النساء ٩٤

از الکتاب
کپی متن آیه
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ‌ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ‌ فِي‌ سَبِيلِ‌ اللَّهِ‌ فَتَبَيَّنُوا وَ لاَ تَقُولُوا لِمَنْ‌ أَلْقَى‌ إِلَيْکُمُ‌ السَّلاَمَ‌ لَسْتَ‌ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ‌ عَرَضَ‌ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ‌ مَغَانِمُ‌ کَثِيرَةٌ کَذٰلِکَ‌ کُنْتُمْ‌ مِنْ‌ قَبْلُ‌ فَمَنَ‌ اللَّهُ‌ عَلَيْکُمْ‌ فَتَبَيَّنُوا إِنَ‌ اللَّهَ‌ کَانَ‌ بِمَا تَعْمَلُونَ‌ خَبِيراً

ترجمه

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که در راه خدا گام می‌زنید (و به سفری برای جهاد می‌روید)، تحقیق کنید! و بخاطر اینکه سرمایه ناپایدار دنیا (و غنایمی) به دست آورید، به کسی که اظهار صلح و اسلام می‌کند نگویید: «مسلمان نیستی» زیرا غنیمتهای فراوانی (برای شما) نزد خداست. شما قبلاً چنین بودید؛ و خداوند بر شما منّت نهاد (و هدایت شدید). پس، (بشکرانه این نعمت بزرگ،) تحقیق کنید! خداوند به آنچه انجام می‌دهید آگاه است.

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! هنگامى كه در راه خدا گام بر مى‌داريد پس خوب وارسى كنيد و كسى را كه به شما اظهار اسلام مى‌كند نگوييد تو مؤمن نيستى، كه بهره‌ى ناپايدار زندگى دنيا را بجوييد چرا كه غنيمت‌هاى فراوان نزد خداست. پيش‌تر خودتان نيز همين گونه بود
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، چون در راه خدا سفر مى‌كنيد [خوب‌] رسيدگى كنيد و به كسى كه نزد شما [اظهار] اسلام مى‌كند؛ مگوييد: «تو مؤمن نيستى» [تا بدين بهانه‌] متاع زندگى دنيا را بجوييد، چرا كه غنيمتهاى فراوان نزد خداست. قبلا خودتان [نيز] همين گونه بوديد، و خدا بر شما منت نهاد. پس خوب رسيدگى كنيد، كه خدا همواره به آنچه انجام مى‌دهيد آگاه است.
ای اهل ایمان، چون در راه خدا (برای جهاد با کفّار) بیرون روید (در کار دشمن) تحقیق و جستجو کنید و به آن کس که اظهار اسلام کند و به شما سر تسلیم فرود آورد نسبت کفر مدهید تا (مال و جانش را بر خود حلال کنید و) از متاع ناچیز دنیا چیزی غنیمت برید، که غنایم بی‌شمار نزد خداست. اسلام شما هم اول امر همچنین اظهار و تسلیمی بیش نبود تا وقتی که خدا بر شما منّت گذاشت، پس اکنون باید تحقیق کنید که خدا به هر چه کنید آگاه است.
ای اهل ایمان! هنگامی که در راه خدا [برای نبرد با دشمن] سفر می کنید [در مسیر سفر نسبت به شناخت مؤمن از کافر] تحقیق و تفحّص کامل کنید. و به کسی که نزد شما اظهار اسلام می کند، نگویید: مؤمن نیستی. [تا] برای به دست آوردن کالای بی ارزش و ناپایدار زندگی دنیا [او را بکشید، اگر خواهان غنیمت هستید] پس [برای شما] نزد خدا غنایم فراوانی است. شما هم پیش از این ایمانتان ایمانی ظاهری بود؛ خدا بر شما منّت نهاد [تا به ایمان استوار و محکم رسیدید]. پس باید تحقیق و تفحّص کامل کنید [تا به دست شما کاری خلاف اوامر خدا انجام نگیرد] یقیناً خدا همواره به آنچه انجام می دهید، آگاه است.
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، چون براى جهاد رهسپر شويد نيك تفحص كنيد. و به آن كس كه بر شما سلام گويد، مگوييد كه مؤمن نيستى. شما برخوردارى از زندگى دنيا را مى‌جوييد و حال آنكه غنيمتهاى بسيار نزد خداست. شما پيش از اين چنان بوديد ولى خدا بر شما منت نهاد. پس تفحص كنيد كه خدا بر اعمالتان آگاه است.
ای مؤمنان چون در راه خدا سفر کنید، به درستی پرس و جو کنید، و به کسی که با شما از در تسلیم و اسلام وارد شود، مگویید که مؤمن نیستی تا بدین وسیله بهره دنیوی ببرید، چرا که غنایم بسیار در نزد خداوند است، در گذشته این گونه [بی‌پروا] بودید، ولی خداوند بر شما منت نهاد، پس به درستی پرس و جو کنید، که خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است‌
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، چون در راه خدا [براى كارزار] بيرون رويد نيك بنگريد و وارسى كنيد و به آن كسى كه به شما سلام- يا پيشنهاد صلح- كند، مگوييد تو مؤمن نيستى در حالى كه [با اين دستاويز] كالاى زندگى دنيا مى‌جوييد، [و اگر اين را مى‌خواهيد] پس نزد خدا غنيمت‌هاى بسيار است. شما پيش از اين چنين بوديد و خدا بر شما [به راه نمودن به اسلام‌] منت نهاد، پس نيك بنگريد و وارسى كنيد، كه خداوند بدانچه مى‌كنيد آگاه است.
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که (برای جهاد) در راه خدا به مسافرت رفتید تحقیق کنید (که با چه کسانی می‌جنگید. آیا مسلمانند یا کافر) و به کسی که به شما سلام کرد (و سلام نشانه‌ی پذیرش اسلام است) مگوئید تو مؤمن نیستی و جویای مال دنیای (او) باشید. (بلکه سلام آنان را بپذیرید و پاسخ گوئید و بدانید) که در پیش خدا غنائم فراوانی است (و آن را برای شما تهیّه دیده است و بسی بهتر از ثروت و غنیمت دنیای فانی است). شما پیش از این، چنین بودید (و کفر را گردن نهاده بودید و جنگهای شما تنها انگیزه‌ی غارتگری داشت.) ولی خداوند بر شما منّت نهاد (و نعمت اسلام را نصیبتان کرد) پس (به شکرانه‌ی این نعمت بزرگ) تحقیق کنید. بیگمان خداوند از آنچه می‌کنید باخبر است.
هان ای کسانی که ایمان آوردید! چون در راه خدا به دشواری رهسپار شوید، کوشش و کاوش کنید و به کسی که (سویتان) تسلیم افکند [:ادعای تسلیم و یا اسلام کرد] مگویید: «تو مؤمن نیستی‌» در حالی که متاع زندگی دنیا را می‌جویید. چرا که غنیمت‌های فراوان نزد خداست. قبلاً خودتان (نیز) همین‌گونه بودید، تا خدا بر شما منّت نهاد. پس خوب بررسی کنید، که خدا همواره به آنچه انجام می‌دهید آگاه بوده است.
ای آنان که ایمان آوردید هرگاه در راه خدا سفر کردید رسیدگی کنید و نگوئید بدان کس که از در زشتی با شما درآمده است نیستی مؤمن خواهید بهره زندگانی دنیا را و نزد خدا است خواسته‌های فراوان چنین بودید پیش از این پس منت نهاد خدا بر شما پس رسیدگی کنید که خداوند است بدانچه می‌کنید آگاه‌

