النبإ ٣٥
کپی متن آیه |
---|
لاَ يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَ لاَ کِذَّاباً |
ترجمه
النبإ ٣٤ | آیه ٣٥ | النبإ ٣٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَغْواً»: سخنان پوچ و یاوه (نگا: مؤمنون / فرقان / ، قصص / ). «کِذَّاباً»: دروغ. دروغگو نامیدن و یکدیگر را تکذیب کردن (نگا: روحالبیان). مصدر باب تفعیل است (نگا: نبأ / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۷ - ۴۰ سوره نبأ
- از اوصاف قيامت: وقوع خبری عظيم
- توضيحى پيرامون دگرگونی كوه ها و سراب شدن آن ها
- مطابقت جزا با اعمال ثبت شدۀ آدمیان
- پاداش نيك پرهیزکاران: نعمت هاى بهشتى
- مقصود از آیه: «لا يَملِكُونَ مِنهُ خِطاباً...»
- مراد از «روح» در آیه: «يَومَ يَقُومُ الرّوحُ وَ المَلائِكُة ...»
- گفتارى درباره معناى «روح» و مراتب آن در قرآن
- رواياتى درباره معناى «احقاب» و «روح»، در ذيل آيات گذشته
- آنان که در قیامت، اجازۀ سخن و شفاعت دارند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفازاً «31» حَدائِقَ وَ أَعْناباً «32» وَ كَواعِبَ أَتْراباً «33» وَ كَأْساً دِهاقاً «34» لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا كِذَّاباً «35» جَزاءً مِنْ رَبِّكَ عَطاءً حِساباً «36»
همانا براى اهل پروا، رستگارى و كاميابى بزرگى است. انواع باغها و انگورها. و همسرانى زيبا و دلربا، همانند و همسال وجامهايى سرشار. در آنجا نه بيهودهاى شنوند و نه تكذيبى. پاداشى از طرف پروردگارت و عطايى از روى حساب.
نکته ها
«مفاز» يا به معناى محل كاميابى است و يا خود كاميابى. «حَدائِقَ» جمع «حديقة» باغ ديواردار را گويند. «كَواعِبَ» جمع «كاعب» دخترى را گويند كه تازه سينهاش بر آمده باشد، «اتراب» جمع «ترب» به معناى هم سن و سال و هم شكل و شمائل است. شايد مراد اين باشد كه حوريان بهشتى در زيبائى بر يكديگر برترى ندارند، كلمه كاس به معناى جام بلورين و دهاق به معناى لبريز است. البتّه بعضى آن را از ريشه دَهَقَ به معناى گره زدن پى درپى گرفتهاند، يعنى جامهاى شراب پياپى عرضه مىشود.
انگور در ميان ميوهها جايگاه خاصّى دارد و لذا به صورت جداگانه ذكر شده است. «حَدائِقَ وَ أَعْناباً»
پیام ها
1- بيم و اميد بايد در كنار هم باشد. در اين سوره پاداش متقين در برابر كيفر طاغين قرار گرفته است. إِنَّ جَهَنَّمَ كانَتْ مِرْصاداً لِلطَّاغِينَ ... إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفازاً
2- كاميابى و رستگارى در سايه نعمتهاى مادى و معنوى است. «إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفازاً» (كلمه «حَدائِقَ» رمز نعمتهاى مادى و كلمه «لا يَسْمَعُونَ» رمز
جلد 10 - صفحه 366
نعمتهاى معنوى است.)
