المؤمنون ٩٢
کپی متن آیه |
---|
عَالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ فَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِکُونَ |
ترجمه
المؤمنون ٩١ | آیه ٩٢ | المؤمنون ٩٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَعَالَی»: بالاتر و برتر است. بسی دورتر و والاتر است (نگا: انعام / اعراف / .
تفسیر
- آيات ۷۸ - ۹۸ سوره مؤمنون
- يادآورى نعمت شنوايى و بينايى و خردمندى انسان
- بعید دانستن و انكار بعث و معاد، از جانب كافران
- اثبات امكان بعث و قيامت، با بيان مالكيت حقيقی خداوند
- بيان اين كه مالكيت، اعمّ از ربوبيت است
- معناى آيه: «قُل مَن رَبُّ السَّماوَات السَّبع...»
- معناى «ملكوت» و اين كه ملكوت هر چيزى به دست خدا است
- دلایل ردّ اعتقاد مشرکان، مبنی بر فرزند داشتن خداوند
- تفسیرهای ديگر، در معنای تعدد آلهه مشرکان
- اشاره به تفاسير ديگر در معناى آيه شريفه
- معناى «هَمَزات شياطين»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَتَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ «92»
(اوست كه) به غيب و شهود (نهان و آشكار) آگاه است؛ پس از هر چيزى كه براى او شريك مىگيرند برتر است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَتَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ (92)
عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ: داناى آنچه پنهان و آنچه آشكار است، پس هيچ چيز از علم او مخفى و پوشيده نيست. تفسير صافى- از معانى الاخبار صدوق روايت نموده از حضرت صادق عليه السّلام: مراد به «غيب» آنچه نباشد و مراد به «شهادة» آنچه باشد. «1» فَتَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ: پس برتر و بالاتر است ذات خداى تعالى از آنچه شريك نمايند با ذات او در الوهيت و خالقيت.
تنبيه: از آيه شريفه دليل ديگرى در نفى شريك مىتوان استفاده نمود بدين تقرير كه: با وجود دو خدا و بر فرض توافق هر دو در اراده نسبت به تدبير امورات،
«1». تفسير صافى، ج 2، ص 147 به نقل از معانى الاخبار شيخ صدوق، چاپ سعيد مشهد.
جلد 9 - صفحه 172
فردانيت علم هر يك به غيب و شهود، متحقق است به اينكه دانا باشد به چيزهائى كه از علم ديگرى مخفى باشد، و الا فرديت و يكه بودن در عالميت را نشايد؛ و اين اختصاص هر آينه وحدانيت را ثابت نمايد، زيرا ممكن نيست وصف خصوصيت در هر دو نيز ما به الامتياز عين ما به الاشتراك گردد، و اين باطل است. پس لابد منحصر شود به ذات يكتاى حق تعالى فقط، و محال بودن شركت در الهيت «فَتَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيها إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (84) سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (85) قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ (86) سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ (87) قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ يُجِيرُ وَ لا يُجارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (88)
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ (89) بَلْ أَتَيْناهُمْ بِالْحَقِّ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ (90) مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ (91) عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَتَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ (92)
ترجمه
- بگو مر كه را است زمين و هر كه در او است اگر ميدانيد
خواهند گفت خدا را است بگو آيا پس پند نميگيريد
بگو كيست پروردگار آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ
خواهند گفت خدا را است بگو آيا پس نميپرهيزيد
بگو كيست كه بدست او است پادشاهى همه چيز و او پناه ميدهد و پناه داده نميشود از او اگر هستيد كه ميدانيد
خواهند گفت خدا را است بگو پس از كجا فريب داده ميشويد
بلكه داديم بآنها حق را و همانا آنانند هر آينه دروغگويان
نگرفت خدا فرزندى و نباشد با او خدائى در اين هنگام هر آينه برده بود هر خدائى آنچه را آفريد و هر آينه برترى جسته بودند بر خيشان بر برخى پاك است خدا از آنچه وصف ميكنند
او است داناى نهان و آشكار پس برتر آمد از آنچه شريك ميگيرند براى او.