O you who believe! When you journey in the way of Allah, investigate, and do not say to him who offers you peace, “You are not a believer,” aspiring for the goods of this world. With Allah are abundant riches. You yourselves were like this before, and Allah bestowed favor on you; so investigate. Allah is well aware of what you do.
ترتیل:
ترجمه:
النساء ٩٣ آیه ٩٤ النساء ٩٥
سوره : سوره النساء
نزول : ٨ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«ضَرَبْتُمْ»: گام برداشتید. به مسافرت رفتید. «تَبَیَّنُوا»: روشن کنید. تحقیق کنید. «تَبْتَغُونَ»: می‌خواهید. «عَرَض»: حُطام. کالا و متاع فانی دنیا. «کَذلِکَ کُنتُم مِّن قَبْلُ»: شما نیز پیش از این چنین وضعی را داشتید و کافر بودید. شما پیش از پذیرش اسلام تنها به خاطر مال دنیا می‌جنگیدید.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

«شیخ طوسی» گوید: در سبب نزول آيه اختلاف است: اول، عمر بن شبه گويد: درباره مرداس كه مردى از غطفان بود، نازل گرديد زيرا گروه مسلمين بر سر قبيله او فرود آمده بودند قوم او بر سر كوه رفته و موضع گرفته بودند ولى مرداس برجاى ماند و چون مسلمان بود، اسلام خود را آشكار ساخت ولى او را كشتند و آنچه با او بود، گرفتند.[۳]

دوم، ابوعمر و الواقدى[۴] و ابن اسحق گويند: درباره عامر بن الاضبط الاشجعى نازل گرديد كه سريه ابوقتادة به او رسيده بودند. او بر ايشان سلام داد. محلم بن جثامة بر او خشم گرفت و وى را كشت. سپس نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و از پيامبر خواست تا او را ببخشد و براى وى استغفار كند.

پيامبر فرمود: خدا تو را نيامرزد، اين مرد گريه‌كنان برگشت تا اين كه پس از هفت روز درگذشت او را دفن كردند. پس از دفن فرداى آن روز جسد او را در بيرون قبر يافتند. موضوع را به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر دادند، فرمود: زمين بدتر از محلم را هم قبول مي‌كند ولى خداوند خواسته كه حرمت و احترام شما را بزرگ شمارد سپس جسد او را در دامنه كوهى گذاشتند و سنگى بر روى آن نهادند و اين آية نازل گرديد.[۵]

سوم، ابن عباس گويد: عده اى به مردى برخوردند كه داراى گوسفندانى بود، آن مرد به اين عده سلام داد اينان او را گرفتند و كشتند و گوسفندان او را بردند سپس اين آية نازل گرديد.[۶]

چهارم، ابن عباس گويد: مردى در ميان قومى مسلمان شده بود وقتى كه اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله با آن قوم به جنگ پرداختند، آن‌ها فرار كردند و اين مرد كه مسلمان بود، توقف كرد و فرار ننمود و به آنان به رسم مسلمانان تحيت و درود فرستاد كه از وى صرف نظر كنند ولى بعضى از آن‌ها بر او شوريدند.

او را كه اسلام خود را آشكار ساخته بود، كشتند. سپس اين آية نازل گرديد چنان كه سدى نيز گفته است و نيز گويد: كه آن مرد بعد از سلام كردن «اشهد ان لا اله الّا اللّه و انّ محمّدا رسول اللّه» گفته بود ولى اسامة بن زيد كه امير قوم بود بر او خشم گرفت و او را كشت و اين آية نازل شد.

عده اى گويند: صاحب اين سريّه مقداد بوده[۷] و ديگران گويند كه صاحب سريّه، ابن مسعود بوده است. هر يك از اسباب نزول مذكور ممكن است، درست باشد و نمى توان به يكى از آن‌ها تكيه نمود.[۸]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‌ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً «94»

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! هرگاه در راه خدا (براى جهاد) گام برداشتيد پس (در كار دشمن) تحقيق كنيد و به كسى كه نزد شما (با كلامى يا عملى يا سلامى يا پيشنهادى) اظهار اسلام و صلح مى‌كند، نگوييد: تو مؤمن نيستى، تا بدين بهانه كالاى زندگى دنيا و غنائم بدست آوريد. زيرا كه غنائم بسيار، نزد خداوند است.

شما نيز خودتان قبلًا اين گونه بوديد، پس خداوند بر شما منّت نهاد (تا ايمان در جانتان نفوذ كرد) پس تحقيق كنيد (و زود دست به اسلحه نبريد) كه خداوند همواره به آنچه انجام مى‌دهيد، به خوبى آگاه است.

نکته ها

پس از نبرد خيبر، رسول خدا صلى الله عليه و آله «اسامة بن زيد» را همراه گروهى از مسلمانان به سوى يهوديان در يكى از روستاهاى فدك اعزام كرد تا آنان را به اسلام يا قبول شرايط ذمّه دعوت كنند. يكى از يهوديان به نام «مرداس» با آگاه شدن از آمدن سپاه اسلام، اموال و خانواده‌ى خود را در پناه كوهى قرار داد و در حالى كه به توحيد و نبوّت پيامبر گواهى مى‌داد، به استقبال مسلمانان آمد. اسامه به خيال آنكه او از روى ترس اظهار اسلام مى‌كند، او را كشت‌


«1». بقره، 258.

جلد 2 - صفحه 135

و اموالش را به غنيمت گرفت. پيامبر خدا از اين رفتار كه به كشتن يك مسلمان انجاميد، ناراحت شد.

