النساء ٤٢
کپی متن آیه |
---|
يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لاَ يَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثاً |
ترجمه
النساء ٤١ | آیه ٤٢ | النساء ٤٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَوْ تُسَوَّی بِهِمُ الأَرْضُ»: کاش زمین بر روی آنان صاف میشد! کاش میشد زمین از هم بشکافد و آنان را ببلعد و دوباره به هم برآید! کاش همچون زمین خاک بودند و از عقاب و عذاب میرستند!
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
إِنَّا أَنْذَرْنَاکُمْ عَذَاباً... (۱)
ثُمَ لَمْ تَکُنْ فِتْنَتُهُمْ... (۰) قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ... (۲)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثاً «42»
در چنين روز، كسانى كه كفر ورزيدند و پيامبر را نافرمانى كردند، آرزومىكنند كهاى كاش با زمين يكسان مىشدند و هيچ سخنى را نمىتوانند از خدا كتمان كنند.
«1». تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 112.
«2». نور، 24.
«3». غافر، 51.
«4». نورالثقلين، ج 1، ص 399.
«5». تفاسير برهان و عيّاشى.
جلد 2 - صفحه 73
نکته ها
كفّار معصيتكار، پيش از اقامه شهود، منكر گناه وفساد خود مىشوند و در پى راه فرارند و مىگويند: «وَ اللَّهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشْرِكِينَ» «1» به خدا سوگند ما مشرك نبوديم. ولى وقتى گواهان حقايق را گفتند، ديگر جايى براى كتمان نيست.
در آيات قرآن، آرزوهاى حسرتبار گناهكاران به اين گونه مطرح است:
كاش خاك بودم. كاش در خاك محو بودم. كاش با فلانى دوست نمىشدم. كاش در دنيا اهل تعقّل و فكر بودم. كاش با همان مرگ، فانى شده بودم ...
پیام ها
1- نافرمانى از دستورهاى حكومتى پيامبر، در رديف كفر به خداست. «كَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ»
2- روز قيامت، روز حسرت و آرزوست. يَوَدُّ ... لَوْ تُسَوَّى
3- روزقيامت، هيچ سخن ومطلبى پوشيده ومخفى نمىماند. «لا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثاً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثاً (42)
يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا: در آن روز وقوع شهادت، دوست دارند آنانكه كافر
«1» مدرك ياد شده.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 445
شدند به خدا. وَ عَصَوُا الرَّسُولَ: و نافرمانى كردند پيغمبر را يعنى كفران و عصيان را با هم جمع كردند. يا كفار و عصات دوست داشته باشند در اين وقت، لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ: اينكه برابر شود بديشان زمين، يعنى دفن كنند ايشان را و خاك بالاى آنها ريزند مثل مردگان، و هرگز زنده نشوند، كما قال:
وَ يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً. اين كنايه است از آنكه خلق نشدندى و با زمين مساوى باشندى و با اجزاء آن مستحيل شدى به طورى كه هيچ امتيازى نبودى و هرگز به دنيا نيامدى. ابو عبيده گفته: مراد آنكه دوست داشتى كه زمين شكافته شدى و ايشان فرو رفتى و به هم آمدى. كلبى گفته: پس از تعديل ميان بهائم و طيور و وحوش، گويند: كونوا ترابا: در آن حال كفار تمنا كنند كه كاش ما هم خاك شدى. در منهج- ابن عباس گفته: معنى آيه آنست كه دوست داشته باشند كفار كه اهل عرصات، پا بر سر و شكم آنها گذارند، چنانچه بر زمين نهند، تا زير اقدام، پايمال گشتى و آن حال را نديدى.
وَ لا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثاً: و قادر نباشند بر اينكه كتمان نمايند و بپوشند از خداى تعالى سخنى را، زيرا انبياء و ائمه و ملائكه و جوارح و زمان و مكان بر آنها شهادت دهند. و گويند: معنى آنست كه: دوست داشته باشند كفار با زمين برابر شدندى، در حالتى كه كتمان حديث از خدا نكردى و تكذيب او ننمودى، بقوله «ما كُنَّا مُشْرِكِينَ»؛ چه در روايت آمده كه: چون بگويند: «وَ اللَّهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشْرِكِينَ» حق تعالى مهر بر دهنهاى ايشان نهد و جوارح بر ايشان شهادت دهند. پس عذاب بر ايشان شديد شود. نزد اين حال تمنا كنند كاش مساوى زمين بودندى. قول ديگر: تمناى ايشان اين باشد كه كاش نعت و صفت پيغمبر را در دنيا كتمان ننمودى تا بدين عذاب مبتلا نشدى. يا معنى آنست كه ايشان الحاح نمايند در آن روز، به ترك قبايح و كذب، و مبالغه كنند كه ما هرگز فعل قبيحى نكرديم، چه ظن ايشان چنان بوده كه عبادت اوثان شرك نبوده، زيرا تصور تقرب به خدا در عبادت آنها نمودهاند.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 446
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثاً (42)
ترجمه
آنروز دوست مىدارند آنانكه كافر شدند و نافرمانى كردند پيغمبر را كه كاش هموار كرده شود بر آنها زمين و كتمان نمىكنند از خدا خبرى را.