3- نعمتهاى بهشتى، انسان را گرفتار غرور و غفلت و ياوهگوئى و بدمستى نمىكند. «لا يَسْمَعُونَ»
4- جلساتى كه در آن لغو و دروغ نباشد، جلسات بهشتى است. «لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا كِذَّاباً»
5- نه تنها كيفرها عادلانه است. «جَزاءً وِفاقاً» بلكه پاداشها نيز حساب و كتاب دارد. «عَطاءً حِساباً»
6- در جامعه بهشتى، افراد يكديگر را تكذيب نمىكنند و اعتماد و اطمينان ميان آنها حاكم است. «وَ لا كِذَّاباً»
7- پاداشهاى الهى، عطا و تفضّل اوست نه اينكه ماطلبى داشته باشيم. «جَزاءً مِنْ رَبِّكَ عَطاءً»
8- لازمه ربوبيّت، نظام كيفر و پاداش است. «جَزاءً مِنْ رَبِّكَ»
9- پاداش الهى به متقين حساب دارد. هر كه تقواى بيشترى دارد پاداش بيشترى خواهد داشت. «عَطاءً حِساباً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا كِذَّاباً (35)
لا يَسْمَعُونَ فِيها: نمىشنوند در بهشت، لَغْواً وَ لا كِذَّاباً: سخنان بيهوده و باطل و نه دروغى. يا نشنوند در شرب خمر بهشت، سخن عبث و دروغ. به خلاف شاربان خمر دنيا كه در مجلس ايشان هذيان و عربده و خلاف و جدال بسيار باشد. شعبه از قتاده از حسن روايت كند كه او گفت: من از ابن عبّاس شنيدم كه مىگفت: مراد از «للمتّقين» كه در سوره عمّ است، علىّ بن أبي طالب عليه السّلام است. پس ابن عباس سوگند ياد نمود كه: «و اللّه هو سيّد من اتقى و خاف»: به خدا قسم كه على بن أبي طالب مهتر و بهتر هر متقى و سرور هر درستكارى است. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفازاً (31) حَدائِقَ وَ أَعْناباً (32) وَ كَواعِبَ أَتْراباً (33) وَ كَأْساً دِهاقاً (34) لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا كِذَّاباً (35)
جَزاءً مِنْ رَبِّكَ عَطاءً حِساباً (36) رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا الرَّحْمنِ لا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطاباً (37) يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً (38) ذلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ مَآباً (39) إِنَّا أَنْذَرْناكُمْ عَذاباً قَرِيباً يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ وَ يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً (40)
ترجمه
همانا براى پرهيزكاران است جاى نيل بسعادت ابدى
باغهائى است و انگورها
و دخترانى تازه بر آمده پستان همسنّ
و جام شراب پياپى
نميشنوند در آنها سخن بيهوده و نه دروغى
بپاداش از پروردگار تو كه بخششى است از روى حساب
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است كه بخشنده است و قادر نيستند در برابر او چون و چرائى را
روزى كه مىايستند روح الامين و فرشتگان صف زده سخن نميگويند مگر كسيكه اذن دهد او را خداى بخشنده و گويد سخن بسزا و صلاحى
آنروز روز محقّق الوقوعى است كه خواهد آمد پس هر كه بخواهد بايد بگيرد بسوى پروردگار خود جاى بازگشتى
همانا ماييم داديم شما را از عذابى نزديك روزى كه مينگرد مرد آنچه را كه پيش فرستاده دو دستش و ميگويد كافر اى كاش من بودم خاك.
تفسير
خداوند متعال حسب المعمول بعد از ذكر احوال كفّار بيان فرموده است الطاف خود را در روز قيامت نسبت باهل تقوى و صلاح باين تقريب كه براى ايشان است در آنروز فوز و فلاح و نجات و رستگارى و سلامت و سعادت ابدى و كرامت سرمدى يا محلّ اين امور كه بهشت عنبر سرشت است و آن بوستانهائى است مملوّ از اشجار مثمره و انواع انگورها و شايد بملاحظه كثرت انواع و اقسام و وفور منافع آن مخصوص بذكر شده باشد و نيز براى ايشان است زنان جوانيكه تازه پستانهاى آنها بيرون آمده مانند ليمو و همسنّ با يكديگرند چون گفته
جلد 5 صفحه 335
شده آنها شانزده ساله و مردان بهشتى سى ساله يا سى و سه سالهاند و جام شراب پريا پى در پى و نميشنوند در بهشت سخن بيهوده و نه دروغى را از يكديگر و كذابا بتخفيف نيز قرائت شده جزا داده شوند اهل تقوى از جانب پروردگار جزائى كه آن عطاى خداوند است نسبت بايشان و كافى است براى آنها يا بحساب اعمال حسنه آنان است يك برده تا هفتصد چنانچه در امالى از امير المؤمنين عليه السّلام اينمعنى را با تمسّك باين آيه نقل نموده است يا از روى حساب است يعنى گزاف نيست و بر حسب استحقاق ايشان است پروردگار تو اى پيغمبر اكرم پروردگار و مدّبر امور و پرورش دهنده آسمانها و زمين و موجودات ما بين آن دو است كه بخشنده و مهربان است و كسى حق گفتگو با او و چون و چرا در كار او ندارد چون مالك حقيقى آنها است و ثواب و عقاب و تمام افعالش بر طبق حكمت و مصلحت است و اينمعنى منافات با جواز شفاعت نمودن از گناهكاران باذن او ندارد