انگيزه‌ى مادّى و كسب غنائم در جهاد، چيزى است كه اسلام آن را نكوهش كرده و از اقدام شتابزده و كشتن بى تحقيق، زير عنوان حركت انقلابى و قاطعيّت، انتقاد نموده است.

جمله‌ى‌ «كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ» هم مى‌تواند اشاره به اين باشد كه شما خودتان هم در آغاز، به ظاهر ادّعاى اسلام مى‌كرديد و هم مى‌تواند (آن گونه كه در الميزان آمده است) اشاره به اين باشد كه خود شما نيز در جاهليّت با انگيزه‌هاى مادّى و براى رسيدن به غنائم مى‌جنگيديد و اسلام آن انگيزه‌ها را از ميان برد.

ممكن است مراد از «أَلْقى‌ إِلَيْكُمُ السَّلامَ» اظهار اسلام وگفتن شهادتين باشد كه با شأن نزول موافق است ويا مراد از القاى سلام، پيشنهاد آتش‌بس و ترك جنگ و تسليم باشد نه اسلام آوردن، كه معناى آيه اين مى‌شود: به كسى كه پيشنهاد عدم تعرّض مى‌كند و اظهار تسليم و ترك جنگ دارد، نگوييد: تو به حرفت ايمان ندارى ودروغ مى‌گويى تا بتوانيد او را بكشيد و غنائمى به دست آوريد. «1»

البتّه ممكن است مراد از جمله‌ «فَتَبَيَّنُوا» در آخر آيه، تحقيق در تاريخ جاهليّت باشد. يعنى شما قبل از اسلام براى دنيا جنگ مى‌كرديد پس تحقيق كنيد يعنى تاريخ را بررسى كنيد كه چگونه اسلام به شما رشد داد، پس از تازه مسلمانان توقّع بالا نداشته باشيد. «2»

پیام ها

1- جهاد بايد بر اساس اطلاعات وآگاهى از وضعيّت واهداف دشمن باشد.

«فَتَبَيَّنُوا»

2- كسانى را كه اظهار اسلام مى‌كنند، با آغوش باز بپذيريد. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً

3- در جبهه‌ى جهاد، از قدرت خود سوء استفاده نكنيد. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً

4- بر چسبِ بى‌دينى به ديگران زدن و عجله در نسبت دادن كفر به افراد مشكوك‌


«1». تفسير راهنما.

«2». تفسير راهنما ذيل آيه.

جلد 2 - صفحه 136

ممنوع. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً

5- ما مأمور به ظاهريم، نه درون افراد، اگر گفتارشان را نمى‌پذيريم، فورى هم ردّ نكنيم. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً

6- نه تنها ادّعا دليل مى‌خواهد، بلكه ردّ مطلب نيز دليل مى‌خواهد. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً

7- با انگيزه‌هاى مادّى ديگران را تكفير نكنيد. «تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا»

8- در جنگ‌ها، اهداف مادّى را كنار بگذاريد و قداست جهاد را با غنيمت طلبى نشكنيد. «تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا»

9- جاذبه‌ى دنيا، رزمندگان جان بر كف را هم رها نمى‌كند. إِذا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ‌ ... تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا

10- هدف از جهاد، پيوستن ديگران به اسلام است، نه كسب غنائم. پس به خاطر غنائم، ديگران را متّهم به بى‌دينى نكنيم. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا

11- خطر عوض شدن انگيزه‌ها در جهاد، بسيار مهم است. «تَبْتَغُونَ»

12- دنيا، عارضى، ناپايدار و زودگذر است. «عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا»

13- زهد و بى‌اعتنايى به دنيا، بايد اخلاق رزمنده‌ى مؤمن باشد. «تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا» 14- شما بى‌تحقيق و بى‌پروا گام برنداريد، خداوند مسائل مادّى را حل مى‌كند.

«فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ»

15- ياد پاداش‌هاى الهى، دنيا را در نظر انسان كوچك مى‌كند. «فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ»

16- نعمت‌هاى مادّى را هم از خدا بخواهيم. «فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ»

17- انسان فطرتاً دنبال منافع مادّى است و بايد به نحوى تأمين شود، چه بهتر كه با شناساندن ارزشهاى بهتر و جهت دادن به اين خواسته فطرى او را از سقوط

جلد 2 - صفحه 137

در ورطه سودهاى كم و ناروا باز داريم. «فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ»

18- دنياگرايى، خصلتى جاهلى است. «كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ»

19- خود را به جاى ديگران بگذاريد، بعد قضاوت كنيد. شما هم روزى چنين بوديد. «كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ»

20- مغرور نشويد، كه ايمانتان از خداست. «فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ»

21- هدايت‌هاى الهى، منّت خداوند بر ماست. «فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ»

22- نعمت‌ها مسئوليّت آورند. «فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا»

23- خطر و ضرر قتل نابجا، بيش از احتمال نفاق از سوى دشمنان و از دست دادن غنائم است. عهده‌داران مال و جان و آبروى مردم، بايد اصل احتياط و تحقيق را فراموش نكنند. فَتَبَيَّنُوا ... فَتَبَيَّنُوا

24- نه ساده‌انديش باشيد، نه زود باور. نه بد انديش و نه كينه‌توز. «فَتَبَيَّنُوا»

25- در حوادث جنگ كه زمينه و بهانه براى قتل بى گناهان است، با عقل و حوصله برخورد كنيد، نه با احساسات، كه خداوند، آگاه و بيناست. «إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‌ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً (94)

شأن نزول: آورده‌اند كه رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گروهى را بر قومى فرستاد و از ايشان فقط «مرداس فدكى» مسلمان بود. قوم او بگريختند. چون نزديك آمدند، انديشه كرد كه مبادا لشگر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نباشد. با مال و متاع و غنم خود، در كوهى متحصن شد. سريه تكبير گويان رسيدند. مرداس آواز تكبير شنيد، دانست لشگر اسلام است. او نيز تكبير گفت و بر مؤمنان سلام كرد و زبان به گفتار لا اله الّا اللّه محمد رسول اللّه گشوده، از كوه به زير آمد. فورا اسامة بن زيد بر او تاخته و به ضرب شمشير، سرش را بيانداخت و هر چه داشت غارت كرد و گوسفندان او را براند. اين خبر به حضرت رسيده، بسيار متألم گشت. فرمود: اى اسامه، كسى را كشتى كه از بيگانگى شرك تبرّا نموده و به يگانگى حق تعالى معترف بود. اسامه بر آن عمل نادم شده، گفت: يا رسول اللّه، كلمه گفتن مرداس، از ترس شمشير ما بود. حضرت فرمود: هيچ دل او را شكافته بودى تا دانى كه راست مى‌گويد يا


