النساء ٢٤
گسترشکپی متن آیه |
---|
ترجمه
النساء ٢٣ | آیه ٢٤ | النساء ٢٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مُحْصَنَات»: زنان شوهردار. «مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ»: زنان کافرانی که در جنگ دینی بدون شوهرانشان اسیر میشوند و حامله نمیباشند. امّا اگر با شوهرانشان اسیر شوند، در حباله نکاح ایشان میمانند. «کِتَابَ اللهِ»: مفعول مطلق فعل محذوفی است و تقدیر چنین است: کَتَبَ اللهُ عَلَیْکُمْ تَحْریمَ هذِهِ الْمُحَرَّمَاتِ الْمَذْکُورَاتِ کِتاباً، وَ فَرَضَهُ فَرِیضَةً. اضافه مصدر به فاعل خود است. برخی (کِتابَ) را مفعولٌبه فعل محذوفی مانند (إِلْزَمُوا) میدانند؛ یعنی: إِلْزَمُوا کِتَابَ اللهِ. «أَن تَبْتَغُوا»: تا جویا شوید. مفعولٌله است. «مُحْصِنِینَ»: طالبان پاکدامنی و عفّت خود و همسرانشان. حال ضمیر (و) در فعل (تَبْتَغُوا) است. «غَیْرَ مُسَافِحِینَ»: دوری جویندگان از زنا. حال دوم ضمیر (و) است. «مَا اسْتَمْتَعْتُمْ»: زنانی که از آنان کام گرفتید. «أُجُور»: جمع اجر، مراد مهریّه است. «فَرِیضَةً»: واجب. حال است. «جُنَاح»: گناه.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
حُرِّمَتْ عَلَيْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ... (۶) الطَّلاَقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ... (۳) وَ آتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَ... (۲) وَ کَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ... (۰)
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسى» گوید: بعضى به استناد و استدلال به خبر ابوسعيد الخدرى گويند: اين آية درباره اسراى اوطاس نازل گرديده است. ولى عده اى اين خبر را ضعيف شمرده و گويند اسراى اوطاس بتپرست بودند، سپس مسلمان گرديدند.[۳][۴]
محمد بن يعقوب كلينى بعد از چند واسطه از سهل بن زياد و نيز على بن ابراهيم بعد از سه واسطه از ابوبصير روايت كنند كه از امام باقر|امام محمدباقر عليهالسلام درباره متعه سؤال شد. فرمود: آيه «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ» درباره آن نازل شده است و نيز كلينى از على بن ابراهيم و او بعد از سه واسطه از امام صادق علیهالسلام نقل كرده كه اين آيه درباره متعه نازل گرديده است و باز هم كلينى از على بن ابراهيم و او بعد از سه واسطه از زرارة روايت كند كه عبدالله بن عمير الليثى نزد امام باقر عليهالسلام آمد و راجع به متعه زنان سؤال كرد.
امام فرمود: خداوند آن را در كتاب خود و بر زبان رسول خويش حلال فرموده، بنابراين تا روز قيامت حلال خواهد بود. سپس عبدالله به امام عليهالسلام عرض كرد يا اباجعفر شما چنين مى فرمائيد، در صورتى كه عمر بن الخطاب آن را حرام كرده و مردم را از اين عمل بازداشته است و من به خدا پناه مى برم از عملى كه شما آن را حلال شمرده در حالتى كه عمر بن الخطاب آن را حرام نموده است.
امام فرمود: تو بر قول صاحب خودت باش ولى من بر قول رسول خدا صلی الله علیه و آله خواهم بود و نيز بدان كه قول پيامبر حق بوده و قول صاحب تو باطل مى باشد، و نيز باز هم كلينى بعد از سه واسطه از ابان بن عثمان او از ابومريم او از امام صادق عليهالسلام نقل كند كه فرمود: متعه از امورى است كه خداوند آن را در قرآن نازل فرموده و بر لسان رسول خويش جارى ساخته است.
