو ميكردند که اي كاش ما هم ميتوانستيم برويم و كمك بمجاهدين نمائيم چنانچه در مورد آنها ميفرمايد لَيسَ عَلَي الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَي المَرضي وَ لا عَلَي الَّذِينَ لا يَجِدُونَ ما يُنفِقُونَ حَرَجٌ الي قوله تعالي وَ أَعيُنُهُم تَفِيضُ مِنَ الدَّمعِ حَزَناً أَلّا يَجِدُوا ما يُنفِقُونَ توبه آيه 92، چنانچه در اخبار دارد
(من احب عمل قوم فهو معهم)
(الراضي بفعل قوم كالداخل فيهم)
(نية المؤمن خير من عمله)
و غير اينها لذا ميفرمايد لا يَستَوِي القاعِدُونَ مِنَ المُؤمِنِينَ كساني که تكليف جهاد بر آنها آمد بوجوب كفايي و مسامحه كردند در رفتن جهاد و در عهده ديگران گذاشتند و باعذاري خود را معاف دانستند و سستي نمودند.
غَيرُ أُولِي الضَّرَرِ كساني که مكلّف نبودند بجهاد بواسطه ضرري که بآنها متوجه شده از ضعف و پيري و فقر و كوري و فلج و امثال اينها که اينها مستثني هستند از اينکه تكليف.
وَ المُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ البته فرق دارند، مجاهد كجا قاعد كجا نظير عالم و جاهل، عادل و فاسق، متّقي و عاصي و هكذا (باموالهم) راجع بتمكنين که بهترين اموال ماليست که صرف شود در تقويت اسلام و دفع كفار (و انفسهم) که در ميدان جنگ حاضر يا ظفر يا شهادت احدي الحسنيين.
فَضَّلَ اللّهُ المُجاهِدِينَ بِأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِم عَلَي القاعِدِينَ دَرَجَةً بيان عدم تساوي است و مراد از درجه همان اجر عظيم است که بيان ميفرمايد وَ كُلًّا
جلد 5 - صفحه 178
وَعَدَ اللّهُ الحُسني يعني كلّا از قاعدين چون ايمان دارند و تكليف جهاد هم از آنها بقيام مجاهدين ساقط شده و گناه نكردند و از مجاهدين که قيام نمودند خدا وعده حسني داده و در آيات بسيار از حيث حور، قصور و ساير نعم دنيوي و اخروي که بمؤمنين و صالحين و متّقين وعده داده و خلف وعده محال است ولي مجاهدين اضافه بر اينکه وعدهها اجر عظيمي در پيشگاه ربوبي دارند.
وَ فَضَّلَ اللّهُ المُجاهِدِينَ عَلَي القاعِدِينَ أَجراً عَظِيماً مخصوصا مجاهدين در ركاب ابي عبد اللّه عليه السّلام که امتياز بزرگي بر ساير مجاهدين در ركاب پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين حتي مجاهدين در ركاب بقية اللّه (عج) دارند زيرا ساير مجاهدين اميد فتح و غنيمت داشتند و اينها جز شهادت مقصود ديگري نداشتند بالاخص قمر بني هاشم که فرمود
(ان لعمي العباس درجة عند اللّه يغبطها جميع الشهداء.)
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- نابرابرى مرتبه و درجه مجاهدان در راه خدا با کسانى که على رغم توانمندى در جهاد شرکت نمى کنند. (لا یستوى القاعدون من المؤمنین غیر اولى الضرر و المجاهدون فى سبیل اللّه)
۲- نابرابرى درجه و مقام ناتوانان از شرکت در جهاد، با آنان که على رغم توانمندى در جهاد شرکت نمى کنند. (لا یستوى القاعدون من المؤمنین غیر اولى الضرر و المجاهدون فى سبیل اللّه) اگر همه کسانى که در جهاد شرکت نمى کنند، چه ناتوان و چه توانا، در یک رتبه بودند، استثنا، یعنى «غیر اولى الضرر» بى معنا بود.
۳- مجاهدان را نباید از نظر اجتماعى با توانمندان بازنشسته از جنگ یکسان و همانند شمرد. (لا یستوى القاعدون من المؤمنین غیر اولى الضرر و المجاهدون فى سبیل اللّه) مقصود این است که در شرایط مساوى، اولویت در حقوق اجتماعى از آن مجاهدان راه خداست.
۴- تأمین هزینه هاى مالى پیکار در راه خدا، جهاد مالى در راه خداست. (و المجاهدون فى سبیل اللّه باموالهم و انفسهم)
۵- خداوند، برترى دهنده مقام جهادگران با مال و جان بر بازنشستگان از جنگ (فضّل اللّه المجاهدون باموالهم و انفسهم على القاعدین درجة)
۶- جهاد با مال و جان، باید معیارى در واگذارى مقامها و منصبها به افراد باشد. (فضّل اللّه المجاهدون باموالهم و انفسهم على القاعدین درجة) با توجه به اینکه هر کس را خدا برترى دهد، جامعه اسلامى نیز باید براى او برترى قائل بشود.