«1» ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، صفحه 327، حديث چهارم.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 543

دروغ؟ و آيه شريفه نازل شد: «1» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا: اى گروه ايمان آورندگان، إِذا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ‌: چون سفر كنيد در راه خدا، يعنى به جهاد قومى رويد، فَتَبَيَّنُوا: پس طلب حال ايشان كنيد و خوب بپرسيد و به احتياط تمام و تأنى، تجسس و تفحص كنيد و تعجيل در قتال منمائيد، تا مبادا مسلمانى به گمان اينكه كافر است كشته شود. وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‌ إِلَيْكُمُ السَّلامَ‌: و مگوئيد مر كسى را كه القا كند به شما سلام را، يعنى تحيّه اهل اسلام گويد، لَسْتَ مُؤْمِناً: نيستى تو مؤمن، و به جهت ايمنى از ما كلمه شهادتين و سلام را به زبان جارى كنى.

تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا: رد اسلام او كنيد در حالتى كه طلب نمائيد مال فانى دنيا را. مراد غنيمت و غنم «مرداس» است. و تسميه مال دنيا به عرض، جهت عدم بقاء آنست. تشبيها له بالعرض الّذى هو خلاف الجوهر.

و اگر شما طالب غنيمتيد، فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ: پس نزد حق سبحانه و تعالى، غنايم بسيار است كه به دست شما خواهد بود، تا بى‌نياز شويد از قتل مسلمانان براى مال دنيا. به علاوه مثوبات و نعم اخرويه بقا و ثبات دارد، به خلاف حطام دنيوى كه فنا و زوال يابد. كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ‌: همچنين بوديد شما پيش از اين، يعنى اول به اسلام در آمديد، توسل به كلمه شهادت نموديد، بدون آنكه مواطات قلوب شما به السنه شما معلوم باشد، و بدان جهت عاصم خون و مال شديد. فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ‌: پس منت نهاد خداى تعالى بر شما به استقامت در دين اسلام و رسوخ در ايمان، فَتَبَيَّنُوا: پس خوب معلوم كنيد و مبين سازيد مهم را و در قتل مردم تعجيل مكنيد به گمان و زعم خود، چه وبال زنده گذاشتن هزار كافر، نزد خدا بهتر است از كشتن يك مسلمان. تكرار اين كلمه به جهت تأكيد و تعظيم اين امر و ترتيب حكم مذكور است بر آن. إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً: بدرستى كه خداى تعالى هست به آنچه مى‌كنيد شما،


«1» تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 485.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 544

دانا و آگاه و مطلع بر بطون آن. پس در قتل مسارعت مكنيد و طريق احتياط مرعى داريد. مروى است كه چون حضرت اين آيه را بر اسامه خواند، بسيار متأسف و مضطرب شد از آن فعل، و گفت: يا رسول اللّه براى من استغفار كن.

حضرت فرمود: كيف اصنع بلا اله الّا اللّه چه كنم به كلمه لا اله الا اللّه، و تا چند بار اسامه طلب آمرزش كرد. پس پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:

فكيف اصنع بلا اله الّا اللّه. پس براى او استغفار نمود و فرمود: بنده‌اى آزاد كن. «1» تبصره: از آيه شريفه: فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً، علماء اخلاق استنباط نموده‌اند به اينكه: مؤمن بايد عارف به زمان خود باشد، يعنى بداند در هر حالى از احوال و هر وقتى از اوقات، از جانب خدا چه فعلى را مأمور و چه عملى را منهى مى‌باشد و با نهايت تعمق و دقت نظر در امورات، خوض و غور بنمايد و ذات احديّت را حاضر و ناظر كليه اطوار خود دانسته و بعد از ترجيح جانب صلاح بر فساد، به تأمل و تأنى شروع به آن كار كند تا عاقبت خسران و پشيمانى براى او حاصل نگردد. و در حكم داود عليه السّلام وارد شده كه:

المؤمن يكون عارفا بزمانه حافظا للسانه مقبلا على شأنه مستوحشا من اوثق اخوانه. «2»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‌ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً (94)

ترجمه‌

اى كسانيكه ايمان آورديد چون سفر كنيد در راه خدا پس تفتيش كنيد و مگوئيد بكسيكه القا كند بشما سلام را نيستى مؤمن طلب ميكنيد متاع زندگانى دنيا را پس نزد خدا است غنيمتهاى بسيار همچنين بوديد شما از پيش پس منّت گذارد خدا بر شما پس تفتيش كنيد همانا باشد خدا بآنچه ميكنيد آگاه..

تفسير

قمى ره فرموده چون پيغمبر (ص) از غزوه خيبر مراجعت فرمود اسامة بن زيد را با جماعتى مأمور فرمود بدعوت جمعى از يهود باسلام كه آنها در يكى از نواحى فدك منزل داشتند و چون بحوالى يكى از قراء رسيدند مرداس بن نهيك فدكى از ورود عسكر پيغمبر (ص) مطلع شد اهل و مال خود را جمع‌آورى نموده و بكوهى پناه برد و رو بلشكر اسلام نمود و گفت اشهد ان لا اله الا اللّه و اشهد ان محمدا رسول اللّه اسامه اعتنائى بقول او ننمود و با نيزه او را بكشت و چون بخدمت پيغمبر (ص) مراجعت نمود و قضيه را بعرض رسانيد حضرت در جواب فرمود آيا قلب او را پاره كردى كه بدانى اسلام در آن نيست يا آنكه نه آنچه بزبان گفت قبول كردى و نه آنچه در دل داشت دانستى پس اسامه قسم ياد كرد كه نكشد بعد از آن كسى را كه اداء شهادتين نمايد و او در جنگ‌ها از امير المؤمنين (ع) تخلف نمود و اين آيه در شأن او نازل شده است حقير عرض ميكنم اين نتيجه طلب متاع دنيا است كه اسامه با آن سوابقش در اسلام و ادراك صحبت پيغمبر (ص) براى طمع به مال كسيكه اظهار اسلام نموده با آنكه مكلف بحمل بر صحت بود حمل بر فساد نمود و عمدا او را كشت و عذاب دائم را بنص آيه شريفه خريدارى كرد و با آنكه امير المؤمنين (ع) را امام مفترض الطاعه ميدانست با اعداء او پيوست لا بد آنوقت هم همان حب خبيث دنيا عذرى براى او تراشيده بود پس هر وقت در حكمى مردد شدى كه يكطرف آن نفع دنيوى داشت بدان كه شيطان وسوسه مينمايد و ميخواهد آنطرف را در نظرت راجح قرار دهد گول مخور و طرف ديگر را ترجيح‌