و نيز كلينى از على بن ابراهيم و او بعد از چهار واسطه از عبدالرحمن بن ابى عبدالله نقل كند كه گويد: از ابوحنيفه شنيدم كه گفت: از امام صادق عليهالسلام درباره متعه سؤال كردم. امام فرمود: كدام يك از دو متعه، حج و نساء را سؤال ميكنى؟ ابوحنيفه گفت: از متعه زنان سؤال ميكنم كه آيا چنين متعه اى حقيقت دارد يا خير؟ امام فرمود: مگر قرآن نخوانده اى؟ و به اين آية توجه نكرده اى؟ كه فرمايد: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً».
ابوحنيفه گفت: قسم به خدا كه تا آن وقت متوجه آن نشده بودم، و نيز عبدالله بن جعفر الحميرى بعد از چند واسطه از بكر بن محمد نقل نمايد كه از امام جعفرصادق عليهالسلام راجع به متعه سؤال كردم، اين آيه را قرائت فرمود.[۵]
محمد بن مسلم از امام محمدباقر عليهالسلام نقل و روايت كند كه امام فرمود: جابر بن عبدالله از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده و گويد كه با پيامبر در جنگ شركت كرده بوديم و پيامبر متعه را حلال كرد و آن را حرام نشمرد، عبدالله بن عباس هميشه مى گفت، اين مردم راجع به حقيقت آيه متعه كافر مى شوند، در صورتى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله متعه را حلال شمرده و حرام نفرمود.
و نيز ابوبصير از امام باقر عليهالسلام درباره متعه نقل كرده كه فرمود: اين آيه درباره متعه نازل شده و نيز درباره اين قسمت از آيه مزبور «وَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ» فرمود: چه خوبست كه مرد و زن با يكديگر تراضى نموده يعنى هم به اجرت متعه افزوده و هم به مدت آن بيفزايند در صورتى كه مدت آن تمام شده باشد و البته اين زن از براى ديگرى حلال نخواهد بود تا اينكه عده وى منقضى شود، عده آن دو حيض است.
و نيز باز ابوبصير از امام باقر عليهالسلام نقل نمايد كه راجع به اين آيه فرمود: منظور آن اينست كه زنى را براى مدتى به عقد خويش درآورد و سپس بعد از انقضاء مدت آن، دوباره مدت مزبور را تجديد كند.[۶]
سعد بن عبدالله از قاسم بن الربيع الوراق و نيز محمد بن حسين بن ابىالخطاب و محمد بن سنان از صباح يا مناح المداينى او از مفضل بن عمر روايت كند كه به امام صادق عليهالسلام نوشت و امام طى نامه مفصلى كه مرقوم داشت راجع به متعه چنين نوشت: هنگامى كه مردى بخواهد زنى را بنا به كتاب خدا و سنت رسول او به متعه خويش درآورد، مى تواند با اجرت معين بين خود تراضى به عمل آورند. چنان كه خداوند در قرآن فرمايد: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاجُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ» و اگر خواستند مى توانند مدت آن را تمديد كنند و در صورت تمديد مدت از براى او عده لازم نيست ولى اگر خواست براى ديگرى متعه شود و به متعه ديگرى دربيايد بايد ۴۵ روز عده بگيرد و بين چنين زن و شوهرى ميراث وجود نخواهد داشت و مى توانند تا آخر عمر با اين متعه زندگى كنند و اين متعه تا روز قيامت حلال خواهد بود.[۷]
از امامين امام باقر|باقر و امام صادق|صادق عليهماالسلام درباره آيه «وَلاجُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ» روايت شده كه فرمودند: معنى آن اينست كه مرد اجرت متعه را از براى زن زياد كند و زن مدت متعه را از براى مرد زياد نمايد.[۸]
تفسیر
نکات آیه
۱- حرمت بهره گیرى جنسى از زن شوهردار و ازدواج با وى، هر چند مسلمان نباشد. (حرّمت ... و المحصنات من النّساء) «محصنة»، به زن مسلمان، عفیف، آزاده و شوهردار اطلاق مى شود و مراد از آن در آیه به مناسبت حکم و موضوع، زن شوهردار است. قید «من النّساء» براى «المحصنات» قیدى تأکیدى است و شمول آن را نسبت به زن غیر مسلمان افاده مى کند.