تفسير
در مقام شدت انفعال و شرمسارى شخص آرزو مىكند كاش بزمين فرو ميرفت و باين بليّه گرفتار نميشد و اينحال كفار و منافقين و عصاة است در روز قيامت كه مهر بر دهان آنها نهاده شود و دست و پا و پوست آنها شهادت دهند بر اعمال آنها و ديگر جاى كتمان براى آنها باقى نماند چنانچه از امير المؤمنين (ع) نقل شده است و قمى فرموده اينحال معاندين با امير المؤمنين (ع) است كه آرزو مىكنند كاش آنروز كه جمع شدند براى بردن حق آنحضرت بزمين فرو ميرفتند و كتمان حديث غدير و ساير نصوص پيغمبر (ص) را بر ولايت آنحضرت نمىنمودند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَومَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَو تُسَوّي بِهِمُ الأَرضُ وَ لا يَكتُمُونَ اللّهَ حَدِيثاً (42)
روز قيامت آرزو ميكنند كفار و آنهايي که نافرماني رسول را نمودند که اي كاش با زمين يكسان ميشدند و حديثي را از خدا كتمان نميكردند.
يومئذ يعني همچه روزي که شهود مذكوره بر تمام افعال و اقوال آنها شهادت ميدهند و احوال روز قيامت را مشاهده ميكنند (يود) يعني دوست ميدارند و آرزو ميكنند الَّذِينَ كَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ كفار و كساني که در حكم كفار هستند از معاندين و ارباب ضلالت.
لَو تُسَوّي بِهِمُ الأَرضُ كنايه است يا از اينكه بدنيا نيامده بوديم و بهمان اصل مادي اولي که خاك بود باقي مانده بوديم، چنانچه در جاي ديگر ميفرمايد وَ يَقُولُ الكافِرُ يا لَيتَنِي كُنتُ تُراباً نبأ آيه 40. تا مورد اينکه عقوبات واقع نميشديم، و يا كنايه از اينست که پس از مردن و خاك شدن بهمان حال باقي مانده بوديم و ديگر زنده نميشديم و مبعوث نميگرديديم، و يا كنايه از اينكه فعلا هم ميمرديم و خاك ميشديم تا از اينکه عقوبات نجات پيدا ميكرديم.
وَ لا يَكتُمُونَ اللّهَ حَدِيثاً اينکه مرتبه تنزل است از آرزوي اول اشاره به اينكه حال که در دنيا آمديم و فعلا هم مبعوث گرديديم و ديگر هم مردن در كار نيست و گرفتار عذاب كفر و معاصي شديم لا اقل خود اقرار و اعتراف بتقصير خود ميكرديم و انكار نمينموديم تا احتياج باقامه اينکه شهود نبود و در ميانه اهل محشر مفتضح و رسوا نميشديم چون مقصر اگر خود اعتراف و اقرار بتقصير خود كند ديگر بر او اقامه شهود نميكنند، و بدبختي اينست که گمان ميكردند اگر كتمان كنند و انكار نمايند راه اثبات بر خدا مسدود ميگردد و نجات پيدا ميكنند غافل از اينكه
جلد 5 - صفحه 87
شهود محكم بر اعمال آنها هست که نميتوان تكذيب و جرح آنها نمود.
و از اينکه بيان استفاده ميشود که كفار با اينكه در قيامت مشاهده احوال قيامت را ميكنند هنوز بكفر اولي باقي هستند و گمان ميكنند که بكتمان و انكار ميتوان نجات پيدا نمود حتي اينكه قسم ميخورند و ميگويند وَ اللّهِ رَبِّنا ما كُنّا مُشرِكِينَ انعام آيه 23 مَن كانَ فِي هذِهِ أَعمي فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعمي وَ أَضَلُّ سَبِيلًا بني اسرائيل آيه 72.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- نیستى و نابودى، آرزوى کافران و عصیانگران بر پیامبر (ص)، در قیامت (یومئذ یودّ الذین کفروا و عصوا الرسول لو تسوّى بهم الارض) «لو» در «لو تسوّى» به معناى لیت (اى کاش) است، و جمله «لو تسوّى ... » کنایه از هیچ و پوچ شدن است.