جلد 2 صفحه 104

ده و بدان عذرى كه منشأ آن حب دنيا باشد مقبول حضرت احديت نيست و در روايت اهل سنّت وارد است كه مرداس علاوه بر اداء شهادتين السلام عليكم هم گفته بود و اين مؤيد قرائت مشهور است كه كلمه السلام با الف باشد كه به تحيت اسلام تفسير شده اگر چه السلم بدون الف نيز قرائت شده است و عياشى اين قرائت را نسبت بحضرت صادق (ع) داده و بر هر دو تقدير معنى حقيقى آن تسليم و انقياد است و اين قرائت مؤيّد روايت قمى است و خلاصه ظاهر آيه شريفه آنستكه وقتى در راه خدا بسفر جهاد ميرويد تفحص كنيد و تميز دهيد بين كافر و مسلمان حقيقى و ظاهرى و بدون تفتيش و تحقيق بمجرد گمان آنكه اسلام كسى حقيقى نيست او را نكشيد و بكسيكه اداء كلمه شهادتين نمود كه امان اسلام است يا بشما سلام كرد كه تحيت اسلام است و ظاهر است در آنكه دين شما را قبول كرده نگوئيد مؤمن نيستى و تكفير نكنيد و او را نكشيد و حمل نكنيد اين اظهار او را بر آنكه براى ترس يا ساير اغراض دنيوى است و بدانيد كه حب مال دنيا شما را وادار باين عمل شيطانى نموده كه در چنين امر مهمى بعجله اقدام نموديد با آنكه اگر غنيمت خواسته باشيد نزد خداوند غنائم بيشمار است كه اگر عجله نكنيد بشما ميرسد در دنيا و آخرت و بى‌نياز ميكند شما را از اين اعمال ناشايسته شما هم در اوليكه قبول اسلام نموديد همينطور بوديد معلوم نبود كه اسلام شما از صميم قلب است يا آنكه ظاهرى است و براى اغراض دنيوى قبول اسلام كرديد لكن خداوند منت گذارد بر شما و اسلام شما را بمجرد اظهار قبول نمود و دماء و اموال شما را محفوظ داشت تا ثابت شديد در اسلام و عقائد خود را تكميل نموديد و موفق بطاعات و عبادات شديد پس شما هم با كسانيكه جديد الاسلامند همين سلوك را نمائيد و براى تأكيد اخيرا فرموده كه تحقيق كنيد و تا ثابت نشود خلاف اظهار آنها با آنها ستيزه ننمائيد همانا خداوند با خبر است از اعمال شما كه بدون تحقيق و تأمل است يا با انديشه و تفحّص و براى اغراض دنيوى است يا سرعت در امر خير و هر عمل و نيّتى را مطابق آن جزاى خير و شر خواهد داد و اللّه اعلم.


جلد 2 صفحه 105

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يا أَيُّهَا الَّذِين‌َ آمَنُوا إِذا ضَرَبتُم‌ فِي‌ سَبِيل‌ِ اللّه‌ِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَن‌ أَلقي‌ إِلَيكُم‌ُ السَّلام‌َ لَست‌َ مُؤمِناً تَبتَغُون‌َ عَرَض‌َ الحَياةِ الدُّنيا فَعِندَ اللّه‌ِ مَغانِم‌ُ كَثِيرَةٌ كَذلِك‌َ كُنتُم‌ مِن‌ قَبل‌ُ فَمَن‌َّ اللّه‌ُ عَلَيكُم‌ فَتَبَيَّنُوا إِن‌َّ اللّه‌َ كان‌َ بِما تَعمَلُون‌َ خَبِيراً (94)

اي‌ كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آورديد موقعي‌ ‌که‌ حركت‌ ميكنيد ‌در‌ زمين‌ ‌در‌ راه‌ الهي‌ ‌براي‌ جهاد كفار بايد كمال‌ تبين‌ و تثبت‌ و تأمل‌ و دقت‌ ‌را‌ نمائيد نبادا مسلماني‌ بتوهم‌ كفر بقتل‌ برسانيد و ‌اگر‌ كسي‌ القاء سلام‌ كرد و اظهار اسلام‌ نمود نگوئيد دروغ‌ مي‌گويي‌ و ‌از‌ ترس‌ اظهار ميكني‌ و ‌او‌ ‌را‌ بقتل‌ برسانيد و اموالش‌ ‌را‌ بغنيمت‌ ببريد خداوند بشما ‌از‌ خزائن‌ ‌خود‌ آنچه‌ بايد بدهد ميدهد نزد ‌او‌ مال‌ بسيار ‌است‌ چنانچه‌ سابقا ‌هم‌ ‌اينکه‌ نحو بوديد ‌يعني‌ ‌شما‌ ‌هم‌ كافر بوديد ‌پس‌ ‌خدا‌ منت‌ ‌بر‌ ‌شما‌ گذاشت‌ و بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ شديد آنهم‌ ممكن‌ ‌است‌ كافر بوده‌ و مسلمان‌ ‌شده‌ كاملا بايد تبيين‌ كنيد ‌اگر‌ يقين‌ بكفرش‌ پيدا كرديد بقتل‌ برسانيد و الّا بمجرد احتمال‌ بايد خودداري‌ كنيد محققا خداوند ‌از‌ اعمال‌ ‌شما‌ ‌با‌ خبر ‌است‌ و نيات‌ و مقاصد ‌شما‌ ‌را‌ ميداند.

موضوع‌ دين‌ اسلام‌ ‌بر‌ ظاهر ‌است‌ ‌هر‌ كس‌ اقرار بشهادتين‌ كرد بايد پذيرفت‌ ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ كشف‌ خلاف‌ نشده‌ چنانچه‌ منافقين‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ ترس‌ ‌ يا ‌ طمع‌ اظهار اسلام‌ كردند و پذيرفته‌ شدند ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ نفاقشان‌ ظاهر نشده‌ محكوم‌ باحكام‌ اسلام‌ هستند جان‌ و مالشان‌ محفوظ ‌است‌.