۷- اعطاى درجه و اجر و پاداش از سوى خداوند بر اساس نظامى عادلانه (فضّل اللّه المجاهدون باموالهم و انفسهم على القاعدین درجة وکلاّ ... اجراً عظیماً)
۸- تفاوت درجات در پیشگاه خداوند، وابسته به عملکرد انسان (فضّل اللّه المجاهدون باموالهم و انفسهم على القاعدین درجة)
۹- نوید الهى به پاداش نیک براى مجاهدان و نیز مؤمنان بازنشسته از جنگ (فضّل اللّه ... على القاعدین درجة وکلاّ وعد الله الحسنى)
۱۰- پاداش نیکوى الهى، ثمره ایمان (لایستوى القاعدون من المؤمنین ... کلاّ وعد اللّه الحسنى)
۱۱- بازنشستگان از جهاد، هنگامى از پاداش الهى برخوردارند که از روى بى ایمانى، ترک جهاد نکرده باشند. (لایستوى القاعدون من المؤمنین ... کلاّ وعد اللّه الحسنى) چون «من المؤمنین» حال براى «القاعدون» است، مى رساند که بازنشستگان از جنگ در صورتى قابل مقایسه با مجاهدان هستد که ایمانشان محفوظ باشد. یعنى بازماندنشان از جنگ در شرایطى نباشد که موجب سلب ایمان آنان گردد و یا ترک جهاد از روى بى ایمانى به فرامین خدا و رسول نباشد.
۱۲- جهاد با مال و جان، از برترین ارزشها در نظام ارزشى اسلام (لایستوى القاعدون ... و المجاهدون ... باموالهم و انفسهم فضّل اللّه المجاهدین باموالهم و انفسهم)
۱۳- جهاد، از واجبات کفایى (لایستوى القاعدون ... کلاّ وعد اللّه الحسنى)
۱۴- مؤمنانى که بازماندنشان از جهاد موجب خسارتى به جبهه مؤمنان شود، مشمول پاداش الهى نیستند. (لایستوى القاعدون من المؤمنین غیر اولى الضّرر ... کلاّ وعد اللّه الحسنى) برداشت فوق بر این اساس است که «ضرر» به معناى زیان رسانى باشد; چنانچه در لسان العرب در معناى «لا ضرر» آمده است: اى لا یضر الرجل اخاه. و با توجه به اینکه «غیر» صفت «القاعدون» است، معناى جمله چنین مى شود: بازماندگان از جنگ در صورتى که عدم حضورشان موجب ضرر به جبهه مسلمانان نگردد، از اجر و پاداش الهى بهره مند خواهند بود.
۱۵- خداوند، مجاهدان را با اعطاى مقامى بلند و پاداش بزرگ، بر بازنشستگان از جهاد برترى داده است. (فضّل اللّه المجاهدین باموالهم و انفسهم على القاعدین درجة ... و فضّل اللّه المجاهدین على القاعدین اجراً عظیماً) «اجراً عظیماً»، مفعول به براى «فضّل» است و در «فضّل»، معناى عطا کردن تضمین شده ست.
۱۶- ترغیب مؤمنان به جهاد و بذل مال و جان در راه خدا (لایستوى القاعدون ... و المجاهدون ... فضّل اللّه المجاهدین على القاعدین اجراً عظیماً)
موضوعات مرتبط
- احکام:۱۳
- ارزش: ملاک ارزش ۵، ۶، ۱۲
- ایمان: پاداش ایمان ۱۰
- پاداش: مراتب پاداش ۱۵ ; موجبات پاداش ۱۱
- جنگ: معذور از جنگ ۳، ۹
- جهاد: احکام جهاد ۱۳ ; تدارکات جهاد ۴ ; ترک جهاد ۱۱ ; تشویق به جهاد ۱۶ ; جهاد با مال ۴، ۵، ۶، ۱۲، ۱۶ ; فضیلت جهاد ۱۲ ; متخلفان از جهاد ۲، ۱۴ ; معذور از جهاد ۲، ۱۱، ۱۵ ; وجوب جهاد ۱۳
- خدا: بشارت خدا ۹ ; پاداش خدا ۷، ۱۰، ۱۱ ; عدالت خدا ۷ ; عطایاى خدا ۷، ۱۵ ; محرومان از پاداش خدا ۱۴
- سبیلاللّه:۱، ۴، ۱۶
- عمل: آثار عمل ۸
- گزینش: ملاک گزینش ۶
- مجاهدان: پاداش مجاهدان ۹، ۱۵ ; فضایل مجاهدان ۱، ۳، ۵، ۱۵
- مدیر: شرایط مدیر ۶
- مقربان: تفاوت مقربان ۸
- مؤمنان: پاداش مؤمنان ۹
- نظام قضایى:۷
- واجب کفایى:۱۳
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۳.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۲۳۴.
- ↑ در صحيح ترمذى از ابن عباس و نيز طبرى در تفسير خويش از طرق كثيره چنين روايت كرده اند كه درباره عبدالله بن اممكتوم و عمرو و عبدالله بن جحش نازل گرديده است، چنان كه صاحب كشف الاسرار نيز آن را تأييد كرده است و گويد كه عمرو مؤذن رسول خدا صلى الله عليه و آله بوده است.
- ↑ صاحب مجمع البيان گويد: آيه درباره كعب بن مالك از بنىسلمة و مرارة بن ربيع از بنى عمرو بن عوف و هلال بن امية از بنى واقف نازل شده كه از دستور پيامبر در شركت نمودن در جنگ تبوك تخلف ورزيدند و خداوند پوزش صاحبان عذر موجه را از قبيل عبدالله بن اممكتوم پذيرفت براى اين كه كور بوده يعنى (اولى الضّرر) چنان كه در تفسير ابوحمزه ثمالى نيز ذكر شده است.