تفسير
- خداوند متعال براى رفع استبعاد كفار از معاد كه در ذيل آيات سابقه اشاره بآن شد پيغمبر اكرم را مأمور بپرسشهائى از آنها فرموده باين ترتيب كه بگو آيا اين زمين و هر كس در آن جاى دارد و بايد در قيامت محشور گردد مملوك و مخلوق كيست اگر ميدانيد جواب بگوئيد آنها چون اقرار دارند كه خدا خالق آنها است خواهند گفت مملوك و مخلوق خدايند و بعدا بگو كه پس
جلد 3 صفحه 652
چرا متذكّر و متنبّه نميشويد كه كسيكه آنها را ابتداء خلق نموده قدرت بر اعاده آنها دارد چون خلق بدوى آسانتر از خلق ثانوى نيست و بگو كيست پروردگار آسمانهاى هفتگانه كه احاطه بر زمين و اهلش دارند و برتر و بزرگتر و بالاتر از آنند و پروردگار عرش عظيم كه از همه برتر و بزرگتر و بالاتر است خواهند گفت همه از آن حقّند چون ميدانند مقصود از رب خداوند خلاق است و بعضى بجاى للّه در اينجا و بعد اللّه قرائت نمودهاند بمناسبت مطابقه جواب با لفظ سؤال و بعدا بگو پس چرا از چنين خداوندى نميترسيد و برايش شريك قرار ميدهيد و منكر قدرتش بر اعاده مخلوقاتش ميشويد و بگو كيست كه در دست او است پادشاهى و سلطنت تامّه عامّه بر هر موجودى چون ملكوت صيغه مبالغه در ملك است مانند جبروت كه مبالغه در جبر است و او است كه دادرسى ميكند و پناه ميدهد هر مظلوم بىپناهى را و كسى نميتواند كسى را از دست انتقام او بگيرد و در پناه خود جاى دهد (تعديه يجار بعلى براى آنستكه متضمّن معناى نصرت است) اگر ميدانيد جواب بگوئيد خواهند گفت از آن خدا است يا خدا است بتقريبى كه بيان شد و بگو پس چرا فريب نفس امّاره و شيطان را ميخوريد و چگونه بر گردانده ميشويد از حق بباطل و از صحيح بفاسد با وضوح حقّ و ظهور ادلّه آن و با آنكه ما بيان نموديم براى آنها توحيد و معاد و راه صواب و سداد را آنها دروغ ميگويند كه منكر شدند و ميگويند حشر و نشرى نيست و خدا شريك و اولاد دارد خداوند هيچ گاه براى خود فرزندى اختيار ننموده چون او مماثل با بندگان خود نيست و اولاد بايد از جنس و نوع پدر و مادر باشد اگر كسى بخواهد فرزند ديگرى را هم برسم فرزندى قبول كند و براى خود بردارد بايد از جنس و نوع بشر باشد نه فردى از افراد حيوان يا نبات و هيچ گاه خداى ديگرى با خدا در خدائى شريك نبوده و اگر چنين بود هميشه توافق و تسالم در رأى و كار براى آن دو حاصل نميشد و با يكديگر اختلاف و نزاع پيدا ميكردند و مخلوقات خودشان را از يكديگر جدا مينمودند و هر خدائى با مخلوقش بجانبى ميرفت و با يكديگر جنگ ميكردند و يكى غالب و ديگرى مغلوب ميشد و در نتيجه نظام عالم بهم ميخورد و رشته تدبير امور از دست هر دو بيرون ميرفت چنانچه در ميان پادشاهان دنيا معمول است با
جلد 3 صفحه 653
آنكه ما مىبينيم و ميدانيم كه هميشه اين نظام احسن و اين تدبير امتن و اين اتّصال و ارتباط و التيام در اجزاء عالم بوده و هست و خواهد بود و معلوم است كه يك كارخانه است و يك مدير خبير بصير دارد منزّه است خداوند از آنچه نسبت باو ميدهند از اولاد و انباز و ذات مقدّس او عالم است و ميداند هر پنهان و آشكارى را و آنچه مخفى و هويدا است و اگر همه بيد قدرت و در تحت سلطنت او نبودند علم بآنها نداشت و چون دارد بالاتر است شأن او از آنكه اشياء بىحس و شعورى شريك در خدائى يا پرستش او باشند كه اينها قائل بآن شدهاند و باين تقريب آيه اخيره خود دليل ديگرى است بر توحيد كه از راه علم حقّ بتمام موجودات كه آنها معترف بودند اثبات وحدت و نفى شركت شده است در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه غيب چيزى است كه نبوده و شهادت چيزى است كه بوده و بعضى عالم را بكسر خواندهاند و بنابراين صفت اللّه است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
عالِمِ الغَيبِ وَ الشَّهادَةِ فَتَعالي عَمّا يُشرِكُونَ (92)
عالم به غيب و شهود است، پس بالاتر از اينکه است که براي او شريك قرار دهند. كلام در اينکه آيه شريفه در سه جمله واقع ميشود.
جمله اولي: علم عين ذات و از صفات ذاتيه است و توضيح آن اينكه گذشت که صرف وجود است و اعلي مراتب وجود غير محدود و غير متناهي نه اول دارد و نه آخر و البته داراي جميع مراتب وجود است به بساطته و وحدته و علم يك مرتبه از مراتب وجود است مثل ساير صفات ذاتيه که عمده آنها سه صفت است
جلد 13 - صفحه 458
علم، قدرت، حيات و بقيه برگشت باين سه قديم، ازلي، ابدي، سرمدي، سميع بصير، خبير، مريد، مدرك، عليّ، رفيع، كبير، عظيم، چنانچه مكرر بيان شده.