يا أَيُّهَا الَّذِين‌َ آمَنُوا خطاب‌ بمسلمين‌ مجاهدين‌ ‌است‌ إِذا ضَرَبتُم‌ فِي‌ سَبِيل‌ِ اللّه‌ِ مسافرت‌ ‌است‌ و خروج‌ ‌از‌ محل‌ مثل‌ مدينه‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ و جهاد ‌في‌ سبيل‌ اللّه‌ فَتَبَيَّنُوا تبين‌ بمعني‌ كشف‌ حقيقت‌ ‌است‌ ‌از‌ بان‌ بمعني‌ ظهر ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ خبر

جلد 5 - صفحه 175

فاسق‌ ‌هم‌ امر بتبيين‌ فرموده‌ بمجرد خبر ‌او‌ ترتيب‌ اثر نكنيد ‌که‌ نادم‌ ميشويد ميفرمايد إِن‌ جاءَكُم‌ فاسِق‌ٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن‌ تُصِيبُوا قَوماً بِجَهالَةٍ فَتُصبِحُوا عَلي‌ ما فَعَلتُم‌ نادِمِين‌َ حجرات‌ ‌آيه‌ 6.

وَ لا تَقُولُوا لِمَن‌ أَلقي‌ إِلَيكُم‌ُ السَّلام‌َ القاء سلام‌ ظاهر ‌در‌ شهادتين‌ ‌است‌ ‌يعني‌ اسلام‌ بگويد ‌من‌ مسلمانم‌ (لست‌ مؤمنا) نه‌ اينكه‌ مراد سلام‌ كردن‌ ‌است‌ ‌که‌ تحيت‌ اسلاميست‌ و نه‌ اينكه‌ مراد تسليم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌من‌ ‌با‌ ‌شما‌ جنگ‌ ندارم‌ چنانچه‌ مفسرين‌ گفتند زيرا مناسبت‌ ‌با‌ كلمه‌ (لست‌ مؤمنا) ندارد چون‌ كافر ميشود بمسلمان‌ سلام‌ كند و بسا كفار ‌که‌ ‌با‌ مسلمانان‌ بمسالمت‌ رفتار ميكنند گفتن‌ (لست‌ مؤمنا) بآنها مانعي‌ ندارد.

تَبتَغُون‌َ عَرَض‌َ الحَياةِ الدُّنيا مراد اموال‌ ‌آن‌ شخص‌ ‌است‌ ‌که‌ بطمع‌ مال‌ ‌او‌ بگويي‌ كافري‌ و مؤمن‌ نيستي‌ و مالت‌ محفوظ نيست‌.

فَعِندَ اللّه‌ِ مَغانِم‌ُ كَثِيرَةٌ خداوند ‌براي‌ ‌شما‌ غنائمي‌ مقرر ميفرمايد ‌در‌ جهاد ‌با‌ كفار مسلّم‌ الكفر و وسائل‌ ديگري‌.

كَذلِك‌َ كُنتُم‌ مِن‌ قَبل‌ُ البته‌ تمام‌ مسلمين‌ ‌در‌ صدر اسلام‌ كافر بودند مسلمان‌ شدند فَمَن‌َّ اللّه‌ُ عَلَيكُم‌ هدايت‌ و توفيق‌ نصيب‌ ‌شما‌ شد ‌که‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ شديد فَتَبَيَّنُوا تأكيد جمله‌ قبل‌ ‌است‌ ‌که‌ البته‌ بايد تبيين‌ كنيد.

إِن‌َّ اللّه‌َ كان‌َ بِما تَعمَلُون‌َ خَبِيراً تفسيرش‌ واضح‌ ‌است‌ و مكرر بيان‌ ‌شده‌.

176

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- مؤمنان، وظیفه دار پرهیز از کشتن افراد مشکوک در مسیر سفر براى جهاد قبل از احراز کفر آنان (یا ایّها الّذین امنوا اذا ضربتم فى سبیل اللّه فتبیّنوا) از سیاق آیه و شأن نزول وارد شده چنین استفاده مى شود که مسلمانان به هنگام حرکت به سوى نبرد در بین راه اگر به افرادى مشکوک مواجه مى شدند، به گمان اینکه آن افراد از قواى دشمن هستند، ممکن بود آنان را به قتل برسانند ; خداوند اهل ایمان را امر مى کند که بدون تحقیق، شخص مشکوک را نکشید.

۲- مؤمنان، هنگام روانه شدن براى جهاد، باید نسبت به اسلام و کفر افراد و نیروهاى مقابل تحقیق نمایند. (یا ایّها الّذین امنوا اذا ضربتم فى سبیل اللّه فتبیّنوا) متعلّق «فتبیّنوا»، به قرینه «و لا تقولوا ... »، کفر و ایمان افرادى است که مسلمانان به هنگام جهاد با آنان مواجه مى شوند.

۳- سفرهاو مأموریتهاى جنگى مؤمنان، باید همراه با تحقیق و تأمل کافى در همه امور مربوط به جنگ باشد.* (یا ایّها الّذین امنوا اذا ضربتم فى سبیل اللّه فتبیّنوا) به نظر مى رسد متعلّق حذف شده از «تبیّنوا»، تمام امورى است که در رابطه با جنگ مطرح مى باشد و تمیز کافر از مؤمن، اشاره به مصداقى است که باید مدّ نظر باشد و مورد تبیین قرار گیرد.

۴- ضرورت ایجاد تشکیلات اطلاعاتى، براى تأمین اطلاعات سیاسى و نظامى مسلمانان در جنگ* (یا ایّها الّذین امنوا اذا ضربتم فى سبیل اللّه فتبیّنوا ... فتبیّنوا) بنابر اینکه متعلّق «فتبیّنوا»، مطلق امور مربوط به جنگ باشد، براى تحقق چنین امرى نیاز به تشکیلات اطلاعاتى خواهد بود.

۵- لزوم احتیاط براى حفظ نفوس، حتّى در شرایط جنگى (یا ایّها الّذین امنوا اذا ضربتم فى سبیل اللّه فتبیّنوا و لا تقولوا)

۶- حرمت قتل و هر گونه تعرض به دشمن، در صورت اظهار اسلام (و لا تقولوا لمن القى الیکم السّلام لست مؤمنا) مراد از القاى اسلام، به قرینه «لست مؤمناً»، اظهار اسلام با گفتن شهادتین و یا سخنى که حاکى از مسلمان شدن است، مى باشد.

