المؤمنون ١٥
کپی متن آیه |
---|
ثُمَ إِنَّکُمْ بَعْدَ ذٰلِکَ لَمَيِّتُونَ |
ترجمه
المؤمنون ١٤ | آیه ١٥ | المؤمنون ١٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بَعْدَ ذلِکَ»: بعد از اتمام آفرینش بدین شکل شگفت و صباحی چند زندگی کردن.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذلِكَ لَمَيِّتُونَ «15» ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ تُبْعَثُونَ «16»
سپس بدون ترديد بعد از آن (مراحل) مىميريد. آن گاه شما روز قيامت برانگيخته مىشويد.
نکته ها
خداوند در اين آيات، مردن را قطعى و حتمى شمرده است، در اين جا ذكر كلامى از اميرالمؤمنين عليه السلام مناسب است:
فلو أن احدا يجد الى البقاء سلما او لدفع الموت سبيلا لكان ذلك سليمان بن داود عليه السلام الذى سخر له ملك الجن و الانس، مع النبوة و عظيم الزلفة ... رمته قسى الفناء بنبال الموت. «1»
حضرت فرمود: اگر كسى براى ماندن هميشگى در دنيا چارهاى مىانديشيد يا براى برطرف كردن مرگ راهى مىيافت، او سليمان پسر داود عليه السلام بود كه بر جن و انس حكومت داشت، علاوه بر آن كه پيامبر بود و مقام و منزلتى بزرگ داشت ... (با اين حال) كمانهاى نيستى با تيرهاى مرگ، او را از پاى درآوردند (و از جهان هستى رخت بربست).
آيهى قبل سير تكامل خلقت انسان را بيان و خداوند به خود تبريك گفت، اين دو آيه نيز مراحل نهائى تكامل را پس از مرگ بيان مىكند.
«1». نهج البلاغه، خطبه 182.
جلد 6 - صفحه 89
پیام ها
1- مرگ نابود شدن نيست، مرحلهاى از تكامل است. «ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذلِكَ لَمَيِّتُونَ»
2- مرگ، سرنوشت قطعى انسان است. ثُمَّ إِنَّكُمْ ... لَمَيِّتُونَ ( «ان» و حرف «لام» و جملهى اسميّه همه نشانهى تأكيد است)
3- آفرينش انسان، هدفدار است. «ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ تُبْعَثُونَ»
4- ميان مرگ ورستاخيز فاصله طولانى است. ( «ثُمَّ» نشان فاصلهى طولانى است)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذلِكَ لَمَيِّتُونَ «15»
مرتبه هشتم: ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذلِكَ لَمَيِّتُونَ: پس بدرستى كه شما بعد از آن تمام خلقت، هر آينه مردگانيد. و اين مسلم تمام ملل و نحل مىباشد كه هر قدر در دنيا زيست كند، عاقبتش مرگ مىباشد، و لذا در آيه شريفه تعبير به يقين شده آنجا كه مىفرمايد: «وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ» «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ «12» ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِي قَرارٍ مَكِينٍ «13» ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ «14» ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذلِكَ لَمَيِّتُونَ «15» ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ تُبْعَثُونَ «16»
ترجمه
و بتحقيق آفريديم انسانرا از خلاصهئى از گل
پس گردانيديم او را نطفهئى در جايگاهى استوار
پس گردانديم آن نطفه را خونى بسته پس گردانديم آن بسته خون را پاره گوشتى پس گردانديم آن پاره گوشت را استخوانها پس پوشانيديم آن استخوانها را گوشتى پس آفريديم آنرا آفريدن ديگر پس برتر آمد خدا كه بهترين آفرينندگانست
پس همانا شما بعد از اين هر آينه مردگانيد
پس همانا شما روز قيامت برانگيخته ميشويد.