۲- شرمسارى و رسوایى بى اندازه کافران به خدا و منکران معاد در قیامت (ماذا علیهم لو امنوا ... یومئذ یودّ الذین کفروا ... لو تسوّى بهم الارض) به دلیل آیات گذشته، مراد از کفر، کفر به خدا و معاد است.
۳- صحنه شهادت پیامبر (ص) در قیامت، موجب شرم و تأسف بى اندازه کافران (و جئنا بک على هؤلاء شهیداً. یومئذ یودّ الذین کفروا ... لو تسوّى بهم الارض) «یومئذ» متعلق به «شهیداً» است. یعنى آن روز که پیامبر (ص) بر اعمال گواهى دهد.
۴- عصیان از فرمانهاى پیامبر (ص)، موجب سرافکندگى و شرمسارى مرگبار در قیامت (و عصوا الرسول لو تسوّى بهم الارض)
۵- انکار رسالت پیامبر اسلام (ص)، موجب سرافکندگى و شرمسارى در قیامت (یومئذ یودّ الذین کفروا و عصوا الرسول لو تسوّى بهم الارض) «الرسول» مى تواند از باب تنازع، مفعول «کفروا» نیز باشد.
۶- عصیان از فرمانهاى پیامبر (ص)، کفر به آن حضرت است. (یومئذ یودّ الذین کفروا و عصوا الرسول) چنانچه «الرسول»، مفعول «کفروا» گرفته شود، به نظر مى رسد جمله «عصوا»، بیان و تفسیر انکار رسالت باشد; یعنى انکار پیامبر (ص) در عمل.
۷- لزوم تبعیت از اوامر حکومتى پیامبر(ص). (و عصوا الرسول) در صورتى نافرمانى از رسول خدا مصداق پیدا مى کند که آن حضرت غیر از دستوراتى که از جانب خدا ابلاغ مى کند خود نیز داراى اوامرى باشد که از آنها به اوامر حکومتى تعبیر مى شود.
۸- پشیمانى و تأسف شدید کافران در قیامت از کتمان کردن حقایق در دنیا (یومئذ یودّ الذین کفروا و عصوا الرسول ... و لا یکتمون اللّه حدیثاً) بنابر اینکه «لا یکتمون» عطف بر جمله «تسوّى» باشد.
۹- مردم در قیامت، هیچ حقیقتى را از خداوند پنهان نخواهند ساخت. (و لا یکتمون اللّه حدیثاً) بنابر اینکه جمله «و لا یکتمون» عطف بر «یودّ» باشد، نه عطف بر «تسوّى».
۱۰- قیامت، روز بروز نهفته هاى درونى انسان (و لا یکتمون اللّه حدیثاً) بر این مبنا که جمله «و لا یکتمون» عطف بر «یودّ» باشد.
۱۱- شرمسارى و پشیمانى کافران در قیامت، از کتمان حقانیت رسالت پیامبر (ص) (و عصوا الرسول ... و لا یکتمون اللّه حدیثاً) مصداق مورد نظر از کتمان حدیث در آیه شریفه، به دلیل «کفروا و عصوا الرسول»، کتمان حقّانیّت پیامبر (ص) است.
موضوعات مرتبط
- خجلت: اخروى ۵ ; عوامل خجلت ۴، ۵
- عصیان: آثار عصیان ۴
- عصیانگر: آرزوى عصیانگر ۱ ; عصیانگر در قیامت ۱، ۴
- عمل: آثار اخروى عمل ۴
- قیامت: ظهور حقایق در قیامت ۱، ۹، ۱۰ ; ویژگى قیامت ۱۰
- کافران: آرزوى کافران ۱ ; پشیمانى کافران ۸، ۱۱ ; خجلت کافران ۲، ۳، ۱۱ ; رسوایى کافران ۲ ; کافران در قیامت ۱، ۲، ۳، ۸، ۱۱ ; کافران و کتمان حق ۸، ۱۱
- کفر: به خدا ۲ ; کفر به محمّد (ص) ۶ ; موارد کفر ۶
- گواهان: در قیامت ۳
- محمّد (ص): آثار تکذیب محمّد (ص) ۵ ; اطاعت از محمّد (ص) ۷ ; تکذیب محمّد (ص) ۱۱ ; عصیان از محمّد (ص) ۱، ۴، ۶ ; گواهى محمّد (ص) ۳ ; محمّد (ص) و کافران ۳
- معاد: تکذیب معاد ۲
منابع