جمله ثانيه: غيب مقابل شهود است يعني از نظر غائب است و غيب ذي مراتب است حتي در غياب كسي اگر صحبت نامناسبي كردي غيبت ميگويند:
و معصيت بسيار بزرگيست که گفتند:
(الغيبة اشد من الزنا)
و امام عصر را غائب ميگويند:
چون از انظار مستور است و بر خداوند چيزي مستور و غائب نيست (عالِمِ- الغَيبِ لا يَعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّةٍ الآية) سبأ آيه 3 (وَ أَنَّ اللّهَ قَد أَحاطَ بِكُلِّ شَيءٍ عِلماً) طلاق آيه 12.
جمله ثالثه: در موضوع علم غيب بسياري از عامه قائل شدند به اينكه علم غيب مختص ذات اقدس او است، بواسطه اطلاق آيات بسياري مثل (قُل لا يَعلَمُ مَن فِي السَّماواتِ وَ الأَرضِ الغَيبَ إِلَّا اللّهُ وَ ما يَشعُرُونَ) نمل آيه 66 و لكن جواب آنها اينست که اينکه آيات تقييد شده به آيه شريفه.
(عالِمُ الغَيبِ فَلا يُظهِرُ عَلي غَيبِهِ أَحَداً إِلّا مَنِ ارتَضي مِن رَسُولٍ) جن آيه 26 و 27 و توضيح كلام اينكه علم غيبي که مختص به اوست علمي است که از حد ممكن خارج است و غير محدود است مثل علم ذات به ذات که مقام غيب الغيوبي است و اما علمي که از ناحيه او افاضه ميشود بر بعضي که بر ديگران غيب است بر مستفيض غيب نيست مثل علم حضرت رسالت و ائمه طاهرين به جميع ما سوي اللّه سر تا سر ممكنات گذشته و آينده و دون آنها، علومي که به ساير انبياء و ملائكه افاضه شده که بر ديگران غيب است و هم چنين به مؤمنين مثل علم بظهور بقية اللّه و رجعت ائمه و خصوصيات معاد.
459
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 92)- این آیه پاسخ دیگری به این مشرکان بیهوده گو است میگوید:
«خداوند از غیب و شهود (پنهان و آشکار) آگاه است» (عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ).
او هرگز چیزی را به نام خدایانی که شما ادعا میکنید سراغ ندارد.
مگر ممکن است در عالم خدای دیگری باشد و شما از آن آگاه باشید اما خداوندی که خالق شماست و غیب و شهود جهان را میداند از آن بیخبر باشد؟
و سر انجام با این جمله خط بطلان بر پندارهای خرافی آنها میکشد: «پس خداوند برتر است از آنچه آنها (میگویند و) برای او شریک قائل میشوند» (فَتَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ).
این جمله ضمنا تهدیدی برای مشرکان است که خداوند از اسرار درون و برون آنها آگاه است و تمام این سخنان را میداند و به موقع آنان را در دادگاه عدل خویش محاکمه و مجازات خواهد کرد.
نکات آیه
۱ - غیب و شهود، در قلمرو علم خداوند (علم الغیب و الشهدة)
۲ - احاطه علمى خدا بر سراسر هستى، بى نیاز کننده او از داشتن شریک (سبحن اللّه عمّا یصفون . علم الغیب و الشهدة)
۳ - شرک، مستلزم ناقص شمردن ذات کامل حق و نسبت دادن جهل و ناآگاهى به ساحت او (سبحن اللّه عمّا یصفون . علم الغیب و الشهدة)
۴ - ساحت خداى یگانه، برتر از آنچه که با او شریک مى گردانند. (فتعلى عمّا یشرکون)
۵ - لزوم تنزیه و مبرّا دانستن خدا از هر گونه شرک (فتعلى عمّا یشرکون)
۶ - «عن أبى عبداللّه(ع) فى قوله عزّوجلّ: «عالم الغیب والشهادة» فقال: الغیب ما لم یکن و الشهادة ما قد کان; از امام صادق(ع) روایت شده است که درباره سخن خداوند - عزّوجلّ - «عالم الغیب و الشهادة» فرمود: «غیب» چیزى است که واقع نشده و «شهادت» چیزى است که محقق گشته است». ۱- معانى الأخبار، ص ۱۴۶، ح ۱; نورالثقلین، ج ۳، ص ۵۵۱، ح ۱۰۹.
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: صفات جلال ۴
- افترا: افترا به خدا ۳
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۴
- خدا: احاطه علمى خدا ۱، ۲; تنزیه خدا ۵; خدا و جهل ۳; خدا و شریک ۲، ۴، ۵; دلایل بى نیازى خدا ۲; علم غیب خدا ۱; علو خدا ۴
- شرک : آثار شرک ۳
- عالم شهود: مراد از عالم شهود ۶
- عالم غیب: مراد از عالم غیب ۶
منابع