۲- جواز بهره گیرى جنسى از کنیز شوهردار براى مالک وى (حرّمت ... و المحصنات من النّساء الّا ما ملکت ایمانکم) لازم به تذکر است که حکم مذکور داراى شرایطى است که در فقه بیان شده است.
۳- تأیید مالکیت انسان، نسبت به بردگان (ما ملکت ایمانکم)
۴- حرمت ازدواج با محارم و زنان شوهردار و جمع بین دو خواهر، از احکام ثابت و قطعى الهى است. (حرّمت ... کتاب اللّه علیکم)
۵- تأکید خداوند بر ضرورت پایبندى به احکام و مقررات الهى در ازدواج و روابط جنسى (حرّمت ... کتاب اللّه علیکم) در برداشت فوق «کتاب اللّه» مفعول فعل مقدر (الزموا) گرفته شده است ; یعنى به احکام الهى پایبند باشید.
۶- جواز ازدواج و آمیزش با غیر خواهر زن و محارم و زنان شوهردار (حرّمت علیکم امّهاتکم ... و اُحلّ لکم ما وراء ذلکم) «ذلکم» اشاره به تمام مواردى است که در این آیه و آیه پیش بیان شده است.
۷- مقررات ازدواج و بهره گیریهاى جنسى در اسلام، متفاوت با احکام و مقررات سایر ادیان الهى* (و اُحلّ لکم ما وراء ذلکم) کلمه «لکم» مى تواند اشاره به این معنا باشد که مجموع مقررات بیان شده در این آیه و آیات گذشته، ویژه شما بوده و براى ادیان گذشته به صورتى دیگر مطرح بوده است.
۸- تعیین مقدارى از مال به عنوان مهریه، از شرایط عقد ازدواج و زناشویى (ان تبتغوا باموالکم محصنین) «باموالکم»، اشاره به این است که انتخاب همسر براى ازدواج و زناشویى، باید به همراه تعیین مهریّه باشد. گفتنى است که مفعول به «ان تبتغوا» حذف شده و آن، زنان غیر محارم است.
۹- حرمت مصرف مال در مسیر فحشا و بى عفتى (احلّ لکم ... ان تبتغوا باموالکم محصنین غیر مسافحین) «محصنین»، حال براى فاعل «ان تبتغوا» است ; و همان گونه که مى تواند ابتغاء را مقید به عفت و پاکدامنى کند، مصرف اموال را نیز مى تواند به آن مقید سازد.
۱۰- لزوم عفت و پاکدامنى براى مردان و حفظ حدود الهى در مسائل جنسى (محصنین غیر مسافحین) «محصنین»، حال است براى فاعل «ابتغاء». یعنى انتخاب همسر براى ازدواج و زناشویى باید به صورت حلال باشد، نه به صورت زنا و بى عفتى. گفتنى است که «سفاح» به معناى زنا و بى عفتى است و «غیر مسافحین»، تأکید براى محصنین است.
روایات و احادیث
۱۱- مشروعیت ازدواج موقت (متعه) (فما استمتعتم به مِنهُنَّ) پرداخت مهریّه، مشروط به استمتاع شده و مراد از استمتاع، ازدواج موقت (متعه) است. زیرا پرداخت اجرت و مهریه در عقد دائم منوط به استمتاع و بهره گیرى جنسى نیست. برداشت فوق را فرمایش امام باقر (ع) تأیید مى کند که در پاسخ سؤال از ازدواج موقت فرمود: نزلت فى القرآن «فما استمتعتم به منهنّ فاتوهنّ اجورهنّ فریضة ... ».[۹]
۱۲- وجوب تعیین مقدار مهر در ازدواج موقت (فما استمتعتم به منهُنَّ فاتوهُنَّ اجورهنّ فریضة ... من بعد الفریضة) «فریضة»، که فعیل به معناى مفعول است ; حال براى «اجور» مى باشد. یعنى: اجرت معین شده.