تفسير
- خداوند سبحان پس از بشارت اهل ايمان بنعيم جاودان در آيات سابقه بيان قدرت كامله خود را در خلقت ايشان فرموده باين تقريب كه بحقيقت و راستى خلق نموديم ما آدمى را از خلاصه و صفوه كشيده شده از گل چنانچه قمّى ره نقل نموده كه فرمود سلاله صفوه از خوردنى و آشاميدنى است كه نطفه ميشود و نطفه اصل آن سلاله است و سلاله صفوه خوردنى و آشاميدنى است و خوردنى از اصل گل است و اين معناى قول خداوند تعالى است كه فرموده من سلالة من طين و بعضى گفتهاند مراد از انسان آدم ابو البشر است و ضمير در ثمّ جعلناه راجع بنسل او است و او مخلوق از سلاله طين بوده و بعضى گفتهاند مراد از طين او است كه از گل خلق شده و منى سلاله و كشيده شده از او است كه مبدء خلق آدميزاد است و معلوم است كه منقول قمّى ره و قول امام امام اقوال است كه بدون تقدير و تكلّف است و پس از بيان مبدء خلقت بنى آدم براى بيان احوال طاريه بر آن بر سبيل اختصار فرموده پس گردانديم او را بعد از تحوّلات زيادى نطفهئى و جاى داديم آنرا در جايگاه محكم پا بر جائى تا متمكّن و جاى گير باشد در آن كه رحم است و مهيّا شده براى قبول و پرورش نطفه و قمى ره نقل نموده كه فرمود يعنى در انثيين پس
جلد 3 صفحه 632
در رحم و پس از آن آفريديم و پديد آورديم نطفه را بصورت علقه پس گردانديم علقه را مضغه و آنرا استخوانها و پوشانيديم استخوانها را بگوشت و بيان الفاظ و مدت اين تحوّلات در اوائل سوره حج ذكر شد و ضمير در جعلناه يا راجع است بانسان باعتبار آنكه مقصود بيان پيدايش او است يا راجع بسلاله باعتبار آنكه مسلول يا ماء است كه گفتهاند و بنظر حقير محتمل است راجع بطين باشد كه اقرب است و اينكه از تحوّل آن بنطفه تعبير بجعلنا فرموده و از ساير تحوّلات بخلقنا براى آنستكه آن يك تحوّل محسوس مشاهدى نيست كه مناسب با پديد آوردن باشد بخلاف ساير تحوّلات كه پديدار و مناسب با خلقنا است كه بمعناى پديد آوردن است و باعتبار متضمّن بودن آن معناى گرداندن را متعدى بد و مفعول شده و چون عظم اسم جنس است و واحد و كثير در آن يكسان بجاى عظام در هر دو جا عظم نيز قرائت شده پس خداوند كه كبريائى سزاوار او است بخود باليد و فرمود پس ايجاد و خلق فرموديم آنرا يك نوع خلق ديگرى كه بكلّى مباين بود با خلق اوّل لذا قمّى ره فرموده از قول امام عليه السّلام كه آن نفخ روح است در او پس بهتر و برتر و بالاتر آمد و مستحق تعظيم و ثنا شد آنخداوندى كه بهترين آفرينندگان است آفرين بر آن صانع قديرى كه از هر يك از اجزاء عالم كبير نمونهئى در جسمى صغير قرار داد و آنرا مظهر اسماء و صفات خود فرمود كه اشرف موجودات و خلاصه كائنات و انبياء عظام و اوصياء كرام از آن نوع بوجود آمدند و عالم را زينت دادند و در توحيد از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه باين آيه و غير آن استدلال فرمود بر جواز اطلاق خالق بر غير خدا و تمام افراد اين موجود عجيب و صنع غريب براى حكم و مصالحى مسلّما خواهند مرد و روز قيامت براى وصول بپاداش اعمالشان دو مرتبه زنده و برانگيخته خواهند شد و منافات ندارد با آنكه در قبر يا در رجعت يا باعجاز انبياء و اوليا و خواست خدا در اين عالم هم زنده شوند چون اثبات شىء نفى ما عدا نميكند.