۷- سلام کردن، علامت مسلمانى در صدر اسلام* (و لا تقولوا لمن القى الیکم السّلام لست مؤمنا) برخى برآنند که مراد از القاى سلام، همان گفتن «سلام علیکم» مى باشد. زیرا این گونه تحیّت، در آن زمان مخصوص جامعه اسلامى بود.

۸- لزوم پذیرش اسلام افراد، با کمترین علامت و نشانه دال بر آن* (و لا تقولوا لمن القى الیکم السّلام لست مؤمنا) آیه شریفه سلام کردن شخص را علامت مسلمانى او دانسته و لذا تعرض به او را تحریم کرده است. بنابراین هر کردار و گفتارى که نشانه مسلمانى باشد همین حکم را دارد و گوینده آن مسلمان تلقى مى شود.

۹- تکفیر اظهارکننده اسلام، حرام است. (و لا تقولوا لمن القى الیکم السّلام لست مؤمنا) بنابر اینکه منظور از القاى سلام، اظهار اسلام باشد.

۱۰- ضرورت پرهیز از کشتن افراد و یا گروههاى از دشمنان محارب که تسلیم شده و خواهان ترک نبرد هستند. (و لا تقولوا لمن القى الیکم السّلام لست مؤمنا) با توجه به معناى لغوى «سلام» (صلح)، مراد از القاى سلام، صلح خواهى است. یعنى اگر دشمن خواهان صلح است، نبرد با او جایز نیست و جمله «لست مؤمنا»، اشاره به این معنى دارد که در ترک تعرض، تنها ایمان شرط نیست ; بلکه تسلیم و یا صلح خواهى نیز کافى است.

۱۱- حرمت تعرض و قتل دشمنان در گرو اظهار تسلیم است، نه ایمان آوردن آنان. (و لا تقولوا لمن القى الیکم السّلام لست مؤمنا) بنابراین احتمال که مراد از القاى سلام، تسلیم شدن باشد، نه اظهار اسلام و ایمان.

۱۲- انگیزه هاى مادّى و کسب غنیمت، زمینه اى براى تعرض نابحق به دیگران (و لا تقولوا ... لست مؤمنا تبتغون عرض الحیوة الدّنیا)

۱۳- انگیزه هاى مادى، زمینه اى براى تکفیر دیگران (و لا تقولوا لمن القى الیکم السّلام لست مؤمناً تبتغون عرض الحیوة الدّنیا)

۱۴- کم ارزشى و اصالت نداشتن بهره هاى دنیوى (تبتغون عرض الحیوة الدّنیا) «عرض» در لغت به معنى «ناپایدار» است و تعبیر از حیات دنیوى به «عرض»، اشاره به کم ارزشى و ناپایدارى آن است.

۱۵- ناسازگارى دنیاطلبى با حرکت در راه خدا (اذا ضربتم فى سبیل اللّه فتبیّنوا ... تبتغون عرض الحیوة الدّنیا)

۱۶- برترى و فزونى غنائم و اجر و پاداش الهى، بر بهرهاى دنیوى و غنائم جنگى (تبتغون عرض الحیوة الدّنیا فعند اللّه مغانم کثیرة) کلمه «عند اللّه» اشاره به برترى پاداشهاى الهى دارد.

۱۷- شناساندن ارزشهاى برتر، از روشهاى قرآن براى طرد ارزشهاى کم ارزش (تبتغون عرض الحیوة الدّنیا فعند اللّه مغانم کثیرة)

۱۸- غنائم فراوان خداوند از آن مجاهدانى است که در راه او مى جنگند و از دنیاطلبى مى پرهیزند. (اذا ضربتم فى سبیل اللّه ... و لا تقولوا ... فعند اللّه مغانم کثیرة)

۱۹- تکیه بر سرشت سودجوى انسان و جهت دادن به آن، از روشهاى قرآن براى تربیت (تبتغون عرض الحیوة الدّنیا فعند اللّه مغانم کثیرة)

۲۰- کشتار و تعرض نابجا به افراد به خاطر دستیابى به غنیمت، از روشهاى ناپسند دوران جاهلیت (و لا تقولوا ... لست مؤمناً تبتغون عرض الحیوة الدّنیا ... کذلک کنتم من قبل) ظاهراً «کذلک» اشاره است به جمله «تبتغون عرض ... » بر این اساس، مقصود از «من قبل»، قبل از اسلام، یعنى دوران جاهلیت است که به خاطر مال دنیا، بدون هیچ دلیلى دیگران را مى کشتند.

۲۱- رهایى مردم از جاهلیّت و گرایش آنان به اسلام، از نعمتهاى بزرگ الهى (کذلک کنتم من قبل فمنّ اللّه علیکم) «منّت» به معناى نعمت بزرگ است.

۲۲- رهایى آدمى از گرایشهاى جاهلى در اختیار خدا و به مشیت اوست. (کذلک کنتم من قبل فمنّ اللّه علیکم)

۲۳- ایمان اغلب مسلمانان صدر اسلام، در آغاز، ایمانى سطحى و ظاهرى بود و سپس عمیق و ریشه دار شد.* (و لا تقولوا لمن القى الیکم السّلام لست مؤمنا ... کذلک کنتم من قبل) بنابر اینکه «کذلک»، اشاره به «القى الیکم السلام» باشد. یعنى شما مؤمنان واقعى و رزمنده نیز در ابتدا ایمانتان سطحى و تنها اظهار اسلام بود.

۲۴- مسلمانان صدر اسلام موظّف به تفحص در بینش و کردار منحط دوران جاهلیّت خویش و توجّه به تعالى آن در اسلام (کذلک کنتم من قبل فمنّ اللّه علیکم فتبیّنوا) بنابر اینکه متعلق «فتبیّنوا»، «کذلک کنتم من قبل»، باشد. یعنى اگر زمان را درک نکردید و یا فراموش کردید، تحقیق کنید تا اعمال زشت جاهلى براى شما آشکار شود.

۲۵- آگاهى همیشگى و دقیق خداوند به اعمال انسان و انگیزه هاى او (انّ اللّه کان بما تعملون خبیراً) «خبیر» به کسى گفته مى شود که به باطن اشیا آگاه است.