۱۳- وجوب پرداخت اجرت (مهریه) در مقابل بهره گیرى جنسى از زنان در ازدواج موقت (فما استمتعتم به منهُنَّ فاتوهُنَّ اجورهنّ فریضة)
۱۴- تعیین مقدار مهر در ازدواج موقت، شرط صحت عقد (فما استمتعتم به منهُنَّ فاتوهُنَّ اجورهنّ فریضة) لزوم تعیین مقدار مهر در عقد، حکایت از مشروطیّت صحت عقد به آن مهر دارد.
۱۵- حمایت اسلام از حقوق اقتصادى زنان (ان تبتغوا باموالکم ... فاتوهُنَّ اجورهنّ)
۱۶- جواز تغییر مقدار مهر (کم یا زیاد کردن) و یا بخشیدن آن با رضایت طرفین (و لا جناح علیکم فیما تراضیتم به من بعد الفریضة)
۱۷- خداوند، علیم (بسیار دانا) و حکیم (کاردان) است. (انّ اللّه کان علیماً حکیماً)
۱۸- خداوند، عالمى حکیم است. (انّ اللّه کان علیماً حکیماً) بنابر اینکه «حکیماً»، صفت باشد براى «علیماً».
۱۹- احکام و قوانین ازدواج و مسائل جنسى برخاسته از علم و حکمت خداوند (و المحصنات ... انّ اللّه کان علیماً حکیماً)
۲۰- تشریع ازدواج موقّت و مقررات آن، برخاسته از علم و حکمت خداوند (فما استمتعتم به منهنّ ... انّ اللّه کان علیماً حکیماً)
۲۱- علم و حکمت، دو عنصر ضرورى براى قانونگذاران (و المحصنات ... انّ اللّه کان علیماً حکیماً) بیان علم و حکمت الهى پس از جعل قوانین و مقررات، دلالت بر این دارد که قانونگذاران باید داراى علم و حکمت باشند و قوانین را بر این دو پایه وضع کنند.
۲۲- جواز ازدواج با زنان غیر مسلمان شوهردار که در جنگ به اسارت درآمده اند. (حرّمت ... الّا ما ملکت ایمانکم) على (ع) درباره آیه فوق فرمود: من سبى من کان لها زوج.[۱۰]
۲۳- جواز ازدواج مرد با برادرزاده و خواهرزاده همسر خویش (و احلّ حکم ما وراء ذلکم) امام کاظم (ع) در مورد ازدواج مرد با برادرزاده و خواهرزاده همسرش فرمود: لا بأس لانّ اللّه عز و جل قال «و احل لکم ما وراء ذلکم».[۱۱] در روایت کافى ج ۵، ص ۴۲۴ ح ۱ جواز ازدواج یاد شده در فیش فوق، مشروط به اذن همسر شده است.