و اين در روزى است كه روح الامين يعنى جبرئيل يا ملكى كه بزرگتر از او و ميكائيل است و با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهار ميباشد چنانچه از امام صادق عليه السّلام نقل شده با ساير ملائكه صف ميكشند و مىايستند و تكلم نميكنند از آنان و مردم مگر كسانيكه مأذون باشند از طرف خداوند در سخن گفتن و سخن صواب و خوب و بسزا گويند و در مجمع از امام صادق و در كافى از امام كاظم عليهما السلام نقل نموده كه مائيم و اللّه آنكسانيكه مأذونند از طرف خداوند در روز قيامت و آنانكه گويندگان صوابند عرض شد چه ميگوئيد فرمودند تمجيد ميكنيم از پروردگارمان و صلوات ميفرستيم بر پيغمبرمان و شفاعت ميكنيم از شيعيانمان و ردّ نميفرمايد ما را پروردگارمان اين روز روز حقّى است كه بايد حتما بيايد و شك و شبهه در وقوع آن نيست پس هر كس خواسته باشد در آنروز سعادتمند باشد بايد مرجع و مئال كار خود را كه بسوى حكم خدا است بأعمال صالحه خوب نمايد و در دنيا عمر خود را به بيهودگى تلف ننمايد ما شما مردم را از عذاب نزديكى ميترسانيم چون مرگ بآدمى نزديك است و از آنجا عذاب و ثواب شروع ميشود و قيامت هم چون محقّق الوقوع است نزديك است و بايد در فكر آنروز بود و آن روزى است كه هر كس بنامه
جلد 5 صفحه 336
اعمال خود كه آنرا بدست خويش در دنيا تهيّه نموده و پيش فرستاده نگاه ميكند و منتظر است كه به بيند خوب است يا بد و كافر ميگويد كاش من خاك بودم و از قبر سر بيرون نمىآوردم يا اصلا خاك بودم و در دنيا وجود پيدا نميكردم و مكلّف نميشدم كه چنين روزى را به بينم در علل از ابن عباس ره نقل نموده كه پرسيدند چرا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امير المؤمنين عليه السّلام را ابو تراب خوانده فرمود چون او صاحب زمين و حجت خدا است بر اهل آن بعد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و از بركت وجود او است بقاء زمين و آرامش و قرار آن و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود چون روز قيامت شود و كافر ببيند آنچه را خداوند مهيّا فرموده براى شيعيان على عليه السّلام از ثواب و قرب و منزلت خواهد گفت ايكاش من خاك بودم يعنى شيعه على عليه السّلام بودم و او پدر من بود و مراد از قول خداوند و يقول الكافر يا ليتنى كنت ترابا اين است و قمّى ره هم قريب به اين معنى را نقل نموده است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هر كس سوره عمّ يتسائلون را همه روزه قرائت نمايد بسال نميرسد مگر آنكه موفق بزيارت مكّه مىگردد و فقنا اللّه تعالى انشاء اللّه
جلد 5 صفحه 337
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لا يَسمَعُونَ فِيها لَغواً وَ لا كِذّاباً (35) جَزاءً مِن رَبِّكَ عَطاءً حِساباً (36)
نميشنوند در آن حدائق لغوي را و نه دروغي را جزا است از پروردگار تو عطاء الهي از روي حساب.
لا يَسمَعُونَ فِيها لَغواً لغو كلمات بيهوده و كلمات زشت و قبيح مثل اينكه باسم سبك با آنها صحبت كنند يا از يكديگر غيبت كنند يا تهمت زنند يا فحاشي كنند يا
جلد 17 - صفحه 364
كلمات لا طائل و بيهوده صحبت كنند و امثال اينها.
وَ لا كِذّاباً دروغ بيكديگر بگويند يا بيكديگر دروغ ميبندند و نسبت دهند بلكه كلام آنها: دَعواهُم فِيها سُبحانَكَ اللّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُم فِيها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعواهُم أَنِ الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمِينَ يونس آيه 10. إِنَّ المُتَّقِينَ فِي جَنّاتٍ وَ عُيُونٍ ادخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ حجر آيه 45 و 46، وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوا رَبَّهُم إِلَي الجَنَّةِ زُمَراً حَتّي إِذا جاؤُها وَ فُتِحَت أَبوابُها وَ قالَ لَهُم خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيكُم طِبتُم فَادخُلُوها خالِدِينَ زمر آيه 73، و غير اينها از آيات.
جَزاءً مِن رَبِّكَ جزا نه از روي استحقاق باشد بلكه از روي قابليت تفضل.
عَطاءً حِساباً هر که را بمقدار قابليت او تفضل ميفرمايد از انبياء و اوصياء و صلحاء و من دونهم زيرا درجات بهشت بسيار است تمام از روي حساب است ما زاد از قابليت عطا نميفرمايد و كمتر هم نميكند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 35)- و از آنجا که سخن از جام و شراب تداعی معنی نامطلوب آن را در دنیا میکند، در حالی که شراب بهشتی درست نقطه مقابل شرابهای شیطانی دنیاست بلافاصله میافزاید: بهشتیان «در آنجا نه سخن لغو و بیهودهای میشنوند، و نه دروغی» (لا یسمعون فیها لغوا و لا کذابا).