۲۶- توجّه به آگاهى دقیق خداوند از اعمال و انگیزه هاى آن، زمینه پرهیز از تخلف فرامین خداوند (فتبیّنوا انّ اللّه کان بما تعملون خبیراً)

موضوعات مرتبط

  • احکام:۱، ۲، ۶، ۹، ۱۰، ۱۱
  • اسلام: آثار اقرار به اسلام ۶، ۸، ۹، ۱۱ ; گرایش به اسلام ۲۱
  • اطلاعات: اهمیّت اطلاعات سیاسى ۴ ; اهمیّت اطلاعات نظامى ۴
  • امکانات دنیوى: بی ارزشى امکانات دنیوى ۲۴
  • انحطاط: ریشه‌یابى انحطاط ۲۴
  • انسان: تمایلات انسان ۲۵ ; عمل انسان ۲۵ ; منفعت‌طلبى انسان ۱۹
  • انگیزه: آثار انگیزه مادى ۱۲، ۱۳
  • بغى: زمینه بغى ۱۲ ; ناپسندى بغى ۲۰
  • تبلیغ: روش تبلیغ ۱۷
  • تربیت: روش تربیت ۱۹
  • تکفیر: احکام تکفیر ۹ ; زمینه تکفیر ۱۳
  • جاهلیّت: رسوم جاهلیّت ۲۰ ; نجات از جاهلیّت ۲۱، ۲۲
  • جنگ: اطلاعات در جنگ ۴ ; شرایط جنگ ۳ ; غنیمت جنگى ۱۶، ۱۸
  • جهاد: احکام جهاد ۲ ; شرایط جهاد ۲
  • حفظ نفس: اهمیّت حفظ نفس ۵
  • خدا: پاداش خدا ۱۶ ; علم خدا ۲۵، ۲۶ ; مشیّت خدا ۲۲ ; نعمتهاى خدا ۲۱
  • دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۱۵ ; اجتناب از دنیاطلبى ۱۸
  • ذکر: آثار ذکر ۲۶
  • سبیل‌اللّه:۱۵، ۱۸
  • سلام: آثار سلام ۷ ; سلام در صدر اسلام ۷
  • عصیان: موانع عصیان ۲۶
  • غنیمت: جنگى ۱۶
  • عمل: ناپسند ۲۰
  • قتل: اجتناب از قتل ۱ ; احکام قتل ۶، ۱۰ ; قتل حرام ۱، ۶، ۱۰، ۱۱ ; ناپسندى قتل ۲۰
  • مجاهدان: فضایل مجاهدان ۱۸
  • محارب: آثار استیمان محارب ۱۰، ۱۱ ; تسلیم محارب ۱۰
  • محرّمات:۶، ۹، ۱۱
  • مسلمانان: ایمان مسلمانان صدر اسلام ۲۳ ; حرمت تکفیر مسلمانان ۹ ; مسلمانان صدر اسلام ۲۴ ; مسؤولیت مسلمانان ۲۴
  • مؤمنان: مسؤولیت مؤمنان ۱، ۲، ۳
  • نعمت: ارزش نعمت هاى دنیوى ۱۶ ; نعمت دنیوى ۱۴
  • هدایت: روش هدایت ۱۷

منابع

  1. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌۳، ص ۳.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۲۳۱.
  3. در تفسير على بن ابراهيم چنين نقل شده كه اين آية هنگامى نازل شد كه پيامبر از جنگ خيبر مراجعت فرموده بود و اسامة بن زيد را با عده اى به يكى از قراء يهود در ناحيه فدك فرستاده بود تا آنان را به اسلام دعوت نمايد. در ميان آن طايفه مردى به نام مرداس بن نهيك الفدكى بود وقتى لشكر اسلام را ديد اهل و عيال و اموال خود را در دامنه كوهى جمع‌آورى كرد و خود به طرف لشكر اسلام آمد و با اداء ذكر «اشهد ان لا اله إلّا اللَّه و انّ محمّدا رسول اللَّه» اسلام خود را آشكار ساخت ولى اسامة به شهادتين او اعتنائى نكرد و او را به قتل رسانيد. وقتى كه مراجعت كرد قضيه را به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: پيامبر فرمود: چرا مردى را كه مسلمان شده بود به قتل رسانيدى؟ اسامه گفت: يا رسول الله اسلام آوردن او به خاطر اين بود كه خود را از كشته شدن رهائى بخشد. پيامبر فرمود: تو كه از ضمير دل او باخبر نبودى تا بدانى واقعا از ترس كشته شدن مسلمان شده است، اسامة از عمل خود پشيمان گشت و از آن به بعد قسم ياد كرد كه هيچ گوينده «لا اله الّا اللّه و محمدا رسول اللّه» را نكشد و به همين منظور هم از دستور امیرالمومنین على عليه‌السلام سرپيچى نمود و از فرماندهى لشكرى كه امام به وى سپرده بود، معذرت خواست. صاحب مجمع البيان پس از ذكر اين داستان چنين افزوده و گويد چنين عذرى در قبال دستور امام مورد قبول نيست زيرا وظيفه اسامة ايجاب مي‌كرد كه از فرمان امام كه اطاعت آن واجب بود در محاربه و قتال با سركشان سرپيچى نكند با وجود بر آن كه خود با گوش خويش از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنيده بود كه به على عليه‌السلام فرمود: (يا على حربك حربى و سلمك سلمى).
  4. طبرى صاحب تفسير جامع البيان موضوع مرداس را از طريق سدى و همچنين عبد در تفسير خود از طريق قتادة و نيز ابن ابى‌حاتم در تفسير خود از طريق ابن لهيعة او از ابوالزبير او از جابر روايت كرده است و نيز ثعلبى در تفسير خود از طريق كلبى او از ابوصالح او از ابن عباس نقل نموده و اسم قاتل مرداس را اسامة بن زيد معرفى كرده است.
  5. طبرى در تفسير خود موضوع مزبور را با اختلاف در موضوع از عبدالله بن عمر نقل نموده و احمد و طبرانى و ديگران از عامه از عبدالله بن ابى‌حدرد الاسلمى با اندك اختلاف در موضوع، روايت كرده اند.
  6. در صحيح بخارى و صحيح ترمذى و نيز حاكم و ديگران از عامه از ابن عباس نقل نموده و مرد مقتول را از طائفه بنى‌سليم معرفى كرده اند.
  7. چنان كه بزار از ابن عباس روايت كرده و نيز از سعيد بن جبير هم نقل شده است.
  8. ابن منده از جزء بن الحدرجان روايت نمايد كه گفت: برادرم قداد از يمن نزد پيامبر مى آمد در بين راه سريه اى به او برخورد نمود. به آن‌ها گفت: كه من مسلمانم از او گوش نكردند و وى را كشتند خبر به من رسيد نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم و قضيه را براى او نقل نمودم سپس اين آية نازل گرديد و پيامبر به من دية داد.