۲۴- جواز تمدید مدّت و افزودن مهریّه زن در ازدواج موقّت، پس از پایان مدّت آن (فما استمتعتم به منهنّ ... لا جناح علیکم فیما تراضیتم به من بعد الفریضة) امام باقر (ع) در تفسیر آیه فوق فرمود: لا بأس بان تزیدها و تزیدک اذا انقطع الاجل فیما بینکما یقول استحللتک باجل آخر برضى منهما ... .[۱۲]
۲۵- جواز هر نوع قراردادى بین زن و شوهر، پس از ازدواج، به شرط رضایت طرفین (و لا جناح علیکم فیما تراضیتم به من بعد الفریضة) امام صادق (ع) درباره آیه فوق فرمود: ما تراضوا به من بعد النکاح فهو جایز ... .[۱۳]
موضوعات مرتبط
- آمیزش: احکام آمیزش ۱۰
- احکام:۱، ۲، ۳، ۴، ۶، ۸، ۹، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۶، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵ تشریع احکام ۱، ۲، ۳، ۴، ۶، ۸، ۹، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۶، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵ ۲۰
- ازدواج: احکام ازدواج ۱، ۴، ۶، ۷، ۸، ۱۴، ۱۹، ۲۲، ۲۳، ۲۵ ; احکام ازدواج موقت ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۲۰، ۲۴ ; ازدواج با دو خواهر ۴ ; ازدواج با غیر مسلمان ۲۲ ; ازدواج با محارم ۴ ; ازدواج حرام ۱، ۴ ; ازدواج در ادیان ۷ ; ازدواج در اسلام ۷ ; اهمیّت ازدواج ۵ ; شرایط ازدواج ۸ ; شرایط صحّت ازدواج ۱۴ ; معاهده در ازدواج ۲۵ ; مهریه در ازدواج ۸
- اسماء و صفات: حکیم ۱۷، ۱۸ ; علیم ۱۷، ۱۸
- انسان: مملوکیت انسان ۳
- حکمت: اهمیّت حکمت ۲۱
- خدا: اوامر خدا ۵ ; حدود خدا ۱۰ ; حکمت خدا ۱۹، ۲۰ ; علم خدا ۱۸، ۱۹، ۲۰
- روابط جنسى: محدوده روابط جنسى ۵
- زن: حقوق زن ۱۵
- عفت: اهمیّت عفت ۱۰
- علم: اهمیّت علم ۲۱
- قانونگذارى: حکمت در قانونگذارى ۲۱ ; شرایط قانونگذارى ۲۱ ; علم در قانونگذارى ۲۱
- کنیز: استمتاع از کنیز ۲
- لذایذ: حرام ۱ ; لذایذ مجاز ۲
- محرمات:۱، ۴، ۹
- مصرف مال: حرام ۹
- مهریه: احکام مهریه ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۶
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۳.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۱۸۹.
- ↑ مسلم و ابوداود و ترمذى و نسائى نيز از ابوسعيد الخدرى نقل كرده اند كه زنان اسراى اوطاس داراى شوهر بودند ما كراهت داشتيم كه آنها را نزد خود بياوريم. از پيامبر سؤال كرديم اين آية نازل گرديد و از آن پس بر ما حلال گشت و نيز طبرانى از ابن عباس روايت كرده كه اسراى اوطاس از جنگ حنين بوده اند و درباره اين قسمت از آيه «وَلاجُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ» طبرى از معمر بن سليمان او از پدرش نقل نمايد كه بعضى گمان مى بردند كه مهر و كابينى كه پرداخت آن واجب گرديده، مى ترسيدند كه به عسرت و تنگدستى افتند و قادر به پرداخت آن نشوند سپس اين آية نازل گرديد و تراضى در مهر بعد از فريضة بدون اشكال گرديد.
- ↑ صاحب روض الجنان يا روح الجنان گويد: زنان اسيرى كه شوهر مشرك داشتند، اسيرى ايشان به منزلة طلاق بوده و اين قول از امام على مرتضى عليهالسلام و ابن عباس و ابن مسعود و ابوقلابه و مكحول و زهرى و جبائى است.
- ↑ البرهان في تفسير القرآن.
- ↑ تفسير عياشى.
- ↑ وسائل، جلد سوم، صفحه ۷۹؛ بصائرالدرجات.
- ↑ نهج البيان از شيبانى.
- ↑ کافى، ج ۵، ص ۴۴۸، ح ۱ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۶۷- ،، ح ۱۷۱ ; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۳۶۰، ح ۱.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص ۵۱ ; نورالثقلین، ج ۱- ، ص ۴۶۶، ح ۱۶۵.
- ↑ نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۶۶، ح ۱۶۶.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۳۳، ح ۸۲ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۶۸، ح ۱۷۵.
- ↑ کافى، ج ۵، ص ۴۵۶، ح ۲ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۶۷- ، ح ۱۷۳ ; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۳۶۰، ح ۶.