یکی از مواهب بزرگ معنوی بهشتیان این است که در آنجا اثری از دروغ پردازیها، بیهودهگوییها، تهمتها و افتراها، تکذیب حق و توجیه باطل، و گفتگوهای ناهنجاری که قلب پرهیزکاران را در این دنیا آزار میدهد وجود نخواهد داشت و به راستی چه زیباست آن محیطی که اثری از این سخنان ناموزون و رنجآور در آن وجود ندارد، و طبق آیه 62 سوره مریم «در آنجا هرگز گفتار لغو و بیهودهای نمیشنوند و جز سلام در آنجام سخنی نیست».
نکات آیه
۱ - تقواپیشگان در بهشت، هیچ سخن یاوه، زشت و بى فایده اى نخواهند شنید. (لایسمعون فیها لغوًا) «لغو»; یعنى، بى فایده و آنچه قابل اعتنا نباشد (قاموس) و گاه سخنان زشت نیز «لغو» نامیده مى شود. (مفردات راغب). نشنیدن سخنان لغو، کنایه از نبود آن سخنان در بهشت است. ضمیر «فیها» به «مفازاً» برمى گردد; به این اعتبار که مراد از آن «جنّة» (بهشت) باشد.
۲ - تقواپیشگان در دنیا، گرفتار سخنان زشت و یاوه سرایى هاى مخالفان (لایسمعون فیها لغوًا) مژده به نبود بعضى از زشتى ها در بهشت - با توجّه به بى شمار بودن آنچه بهشت عارى از آن است - بیانگر این مطلب است که بهشتیان در دنیا، با این امور ناخوشایند مواجه و از آن در رنج خواهند بود.
۳ - لزوم پرهیز از گفتن سخن هاى یاوه و زشت (لایسمعون فیها لغوًا) توصیف بهشتیان به خصلت هاى نیک، ترغیب به کسب آن صفات در دنیا است.
۴ - پرهیز از گوش دادن به سخنان یاوه و دروغین، حالتى پسندیده است. (لایسمعون فیها لغوًا)
۵ - گفتار بهشتیان با یکدیگر، عارى از هرگونه سخن زشت و بیهوده است. (لایسمعون فیها لغوًا)
۶ - بهشتیان، هرگز دروغ نمى گویند و یکدیگر را به دروغ گویى متهم نمى کنند. (و لا کذّابًا) «کذّاباً» یا به معناى «کَذِباً» (دروغ) و یا مصدر باب تفعیل و به معناى تکذیب است (لسان العرب). بنابراین مفاد «و لا کذّاباً» این است که در بهشت، دروغ وجود ندارد یا این که کسى تکذیب گفتار خویش را از دیگران نمى شنود; زیرا همگان صداقت یکدیگر را باور دارند.
۷ - نوشندگان شراب بهشتى، منزّه از زبان گشودن به هذیان و دروغ (و کأسًا دهاقًا . لایسمعون فیها لغوًا و لا کذّابًا) ارتباط این آیه با آیه قبل، بیانگر این نکته است که شراب بهشتى، از نوع شراب هاى دنیا نیست که بر عقل انسان تأثیر منفى گذاشته، مایه هذیان گویى و لاف زدن گردد.
۸ - تقواپیشگان در دنیا، مواجه با تکذیب گفته هاى خویش و در رنج از برخورد تکذیب گران (لایسمعون فیها ... کذّابًا)
۹ - دروغ گویى و تکذیب گفتار تقواپیشگان، خصلت هایى ناروا و مذموم است. (و لا کذّابًا) پاکیزه خواندن فضاى بهشت از کذب و تکذیب، نشانگر منفور بودن آن در پیشگاه خداوند است.
موضوعات مرتبط
- اخلاق: رذایل اخلاقى ۹; فضایل اخلاقى ۴
- بهشت: نفى سخن لغو در بهشت ۱; ویژگیهاى بهشت ۱; ویژگیهاى شراب بهشت ۷
- بهشتیان: بهشتیان و تهمت ۶; بهشتیان و دروغ ۷; بهشتیان و سخن لغو ۵، ۶، ۷; تنزیه بهشتیان ۶; گفتگوى بهشتیان ۵
- تهمت: تنزیه از تهمت ۶
- دروغ: اجتناب از استماع دروغ ۴; تنزیه از دروغ ۶; ناپسندى دروغ ۹
- سخن: اجتناب از استماع سخن لغو ۴; اهمیت اجتناب از سخن لغو ۳
- متقین: تکذیب متقین ۸، ۹; دشنام به متقین ۲; رنجهاى دنیوى متقین ۸; متقین در بهشت ۱; مشکلات دنیوى متقین ۲
منابع