جلد 3 صفحه 633
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ثُمَّ إِنَّكُم بَعدَ ذلِكَ لَمَيِّتُونَ «15»
پس بعد از انقضاء مدت حيات و بلوغ اجل هر آينه ميت ميشويد موت بذهاب بخار است که حيات حيواني است و بدن از كار ميافتد و اينکه بخار از بين مي رود و قابل فيض نيست و روحي که قابض الارواح قبض ميكند همان روح ملكوتي است روح انساني و قبض او بقطع علاقه او است از اينکه جسم و تعلق ميگيرد بقالب مثالي و بدن برزخي که صورت بلا ماده است، چنانچه در خواب ديده ميشود که گفتند:
(النوم اخ الموت)
تا قيامت که بدن بخار پيدا ميكند اينکه روح انساني باز
جلد 13 - صفحه 370
تعلق باو پيدا ميكند، و از اينکه بيان رفع يك شبهه ميشود چون در اخبار و به ضرورت دين ثابت شده که در قبر روح بر ميگردد به همين بدن و از او سؤال مي كنند و اينکه را بعضي اهل ضلال اشكال كردند که ما آرد در دهن مرده ريختيم و صبح آمديم همان نحو که بود تغيير نكرده بود، حقير ميگويم: اگر بالاي سر او هم نشسته بوديد بدن حركت نداشت زيرا روح حيواني که منشأ حس و حركت بود فاني و زائل شد همان روح انساني است که تعلق ميگيرد و از او سؤال ميشود و ما در مجلد سيم كلم الطيب طبع اول توضيح دادهايم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 15)- این آیه از مسأله توحید و شناخت مبدء به طرز زیبا و ظریفی به مسأله «معاد» منتقل میشود، و میگوید: این انسان با همه شگفتیهایش تا ابد زنده نمیماند، زمانی فرا میرسد که این ساختمان عجیب از هم فرو میریزد و «شما بعد از این زندگی همگی میمیرید» (ثُمَّ إِنَّکُمْ بَعْدَ ذلِکَ لَمَیِّتُونَ).
نکات آیه
۱ - مرگ، سرنوشت محتوم هر انسان پس از خلقت (ثمّ إنّکم بعد ذلک لمیّتون) «ذلک»، اشاره به آخرین مرحله خلقت انسان (ثمّ أنشأناه خلقاً آخر) است.
۲ - زندگى دنیوى، موقت و ناپایدار است. (ثمّ إنّکم بعد ذلک لمیّتون)
۳ - مرگ و انتقال از نشأه دنیا به آخرت، حلقه اى از مراحل خلقت و تقدیر حیات انسان (ثمّ انّکم بعد ذلک لمیّتون) با توجه به این که آیات فوق، در مقام بیان سیر تکاملى آفرینش انسان مى باشد، مسأله مرگ مى تواند نه به عنوان صرفاً یک هشدار; بلکه به عنوان حلقه اى مرتبط با حلقه هاى پیشین باشد.
۴ - انسان ها، شدیداً در معرض غفلت از مرگ خویش اند. (ثمّ إنّکم بعد ذلک لمیّتون) تأکیدهاى مکرر در آیه فوق (إنّ، لام و جمله اسمیه) مى تواند بیانگر مطلب بالا باشد.
۵ - مرگ، معمایى حل نشدنى براى بشر و غیر قابل پیشگیرى حتى در پرتو پیشرفت هاى علمى (ثمّ إنّکم بعد ذلک لمیّتون) تأکیدهاى آیه، ممکن است اشاره اى باشد به گریزناپذیرى انسان از مرگ و برداشت فوق، نیز، بر پایه این احتمال است.
موضوعات مرتبط
- انسان: حتمیت مرگ انسان ۱، ۵; غفلت انسان ۴; فرجام انسان ۱; مراحل خلقت انسان ۳; مرگ انسان ۳
- زندگى: ناپایدارى زندگى دنیوى ۲
- غفلت: غفلت از مرگ ۴
منابع